یک دغدغه و چند نکته

این نوشتار تلاشی است برای انتقال دغدغه­ های ذهنی این روزهای خودم و پاسخی به یک سوال تکراری. کاهش ارزش پول ملی و تورم افسار گسیخته تا کجا ادامه خواهد داشت؟

واقعیت این است که من اقتصاددان نیستم و تخصص لازم برای پاسخگویی به این سوال را ندارم. اقتصاددانها و سیاسیون که دستی بر آتش دارند هم ظاهرا پاسخی برای این سوال ندارند! مقامات رسمی کشور هم یا جواب را نمیدانند و یا تصمیم ندارند راستش را به ما بگویند و هر چه میگویند درست از آب در نمیاید. رسانه­ ها هم بسته به اینکه خط سیاسی و جبهه ای که در آن میجنگند چه باشد، موضع گیریهای دارند که از آنها پاسخ درخوری برای این سوال در نمیاید. در نتیجه من جمع بندی شخصی خودم را مینویسم شاید به خودم و حتی یک نفر دیگر هم کمک کند.

یک نیم نگاه به 15 سال اخیر نشان میدهد که یکبار در سال 90 قیمت دلار از 1000 تومان به 3500 تومان و یکبار در سال 1396 از 3500 تومان به 13 هزار تومان و امروز در سال 1399 هم از 13 هزار تومان به 27 هزار تومان رسیده است و هر بار هم من فکر میکردم که الان است که همه چیز بهم بریزد و امکان ندارد که دیگر قیمت از این بیشتر بشود. بررسی سالهای قبل از 89 نشان میدهد که تقریبا این روند در همه سالهای پس از انقلاب 57 کمی تندتر یا کندتر وجود داشته است.


نتیجه محتوم کاهش ارزش پول ملی این است که چون دستمزدها همگام با تورم افزایش پیدا نمیکند، نهایتا قدرت خرید مردم کمتر خواهد شد. یعنی ما به صورت پیوسته در مقایسه با سایر مردم جهان و حتی خودمان فقیرتر خواهیم شد و سطح رفاهمان کاهش پیدا میکند. یک روایت از تورم این است که هر موج تورمی در واقع بخشی از ثروت جامعه را از طبقات پایین به طبقات بالاتر منتقل میکند. برای درک بهتر میزان کاهش قدرت خرید مردم کافی است بررسی کنیم که با مقدار مشخصی پول در طی سالهای مختلف چه کارهایی میتوانستیم انجام بدهیم:

نتیجه بدیهی این است که کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم ربطی به اینکه چه کسی رییس جمهوری اسلامی ایران باشد ندارد! این کلیت سیستم است که نمیتواند ارزش پول ملی را حفظ کند. پس هر کس که یا هر رسانه ای خواست به شما این پیام را بدهد که اگر به جای حسن علی جعفر مثلا حسین قلی رییس جمهور شده بود و یا پارلمان به جای فلانیون دست فلانیت بود اوضاع فرق میکرد، بدانید و آگاه باشید که دارد سرتان کلاه گشادی میگذارد.

خب حالا این سوال پیش میاید که ما در کشورمان دچار چه مشکلی هستیم که علی الدوام ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم در حال پایین آمدن است.

پاسخ اگر چه پیچیده و طولانی است اما مهمترین عواملش اینهاست: فساد گسترده و سازمان یافته، سیاست خارجی تنش زا، تعریف متفاوت از منافع ملی و اولویتها، حاکمیت چندگانه و خیلی چیزهای دیگر.

حالا به عنوان یک فعال اقتصادی یا شهروند یا هر چیز دیگر باید چه خاکی بر سر بکنیم؟

اول اینکه اگر به این نتیجه رسیده اید که توان تغییر عواملی که در بالا گفتم را در خود نمیبینید که قاعدتا نباید ببینید، بهترین کار این است که به قول آن خانم محترم در تلویزیون تشریف ببرید همانجاهایی که رفاه و خوشبختی شما اولویت حکومت است چون اینجا از این قرتی بازیها خبری نیست. اما اگر به هر دلیلی نمیتوانید یا نمیخواهید بروید، نکات زیر حاصل تجربیات شخصی من در 20 سال اخیر است و در نظر گرفتن آنها احتمالا باعث میشود کمتر به فنا بروید:

  • تورم و از دست رفتن قدرت خرید یک حقیقت مهم زندگی در کشور ما است. اصلا فکر نکنید دیگر امکان ندارد دلار از اینی که هست گرانتر بشود چون میشود! حالا ممکن است حکومت به هر دلیلی مدتی آنرا سرکوب کند اما لاجرم فنر باز درخواهد رفت. نرخ واقعی تورم در ایران بعلاوه نرخ تورم واقعی در آمریکا بعلاوه فاکتور ریسک سیاسی ایران میزان افزایش نرخ دلار را خواهد ساخت.
  • هرگز و هرگز ریال نگه ندارید مگر به اندازه مخارج معمول. سپرده گذاری در بانک را که دیگر لازم نیست توضیح بدهیم که چقدر غیر عاقلانه است.
  • اگر به رانت اطلاعاتی دقیق و مطمئن وصل نیستید در بورس وارد نشوید! تحلیل بنیادی و فنی کشکی بیش نیست. وارد شدن در بورس تهران یعنی دادن اختیار سرمایه ریالی خودتان به دست کسانی که این وضعیت را برای ما درست کرده اند.
  • پس اندازتان را هر چقدر هم که کم باشد به صورت ارز یا طلا نگه دارید.
  • اگر میخواهید چیزی (هر چیزی از قلوه سنگ تا خودرو) را بفروشید مطمئن شوید با پولش کاری میکنید که ارزشش را دارد چون 2 سال بعد عمرا دوباره بتوانید همان چیز را بخرید.
  • اگر در بخش خصوصی فعال هستید تا میتوانید در کسب و کارتان از دولت فاصله بگیرید و روی هیچ چیزی که دولت آنرا تعیین میکند از قبیل: تعرفه گمرک، ممنوعیت یا تسهیل صادرات یا واردات، تخصیص ارز و امثالهم حساب نکنید.
  • فعالیت اقتصادی و زندگی در ایران مانند دویدن روی تردمیل است! شما را به جایی خاصی نمیرساند اما انرژی شما را میگیرد و شما را خسته میکند. از اینکه بعد از عمری دویدن چرا به مقصد نرسیده اید خیلی ناراحت نباشید و سعی کنید از مناظر زیبایی که در طی مسیر وجود ندارد لذت ببرید.
  • وقت خودتان را برای بررسی اخبار سیاسی و تحولات تلف نکنید! شما دقیقا هیچکاره هستید.

۷ دیدگاه در “یک دغدغه و چند نکته

  1. همه اینها که گفتی درسته. کاملا درست. جز پاسخی که دادی برای این سوال که چرا علی الدوام ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم در حال پایین آمدن است؟ افغانستان و سوریه و عراق و نصف بیشتر آفریقا بیشتر از ما فساد گسترده دارند و خیلی اینهایی که گفتی ولی تورم بالا تو دنیا مخصوص ونزوئلا و ایران و آرژانتین و زیمباوه است. هیچ جای دیگه هم تورم بالا نداریم. چرا؟ چون خود مردم و فرهنگ خودمون ایراد داره. همین الان قیمت برق تو ایران ۸۰ برابر کمتر از چینه، بنزین یک سوم بقیه دنیا، گازوییل عملا مفت. دولت نامحترم برای همه اینها از بانک مرکزی قرض می گیره ملت بخورن حال کنن. نتیجه این چاپ پول مداوم هم تورم مداوم. هر وقت بیشتر پول چاپ کردن وضع بد تر شده! از زمان رضا شاه همین بساطه! هر وقت ملت یاد گرفتند با بنزین به نرخ واقعی برن دور دور و شورش نکنن که چرا دولت یارانه نمی ده، مساله حل میشه. حقوق و دستمزدشون هم بعد از چند سال با قیمت جهانی نرمال میشه. از آن جایی که مردم فهیم و نوع دوست و قهرمان ایران این بدیهیات را نمی فهمند بقیه مطلب شما صد در صد درست است و امیدی هم به اصلاح نیست!

    1. دوست عزیز، من با شما موافق نیستم! مردم آخرین کسانی هستند که باید در خصوص وضع موجود ملامت شوند و من نمیتوانم پاسخ کاملی به شما بدهم چون بلافاصله باید وارد سیاست بشوم و چیزهایی بگویم که نتیجه خوبی برایم نخواهد داشت.

  2. به قول مقام معظم رهبری ما بهترین مردم دنیا را داریم! مردم شاید قابل ملامت نباشند ولی رسانه ها هستند. طبقه خود روشنفکر پندار درس خوانده که انتظارات غلط و غیر واقعی ایجاد می کنند قابل ملامت هستند.
    مخترع و دانشمند و کارآفرین و کاسب و روشنفکر منتظر حمایت دولت اند یارانه ای امتیازی چیزی بگیرند کمتر زحمت بکشند. قرن ها است پادشاه یا دولت قیمت گزاری می کند و همه بدیهی می دانند. از دلار و ماست و پیتزا و خودرو و هر چیزی… از تمام مراجع شیعه و سنی که استفتا کنی قیمت گذاری توسط دولت را جایز نمی دانند! ما حتی مسلمان هم نیستیم! … و هزار جور عقیده غلط دیگر… روزنامه های دهه پنجاه را با الان مقایسه کن. عجیب تیترها و نوشته ها شبیه اند. عرف جامعه ایرانی قطعا ایراد دارد وگرنه وضع بهتر بود. عرف جامعه ایرانی روی تصمیمات سیاسیون هم قطعا موثر است. قطعا حاکمان ایران از مریخ نیامده اند. حاکمان مثلا ژاپن هم. ولی مردم ایران بهترین مردم دنیا هستند.

  3. سلام
    آقا من با فرض اینکه شما بیشتر از منِ بیسواد با بورس آشنایی دارید، ازتون سوال میپرسم. به نظرتون یعنی حتی خرید عرضه اولیه ها هم هیچ فایده ای نداره؟
    راستی یه نکته جالبی هم هست که گفتنش خالی از لطف نیست. انتخاب نحوۀ نگهداری سرمایه (مثلا طلا یا ارز یا ملک) هم مهمه.
    زمانی که دلار ۳۶۰۰ بود سکه یک میلیون و دویست بود. اما الان (آخر شهریور ۹۹) سکه کمی بیش از ده برابر شده قیمتش ولی دلار به ده برابر نرسیده. که البته خواهد رسید. اما خب وقتی که دلار بشه ۳۶۰۰۰ قطعا سکه هم به همون نسبت رشد میکنه.

  4. سلام.
    به نظرم یه بحثی اینجا نادیده گرفته شده. صرف اینکه قیمت‌ها چقدر تغییر کرده شاید وضع رو به طور کامل مشخص نکنه. باید یه قدرت خرید مردم هم توجه بشه.
    مثلا‌ اینکه با پول مشخصی الان میشه یه خونه خرید و بعد از چند سال با همون پول بشه پیکان خرید، شاید به تنهایی نشون دهنده‌ی وضعیت نباشه، باید دید قدرت خرید مردم چه نسبتی یا اون افزایش داره.
    من اطلاعات اقتصادی ندارم، ولی خوندم که تو رشد اقتصادی بالا، تورم هم تا حدی طبیعیه.
    چیزی که مشکل داره، رکود تورمی هستش. یعنی هیچ چیزی تولید نشه و هیچ فعالیتی انجام نشه، اما قیمت‌ها دائما بالا بره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *