Deutschland به معنای سرزمین مردم نام اصلی کشور آلمان است. این کشور با 357 هزار کیلومتر مربع مساحت و 85 میلیون نفر جمعیت بزرگترین کشور اروپایی و موتور محرکه اقتصاد منطقه یورو به شمار میرود.
در بین هزاران شهر و روستای که در سراسر خاک این کشور پراکنده شدهاند، فقط چهار شهر هامبورگ و برلین و مونیخ و کلن جمعیتی بالای یک میلیون نفر دارند و 9 شهر دیگر هم به زحمت به 500 هزار نفر جمعیت میرسند.
جالب اینجاست که از نظر امکانات فراهم شده برای مردم، اصلا فرقی ندارد که شما در برلین پایتخت زندگی کنید یا در یک روستای دورافتاده در مرز آلمان و هلند. برترین دانشگاهها و خدمات بهداشتی و اجتماعی هم در سراسر آلمان گسترده شده است.
شهرهای کوچک در واقع رمز اصلی اقتصاد بسیار قدرتمند آلمان هستند. در هر یک از این شهرها کارخانهای هست که در نوع خود در جهان بهترین است. از خودروهای طراز اول گرفته تا خدمات مهندسی و بهترین سیستمهای مدیریت سازمان. از تولید سوسیس و بستنی گرفته تا لنز دوربین و فیلترهای صنعتی و بهداشتی و دستگیره در و شیرآلات بهداشتی و هر چیز دیگری که به عقل آدمیزاد برسد یا نرسد.
مردم به شکل شگفتانگیزی منظم و قانونمند و اهل کار و تلاش هستند. در مورد همه چیز بسیار سیستماتیک فکر و در ساده ترین حالت برای رفاه حال مردم تعریف شده است. شبکه زمینی راههای این کشور همینطور قطارهای اکسپرس بین شهری و خطوط هوایی متعددی که آلمان را به همه جای دنیا متصل میکنند در جهان بی نظیر است.
آلمان در فرهنگ و ورزش هم سرآمد است. تیمهای ورزشی این کشور همیشه در سطح اول دنیا حاضر بوده و مقامهای اول تا سوم را بدست میآورند. این کشور دارای رتبه ششم شاخص توسعه انسانی در جهان است.
آلمان چهارمین کشور جهان از نظر تولید ناخالص داخلی و سومین صادر کننده عمده کالا و خدمات در جهان با ارزش بیش از هزار میلیارد دلار در سال است. بیش از 70% از اقتصاد آلمان بر اساس خدمات و 29% آن بر اساس صنایع داخلی و مابقی بر اساس کشاورزی تعریف شده است.
چند نکته باریک تر از مو
برای زندانی که سعی در فرار از زندان داشته باشد هیچ مجازاتی در نظر گرفته نشده است. در واقع تلاش برای فرار و آزاد بودن به عنوان یک غریزه انسانی به رسمیت شناخته شده است.
تمام شدن بنزین در بزرگراه جرم است! در واقع شما اگر آدم عاقلی باشید شبکه توزیع سوخت به گونه ای تنظیم شده است که هرگز سوخت شما تمام نخواهد شد. اگر هم آدم عاقلی نباشید پس نباید اجازه رانندگی داشته باشید.
آلمان معتبرترین پاسپورت جهان را با اجازه سفر بدون ویزا به 177 کشور دارد.
آلمان و ژاپن دارای منفی ترین نرخ رشد جمعیت در جهان هستند. این موضوع سبب شد تا دوهزار مدرسه در این کشور در فاصله سالهای 1999 تا 2009 به دلیل کمبود دانش آموز تعطیل شوند.
تحصیلات در هر سطحی و برای همه رایگان است حتی مهاجرین!
در صورتیکه یک سرباز تشخیص دهد که فرمانده او دستوری بر خلاف اصول انسانی صادر کرده است حق سرپیچی دارد.
بودجه نظامی آلمان تا همین اواخر از هزینهای که آمریکاییها برای حیوانات خانگی خود میکردند کمتر بود.
در بسیاری از بخشهای تعداد زیادی از بزرگراههای آلمان محدودیت سرعت وجود ندارد.
حقوق متوسط یک معلم در آلمان 7 هزار یورو پس از کسر مالیات است.
قول شفاهی اگر در دادگاه اثبات شود، همان ارزش قرارداد کتبی را دارد.
رانندگی در حالت مستی یک جرم جنایی است! اگر سرنشین غیر مستی در ماشین یک راننده مست باشد و دستگیر شوند، فرد هشیار هم شریک جرم است و گواهینامه او هم باطل میشود. آن شخص و مشروب فروشی هم که با آگاهی از قصد رانندگی آن راننده مست اجازه خروج به او داده است مجرم است و مجازات میشود.
نمایندگان پارلمان و خیلی از مقامات دولتی حقوق مادام العمر میگیرند. در فلسفه این موضوع آمده است که برای جلوگیری از فاسد شدن حاکمان ارشد و قانون گذاران باید زندگی آنان برای همیشه تامین شود. در مقابل حتی با یک یورو سوءاستفاده مقامات به شدیدترین وجه ممکن برخورد میشود. (لینک خبر انتقاد از سفر پر هزینه صدراعظم به جام جهانی)
مطالعه، ورزش و محیط زیست
یکی از دوستانم تعریف میکرد که پس از پایان مراحل اداری اخذ اقامت برای زندگی در آلمان و زمانی که شما به عنوان شهروند این کشور به رسیمت شناخته میشوید، اولین چیزی که به شما میدهند یک کارت عضویت رایگان در کتابخانه شهر، یک کارت عضویت رایگان در باشگاه ورزشی دولتی شهر و یک دسته کیسه زباله است!
پیام ساده است: ذهنت را بارور کن! مراقب بدنت باش! آشغال نریز!
جامعه TJ، منطق و نظم
برای درک بهتر از جامعه آلمان شاید بد نباشد سری به الگوی شخصیت شناسی MBTI (لینکی برای معرفی MBTI) بزنیم. نظام قضاوت و تصمیم گیری آلمانیها کاملا بر مبنای منطق طراحی شده و این موضوع در تار و پود نظام حکومت و الگوی ذهنی آدمها وارد شده است.
بر این اساس نظام ارزشی جامعه هر آنچه بر مبنای منطق و سر راستی و صداقت باشد را مثبت ارزیابی کرده و همه قوانین و روشها بر این اساس است.
برنامه ریزی و تعیین تکلیف همه چیز بر اساس برنامه های بلند مدت از سطح دولت گرفته و تا دانش آموز کلاس اول برای همه نهادینه شده است. آلمانیها استاد کار در قالبهای سازمانی و مشهور به پشتکار فراوان هستند. لینک حالب از تقسیم بندی کشورها بر اساس MBTI
برشی از تاریخ- جنگ اول جهانی
جنگ جهانی اول برای مدت 4 سال از 1914 تا 1918 در جریان بود. در این جنگ 9 میلیون سرباز و 7 میلیون شهروند عادی کشته شدند. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری اتریش، مجارستان، آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن، هابسبورگ و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
شکست در جنگ باعث شده بود تا محدودیتهای بسیار زیادی بر صادرات و واردات کالا از آلمان وضع شود و منابع مختلف و غذاها هم بالکل صرف جنگ شده بود.
اقتصاد آلمان در جریان این جنگ به ورشکستگی کامل رسید به نحوی که دولت مجبور به چاپ افسار گسیخته اسکناس شد. نرخ بیکاری بسیار بالا، رشد اقتصادی منفی و تورم وحشتناک عملا همه پس انداز آلمانیها را از بین برد.
بیانیه ورسای
مجموع حوادث بعد از پایان جنگ جهانی اول، منجر به سقوط امپراطوری آلمان و روی کار آمدن جمهوری وایمار و تحمیل معاهده ورسای به آلمان شد.
بر اساس بیانیه ورسای، آلمان باید خسارات هنگفتی معادل 96 هزار تن طلای خالص را به دول پیروز میپرداخت و چون توانایی پرداخت این خسارات را نداشت، در سال ۱۹۲۳نیروهای فرانسه و بلژیک برای وادار کردن آلمان به پرداخت غرامت جنگی وارد خاک این کشور شده و دست به غارت منابع و مواد اولیه زدند. دولت در اقدامی میهنپرستانه، مردم را به مقاومت منفی دعوت کرد. بد نیست بدانیم که پرداخت این خسارت تا سال 2010 ادامه داشت.
اسکناس سوزی
در نتیجه مشکلات اقتصادی، دولت تلاش کرد تا به وسیله چاپ اسکناس از کارگران و خانوادههای آنها حمایت کند و در همان حال اجازه داد اعتبارات بانکی با نرخ بهره بیشتری عرضه شود.
در اوج تورم حاصل از این اقدامات، بیش از ۳۰ کارخانه کاغذسازی و ۱۵۰ چاپخانه و دو هزار ماشین چاپ به طور شبانهروزی برای برآوردن نیاز به پول کار میکردند؛ ولی این تدبیرها نیز با شکست مواجه شد، زیرا مقدار پول در گردش از سرعت افزایش قیمتها کمتر بود.
اسکناسهایی که به مقدار فراوان و با مبلغ اسمی دهها هزار مارک چاپ شده بود، قبل از اینکه از چاپخانه خارج شود، دوباره زیر ماشین چاپ میرفت و مبلغ اسمی آن به ارقام میلیونی تبدیل میشد.
کارگران دستمزدهای خود را با کیسههای خرید و حتی گاه با چرخ دستی پر از پول و آن هم روزی دو بار دریافت میکردند، دستمزد صبح فقط صرف ناهار ظهر میشد، زیرا بیم آن میرفت نرخ ارز که بعدازظهر اعلام میشد، تغییر کند و قیمتها باز هم افزایش یابد. هنگامی که بهای زغالسنگ به میزان سرسامآوری افزایش یافت، برخی از مردم دستمزدهای بعدازظهر را به جای زغالسنگ در اجاق آشپزخانه میسوزاندند. سرانجام کار به جایی رسید که با یک دلار آمریکا میشد ۴ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد مارک آلمان خریداری کرد.
بازگشت دوباره
دولت آلمان در فاصله سالهای 1924 تا 1929 با وضع قوانین سخت گیرانه و پیشرو به سرعت اقتصاد و جامعه را بازسازی کرد. بازگشت به سیاست پشتوانه طلا برای پول، توسعه سیاستهای اقتصاد آزاد، وضع قوانین لازم برای توسعه رفاه اجتماعی بر اساس مالیات و اخذ وامهای سنگین از دول خارجی، محورهای اصلی برای بازسازی کشور بود. میزان موفقیت این سیاستهای به قدری زیاد بود که در ابتدای جنگ دوم جهانی، آلمان بسیار سریع و قوی به پیشروی در جنگ میپرداخت.
برشی از تاریخ- جنگ جهانی دوم
در فاصله سالهای 1939 تا 1945 آلمان درگیر جنگ دوم جهانی شد. این جنگ با اشغال لهستان توسط آلمان در اول سپتامبر 1939 و متعاقب آن اعلام جنگ فرانسه و بریتانیا به آلمان آغاز شد و در طی آن 7 میلیون آلمانی کشته شدند و تولید محصولات کشاورزی به یک سوم رسید.
این جنگ خانمانسوز پس از بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا در آگوست 1945 به پایان رسید. دول فاتح در پوتسدام گرد هم آمدند تا جغرافیای جدید سیاسی جهان را ترسیم کنند. آلمان دو پاره شد و قسمت غربی در اختیار آمریکا و انگلیس و متحدانش قرار گرفت و قسمت شرقی به شوروی رسید.
بعد از این توافق تلاش شد تا آلمان به کشوری بر مبنای کشاورزی و صنایع سبک تبدیل شود. آمریکاییها و انگلیسیها بسیاری از فناوریها و اختراعات آلمانیها را به یغما بردند. ارزش این داراییهای معنوی در آن زمان حدود 10 میلیارد یورو که معادل 150 میلیارد یورو کنونی است تخمین زده میشود. حدود 4 میلیون آلمانی به بیگاری گرفته شدند و تعداد مردان پس از جنگ جهانی، به یک مرد به ازای هر سه زن رسیده بود.
جالب است بدانیم که تعدادی از دانشمندان آلمانی به زور به آمریکا برده شدند و این در حالی است که به هیچ عنوان آلمانیها دست به مهاجرت از کشور ویران خود هم نزدند و ماندند تا بسازند.
در سال 1947 آمریکا و متحدانش به این نتیجه رسیدند که رونق اقتصادی در اروپا بدون آلمان ممکن نیست و دست از تخریب صنایع این کشور برداشتند که همین موضوع باعث شکل گرفتن رشد پایدار اقتصادی شد. به گونه ای که در سال 1950 نرخ بیکاری در آلمان به صفر رسید و این کشور مجبور به واردات نیروی کار از ترکیه شد.
اتحاد دو آلمان
در سال 1989 تغییرات مهمی که در ساختار قدرت بلوک شرق پدید آمد. اتحاد شوروی قدرت خود را به تدریج از دست میداد. در لهستان و مجارستان اوضاع به خوبی سابق نبود. در آلمان شرقی هم مردم برای هفته ها دست به اعتراضات سازمان یافته میزدند. نهایتا در نوامبر 1989 دولت آلمان شرقی اعلام کرد که مردم برای عبور از دیوار آزاد هستند و این سرآغاز فروپاشی دیوار مشهور برلین شد.
مسلما 41 سال زندگی زیر یوغ ارتش سرخ بخش شرقی آلمان را از هر نظر عقب نگه داشته بوده است. اتحاد دو بخش آلمان پس از این 41 سال عملا شبیه این است که امروز اعلام شود که از فردا افغانستان (با ادای احترام به همسایه شرقی) هم بخشی از ایران خواهد بود. با همه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و غیره آنها میتوانند مثل همه ایرانیها، هر جایی که دوست داشته باشند کار و زندگی کنند. دولت هم خود را موظف بداند که بخش تازه الحاق یافته را به سطح استاندارد بخش توسعه یافته برساند.
دولت آلمان با اقتدار و تلاش فراوان با تعریف قوانین جدید در سریعترین زمان ممکن پروژه یکپارچگی را پیش برد و امروز پس از 27 سال اقلا در ظاهر تفاوتی بین بخش شرقی و غربی احساس نمیشود. اگر چه هنوز در همه شاخصهای اقتصادی و اجتماعی بخش شرقی اعداد ضعیفتری را به نمایش میگذارد. (مقاله گاردین در با عنوان 30 سال پس از اتحاد)
یک سوال مهم
به نظرم بد نیست کمی فکر کنیم و بفهمیم که چگونه است که یک کشور، دو بار در طی یک قرن با خاک یکسان میشود، به اندازه دو جنگ جهانی خسارت میپردازد، سالهای طولانی زیر شدیدترین محدودیتهای اقتصادی و نظامی قرار میگیرد و باز امروز جزو 5 کشور قدرتمند جهان قرار دارد؟
سؤال بسیار خوبی است و من هم زمانی که در بریتانیا دانشجو بودم مشابه چنین سؤالی را از خودم پرسیدم. موارد بسیار زیادی میتوان برای آن برشمرد؛ چنانچه از دیدگاه توسعه به آن بنگریم احتمالا اولین و مهم ترین پاسخ را در «نهادسازی» و «رشد بسیار زیاد سازمان های مردم نهاد» بدانیم.
من اما این اصل را در نظام آموزشی و سیستم آموزشی – فرهنگی آلمان می دانم. هدف سیستم آموزشی این کشور تربیت انسان هایی مسئولیت پذیر، نظم پذیر، قانون مدار و پایبند به اصول است. به همین ترتیب است که آن ها در سخت ترین شرایط هم هیچ چیزی را زیر پا نمی گذارند.
(وقتی با Lea همکار آلمانی ام قرار بود در Reading شام بخوریم، من فقط یک قدم قبل از او وارد بار شدم. هر چقدر به او اصرار کردم که قبل از من سفارش غذا بدهد، از این کار امتناع کرد و گفت: «تو قبل از من آمده ای و نوبت تست». برایم خیلی عجیب بود که چگونه یک دختر آلمانی حتی برای یک فاصله هفتاد سانتی متری ورود به بار هم دارد با اصول بسیار سختگیرانه اخلاقی پیش می رود. قبلا دیده بودم که مثلا همکاران هلندی، بلژیکی، اسپانیایی و بریتانیایی ام اهمیت چندانی به چنین چیزهایی نمی دهند.)
فکر کنم بهترین جواب به سوال پایانی خودِ عنوان مقاله باشد:
“سرزمین مردم” به جایِ “سرزمین من”
جمع گرایی در مقابل فرد گرایی
همانطور که جناب مشیرفر هم اشاره کردند، نگاه سازمانی و در اولویت قرارگرفتن منافع جمعی که نمونه های بسیار زیادی رو در کشورها و فرهنگ های دیگه میشه پیدا کرد.
بهترین پاسخ به نظر من همسو شدن مردم با یکدیگر و در عین حال مهم بودن یک جامعه(حتی از نوع ویرانه اش) برای یک ملت و خودخواه نبودن افراد برای رشد و پیشرفت است…
مطلب بسیار عالی در خصوص شناخت تیپ های شخصیتی قرار دادید ممنون از شما.
از منظر MBTI مردم آلمان منظم و منطقی هستند. حتی در بحث تیم های ورزشی مانند فوتبال هم مشاهده میشود. مردمی که به روابط انسانی و کاری در چهارچوب اعتقاد دارند و همین عامل باعث شده به موفقیت های عظیمی برسند.
شاید در نگاه اول سرد به نظر برسند ولی در تجارب برخورد خودم با آنها مشخص شد که چون تیپ j و دارند پس به اصول پایبندند و باید با روش خودشان برخورد کرد.
سلام
جواب دادن به سوال انتهایی شما واقعا جای کار کردن و فکر کردن زیادی دارد. اما به نظر می رسد کشوری که در دو جنگ جهانی به لحاظ اقتصادی نابود شده بود از لحاظ روانی ثابت و محکم باقی مانده بود. اینطور به نظر می رسد که آلمانیها روحیه بسیار بالایی دارند. صرفا با کار فراوان نمی توان اینقدر موفق شد. باید منشاء این روحیه بالا را کشف کرد. چند میلیون کشته، نابودی کارخانجات، تجاوز به زنان و دخترانشان، چند میلیون سرباز اسیر، سران حکومت زندانی و اسیر، دانشمندان به اسارت رفتند پس چطور ظرف ۵ سال نرخ بیکاری به صفر رسید؟ اصلا مگر می شود ظرف ۵ سال این همه آوار و خرابی را فقط جمع آوری کرد بازسازی پیش کش. جدا جای مطالعه و تحقیق زیادی دارد. البته تحقیق و مطالعه ای که نتایج اون بکار گرفته بشود. یک حدس ساده لوحانه می زنم نمی دانم تا چه اندازه درست باشد:
انسان به طور طبیعی پس از شکست در هر کاری دچار ناراحتی، غمگینی، اضطراب روحی و مسائلی از این قبیل می شود. برای رها شدن از این وضعیت
می توان دو حالت در پیش گرفت: سر خوردگی و انفعال محض. راه دیگر رو آوردن به مسکنهایی چون مواد مخدر و الکل است. که چندان تفاوتی با راه اول ندارد. راه سوم مشغول کردن جسمی و ذهنی شخص است. آلمانیها آگاهانه یا نا آگاهانه راه سوم را بر می گزینند.