در گذر زمان
در پانزده سال گذشته سازمانهای بسیاری را به عنوان مشتری ملاقات کرده و بعضا وارد بحثهای جدی و پیچیده ای شده ایم، که گذر زمان بعدا درستی و یا نادرستی مواضع طرفین را مشخص کرده است.
یکی از این بحثهای بسیار داغ این بوده است که آیا سازمانها باید به دنبال تولید (سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی) ERP مختص خود باشند و یا باید از سیستمهای خارجی استفاده کنند. این موضوع در عالی ترین سطوح سازمانهایی بسیار بزرگ و مهم کشور مطرح شده و بارها و بارها چنانچه در اینجا نوشته ام آزموده شده است.
اندر حکایت مدیران سه لتی و جناب آیلان ماسک
این بار اما در یک جلسه یکی از مدیران (به قول رضا امیر خانی) سه لتی، که سابقه من در این حوزه و مواضعم را میدانست انگار که سالها انتظار این لحظه را میکشید، خبر تهیه نرم افزار ERP داخلی شرکت تسلا توسط CIO این شرکت را که پرینت گرفته بود، فاتحانه جلوی من انداختند و فرمودند که: ای انسان گمراه، بر سر عقل بیا! ببین حتی تسلا و ایلان ماسک هم حرف ما را تایید کردند و تو پدر سوخته ۱۵ سال است که ما را مسخره میکنی!!!
واقعا مانده بودم در این که تراکتور را روشن کنم و از روی عالیجناب عبور کنم، یا اینکه کظم غیظ کنم و بی خیال ماجرا بشوم. نهایتا تراکتور درونم فعال شد و با سرعت 120 کیلومتر در ساعت به حرکت در ـمد.
خدمت حضرتش عرض کردم که: ای بزرگوار جنابعالی درست میفرمایید و قطعا ایلان ماسک و تیمش راه درستی را رفته اند اما، جسارتا اندک تفاوتی این وسط هست که شاید بد نباشد خاطر ملوکانه به آن توجه فرمایند.
این آقایی که شما تصمیمش را دلیل بر درستی مواضع خود گرفته اید، قبل از اینکه به این تصمیم برسد با ۲۸ هزار دلار از پول پدرش شرکت ZIP2 را تاسیس کرد، که بعدا آنرا ۳۰۰ میلیون دلار فروخت! بعدتر Paypal را تاسیس کرد و در سال ۲۰۰۲ این شرکت را به یک و نیم میلیارد دلار به eBay فروخت!
بعدترتر SpaceX را تاسیس کرد که پیشروترین شرکت هوا و فضایی خصوصی جهان است! این وسطها هم از سر بیکاری و کنجکاوی شرکت تسلا را به عنوان اولین شرکت موفق جهان در تولید انبوه خودروی درست و حسابی برقی و کاملا هوشمند به دنیا معرفی کرد! برای اینکه پسر خاله اش احساس تنهایی نکند، Solarcity را راه انداخت که بزرگترین تولید کننده انرژی خورشیدی در آمریکا است! Hyperloop و OpenL را هم به شما تخفیف میدهم که مشتری بشوی. حضرتعالی و سایر دوستان در کارنامه خود چی کرده اید جز هدر دادن پول نفت؟
برای اینکه بتوانیم بگوییم که SAP و سایر غولهای تولید سیستمهای مدیریتی نمیفهمند چکار دارند میکنند و یا سیستمشان به درد ما نمیخورد، باید اقلا نصف این بابا دستاورد داشته باشیم والا شاید بد نباشد، مانند Microsoft که بعد از کلی سر و کله زدن با خودش رفت و سیستم منابع انسانی Success Factor را از SAP برای استفاده داخلی خرید، (لینک خبر) دهانمان را ببندیم و حرف اضافه نزنیم. وقتی مایکروسافت که خود در حوزه تولید سیستم مدعی است به برتری یک سیستم دیگر گردن مینهد دیگر واقعا هر چیز دیگری صرفا یک شوخی بیمزه محسوب خواهد شد.
ضمنا تولید خودروهای هوشمند و برقی که با مشخصاتی که تسلا تولید میکند، در هیچ شرکتی دیگری اتفاق نیافتاده و مسلما Best practice مورد نظر در این حوزه هم نزد کسی به جز خود تسلا نمی تواند باشد و در نتیجه کاملا منطقی است که خود تسلا باید برای خودش برنامه ریزی کرده و سیستم بنویسد نه کس دیگری! والا اگر قرار بود تسلا هم فوقش پژو ۲۰۶ تولید کند شاید بد نبود مثل سایر ۶۳۰۰ خودروساز دیگر جهان به سراغ SAP برود.
وانگهی مگر ۸۰ میلیون دلار پول بی زبان را به پژوهشکده انرژی ندادیم تا برای صنعت نفت ERP بنویسد؟ مگر ۱۰ سال طول نکشید که بفهمید که پولتان سوخت که هیچ، آبرویتان که رفت که هیچ، ده سال هم صنعت را عقب انداختید! این حضرات اگر گفتند خودمان انجام میدهیم در ۴ ماه هم انجام دادند نه اینکه در ۱۲۰ ماه تازه بفهمند که نمیتوانند کار را انجام دهند.
خلاصه دردسرتان ندهم، به دلیل اینکه نمیخواهم فیلتر بشویم، از بیان سایر جزییات معذورم، اما شاید بد نباشد یکبار دیگر تکرار کنیم که، هیچکس منکر توان داخلی در برنامه نویسی و توسعه نرم افزار نیست اما، باید توجه داشت که یک سیستم ERP صرفا یک نرم افزار نیست، بلکه دانش و تجربه مختص هر صنعت و best practice های موجود در سطح جهان است که، در قالب یک نرم افزار عرضه میشود. شما نمیتوانید وقتی تقریبا همه بزرگان صنایع بالغ و شکل گرفته ای مانند نفت و گاز و یا معدن در همه جای جهان از SAP به عنوان Digital Core خود استفاده میکنند حتی تصور کنید که با صرف هر زمان و هزینه ای بتوانید یک سیستم داخلی مختص خودتان را توسعه دهید.
روزگاری بود که ما به دنبال توجیه منافع یکپارچگی در سطح سازمانها و استاندارد سازی بودیم اما امروز تجارتهای عمده دنیا با سرعتی خیره کننده در حال یکپارچه شدن هستند و شاید برای جزیره ای فکر کردن در کلان تجارت هم خیلی دیر باشد.
عالی بود آقای تقوی ممنون از شما.
خیل جالبه که این آقا خودش رو با ایلان ماسک یا سازمانش رو با تسلا و … مقایسه کرده. من هم خاطرات و عجایب زیادی توی ذهنم دارماز کار کردن با بخش دولتی در حوزه ی نرم افزار البته در مقیاس های کوچکتر هر چند که مشت نمونه خروار است. با این تفاسیر به نظرم بی نظمی و غیر سیستمی بودن روال کار در ایران به ناچار همه ی نرم افزارها را سفارشی کرده مثلا اگر نرم افزار من در کرمانشاه و در یک اداره ای خوب کار میکند الزاما همین نرم افزار در مشهد جواب نمیدهد! چون سلایق مدیر سه لتی مشهد با کرمانشاه و سمنان مخالف است و الخ. ولی در بخش خصوصی چون سود مقدم بر سلیقه است از این مشکلات پیش نمیاد. همین سلیقه ای بودن هم خودشان را نابود کرده و هم صنعت نرم افزار را چطور میشود که یک سیستم در یک شهر بی ایراد باشد و در شهر دیگر بدرد نخور با کدام منطق میشه این مسایل را بررسی کرد؟
باز هم ممنون از شما
فواد جان درست می گی من هم این را تجربه کردم. وقتی در یکی از شرکت های استانی وزرات x کار می کردم یک سری فرایند وجود داشت مثلاً فرایند اعطای مجوز y. جالب این بود که کارشناسانی که از استان ما به استان دیگر رفته بودند می گفتند فرایند اعطای مجوز آنها به کل با مال ما فرق می کند. یعنی کارمند همان کارمند وزارت …، زیرساخت و تجهیزات همان، قوانین بالادستی مصوب دولت و مجلس همان، آب و دره و کوه و جاده همان ولی مدیر و کارشناسان یک شرکت عشقشان کشیده و فرایند z را برای “یک کار واحد” طراحی کرده اند و سایرین فرایند zپرین. بعد هم شرکت هایی که این فرایندهای را الکترونیکی می کنند باید ۳۱ نرم افزار مختلف برای ۳۱ استان کشور طراحی کنند. . طبیعتاً تفاوت وجود دارد ولی به قول جناب تقوی هر کس برای خودش جزیره ای ساخته و برای خود بهانه می آورد که “نه ما فرق می کنیم، شرایط و اقتضائات ما فرق می کند” کلام آخر اینکه ما باید سعی کنیم خودمان را با فرایندهای استاندارد که تمام دنیا آن را پذیرفته و جواب پس داده تطبیق دهیم نه اینکه هر چقدر توانستیم فرایندهای را دستکاری کنیم و مدل ذهنی بوروکراتیک خود را باز وارد دنیای دیجیتال کنیم.
یکی از مهم ترین اعمالی که برای «توسعه» در این کشور باید انجام گیرد، قطع دسترسی مدیران نفتی به منابع و آمارهای خارجی است. آنان که نمی فهمند توسعه از بالا صورت نخواهد پذیرفت و مقایسه بین دو سیستم که در ذات خود با هم هیچ گونه همخوانی ندارند، نه تنها اشتباه که «جنایت» است.
متشکرم