سناریوی اول:
سال گذشته مردم بریتانیا برای رای دادن به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به پای صندوقهای رای رفتند. از مجموع 46 میلیون و پانصد هزار بریتانیایی واجد شرایط، 17 میلیون و چهارصد هزار نفر رای به خروج و 16 میلیون و صد هزار نفر رای به باقی ماندن در اتحادیه اروپا دادند.
در واقع میتوان گفت گزینه سومی هم به غیر از رای آری و یا خیر نسبت به رفراندوم وجود داشته است. گزینه” هر غلطی میخواهید بکنید! به من ربطی ندارد” و این گزینه 13 میلیون رای آورد و سرنوشت اقتصادی و سیاسی کشور را برای همیشه تغییر داد.
امروز خیلی از آنهایی که فکر میکردند این موضوع به آنها ربطی ندارد و گزینه سوم را انتخاب کردند، وقتی با اولین نشانه های تصمیم آن اکثریت شکننده روبرو شدهاند کاسه چه کنم به دست گرفتهاند.
سناریوی دوم:
در نوامبر 2016، رقابت بین هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ بر سر کرسی ریاست جمهوری آمریکا به نقطه پایان خود رسید. از مجموع 232 میلیون واجد شرایط رای دادن، تنها 55% آنها به پای صندوقهای رای رفتند و 65 میلیون آمریکایی به هیلاری و 63 میلیون دیگر به دونالد ترامپ رای دادند.
با اینکه نهایتا رقابت در آرای عمومی به نفع هیلاری پیش رفته بود، به دلیل سیستم خاص انتخابات آمریکا، ترامپ صاحب رایهای الکترال بیشتری شد و به کاخ سفید راه یافت.
میتوان این طور تصور کرد که کلینتون و ترامپ، رقیب دیگری هم داشتند که لباس خاکستری رنگ به تن داشت و در همه مناظره ها با مهر سکوت به لب شرکت کرده بود.
این نامزد 105 میلیون رای آورد و حائز بالاترین رای در تاریخ آمریکا شد، اما به کاخ سفید راه نیافت و در هیچ کجای جغرافیای سیاسی جهان وجود و تاثیر ندارد، تنها تاثیر او این بود که نامزد حائز کمترین آرا، وارد کاخ سفید شد.
سناریوی سوم:
در آوریل 2017 مردم ترکیه در رفراندومی برای تغییر قانون اساسی خود شرکت کردند، که به موجب آن نظام حکومتی آنها دچار تحولات فراوان و دادن اختیارات گسترده به رییس جمهور میشد.
از مجموع 58 میلیون واجد شرایط رای دادن در ترکیه، 25 میلیون و یکصدهزار نفر به تغییرات پاسخ آری داده و 23 میلیون و هفتصد هزار نفر مخالف تغییرات بودند.
9 میلیون شهروند صاحب رای ترک هم، گزینه معروف ” هر غلطی میخواهید بکنید! به من ربطی ندارد” را انتخاب کردند. نگاهی به محتوای تغییرات تایید شده در قانون اساسی ترکیه نشان میدهد که سرنوشت سیاست در این کشور برای همیشه دچار تغییر خواهد شد.
سوال مهم: آیا دموکراسی موضوع انتخاب فرد مطلوب است و یا مشارکت در تعیین سرنوشت و اثر گذاری و کنشگری سیاسی بدون اعمال خشونت؟
پاسخ محمدرضا شعبانعلی به این سوال عبرت آموز است.
با کسانی که میگویند رای بدهیم یا نه، حتی یک جمله هم بحث نمیکنم. چون فهم این نکته دشوار نیست که چنین انتخابهایی، چه تاثیراتی بر سرنوشت ما دارند. کسی میگفت در میان نامزدها، هیچ کدامشان سلیقهی من نیستند. باز هم جواب ندادم. چون فکر کردم احتمالاً نامزد را با «همسر بالقوه» اشتباه گرفته. وگرنه انتخابات، با هدف انتخاب یک فرد برگزار نمیشود. بلکه با هدف تاثیرگذاری بر روی سهم و قدرت هر یک از سناریوهای محتمل برای آیندهی یک جامعه برگزار میشود.
صادق زیباکلام در سال 1392 با نگاهی دیگر همین دیدگاه را به تصویر کشید.
سلام و خسته نباشید
تشکر می کنم از مطالب تون که همیشه ازش استفاده می کنم
نمی خوام در مورد رای دادن یا ندادن بحث کنم. ولی همیشه در مورد انتخاب بین بد و بدتر و این منطق که چه آلترنتیو دیگه ای وجود داره برام سئوالی وجود داره.
فرض کنیم تو یه سیستم گزینه های ۱ و ۲ …تا ۱۰ وجود داره و ما هر سال یکیشون رو باید انتخاب کنیم. به ترتیب ۱ بهترین و ۱۰ بدترین گزینه است. یعنی ارزش به سمت ۱۰ نزولی هست. حالا اگه هر سال یک گزینه از ابتدای لیست حذف بشه و ما هم با این منطق “انتخاب بهترین گزینه موجود” کار کنیم، سال اول ۱ ، سال دوم ۲ ، سال سوم ۳ و … رو انتخاب می کنیم.
در این حالت درسته که هر سال بهترین گزینه موجود رو انتخاب کردیم، اما کیفیت انتخاب های ما هر سال کمتر شده. حذف کننده محترم هم همیشه مطمئن هستش که می تونه همین روند رو ادامه بده. چون ما که به هر حال یکی را انتخاب می کنیم. نکته جالب تر اینکه حتی برای حذف کننده داستان ما قابل حدس هم هست که ما امسال از ترس لولو خور خوره شماره ۹ و ۱۰ می خوایم به گزینه ۸ رای بدیم. حتی به قول معروف مهندسی هم می تونه بکنه. یعنی گاها می بینه با شماره ۸ هم حال نمیکنه دیگه. یه سال ۷ و ۸ رو با هم حذف میکنه. ازون ور دو تا لولو خور خوره جدید با شماره ۱۱ و ۱۲ رو میکنه که ادم میگه درسته امسال شماره ۸ رو هم حذف کردن، ولی خداییش شماره ۹ از ۱۱ و ۱۲ دیگه بهتر هستش.
خیلی حرف زدم. ببخشید.
در نهایت اینکه نمیدونم چقدر با مباحث برنامه نویسی آشنا هستید. تو برنامه نویسی یه مفهومی هست به اسم تابع بازگشتی که معمولا برای ساختارهای تکرار شونده ازش استفاده میشه. (مثلا برای محاسبه سری فیبوناچی) تابع بازگشتی تابعی هستش که در پیاده سازیش، مجددا خودش فراخوانی میشه، البته با پارامترهای متفاوت. همیشه میگن اگه داخل تابع بازگشتی یه شرط پایه وجود نداشته که فراخوانی های درونی رو متوقف کنه، یه حلقه بی پایان بوجود میاد و برنامه کرش میکنه.
به نظر من انتخاب بین بد و بدتر درست هست. ولی چیزی که کم هستش اون شرط پایه هست که برای متوقف کردن این روند نیاز هستش
سلام
بسیار لذت بردم از نحوه نگارش و منطق شما. البته به نظرم پاسخ من به فرمایش شما، قابل نشر نیست.
با مهر
مطلبتان منطقی و قابل فهم است اقای تقوی! اما صدای تحریمیها بیشتر مثل آخی است که از سر در گفته میشود، چندان منطق پشتش نیست. من که هیچ جواب منطقیی نشنیده ام ازشان و تصمیم گرفته ام برای دیوانه نشدن خودم دیگر در مقابل انها سکوت کنم. البته تصمیم امثال شما قطعا گرانقدرتر است و سود سیستمی بیشتری دارد. سکوت امثال من هم کمی از جنس همان اخ است انگار! باز هم بنویسید تا صداهای خوب بیشتر و بیشتر شنیده شود.