ایران مملو از نعمات خداداد است، چیزی که همه این نعمات را باطل گذاشته، نبودن قانون است. هیچ کس در ایران مالک هیچ چیز نیست زیرا که قانون نیست. حاکم تعیین می کنیم بدون قانون، سرتیپ معزول می کنیم بدون قانون، حقوق دولت را می فروشیم بدون قانون، بندگان خدا را حبس می کنیم بدون قانون، خزانه می بخشیم بدون قانون، شکم پاره می کنیم بدون قانون. در هند، پاریس، در تفلیس، در مصر، در اسلامبول حتی در میان ترکمن هرکس می داند که حقوق و وظایف او چیست. در ایران احدی نیست که بداند تقصیر چیست و خدمت کدام.
فلان مجتهد را به چه قانون اخراج کردند؟
مواجب فلان سرتیپ را به چه قانون قطع نمودند؟
فلان وزیر به کدام قانون مغضوب شد؟
فلان سفینه به چه قانون خلعت پوشید؟
هیچ امیر و هیچ شاهزاده ای نیست که از شرط زندگی خود به قدر غلامان سفرای خارجه اطمینان داشته باشد. حتی برادران و پسرهای پادشاه نمی دانند فردا صبح به عراق عرب منفی خواهند شد یا به مملکت روس فرار خواهند کرد…
آنچه در بالا آمده است در شماره ششم روزنامه قانون که در سال 1307 هجری قمری منتشر شده آمده و هیچ ربطی (تاکید میکنم هیچ ربطی) به حال و روز 120 سال بعدش نداشته و ندارد و هر گونه شباهت صرفا الابختکی میباشد.
میدانم که هزار کار مهمتر از خواندن کتاب “ایران بین دو انقلاب” دارید اما اگر خواستید بفهمید که چرا اوضاع کنونی ما چنین است چاره ای ندارید مگر اینکه از قبل از انقلاب مشروطه شروع به مطالعه کنید و این کتاب نقطه آغاز مناسبی خواهد بود.
چندروزی هست این کتاب رو تهیه کردم.ولی هنوز شروع نکردم.
سلام، از ماست که بر ماست.
وقتی اخلاقیات رو فراموش کردیم، وقتی کار و تلاش جاشو با خیلی چیزا عوض کرد همه اینها و حتی بدتر اتفاق می افته. جای تاسفه با این همه امکانات و منابع یه همچنین جایگاهی داریم.
در انتها ممنون و قدردان مطالب جالب و مفیدتونم.
بسیار عالی
کتاب جالب و پر مزمونی هست سپاس از معرفی این کتاب