در یک پرواز با یک خط هوایی قدیمی و مشهور اروپایی، من و همسفرم درگیر بحثی شدیم که فکر کردم شاید بد نباشد به آن پرداخته شود. بلیطی که خریداری کرده بودیم برای کابین اکونومی بود و ۱۲۰ یورو قیمت داشت.
شب قبل از پرواز طبق عادت خواستیم کارت پرواز را آنلاین دریافت کنیم تا معطلی کمتری در فرودگاه داشته باشیم. به وبسایت شرکت هوایی مراجعه کردیم و متوجه شدیم که برای استفاده از امکان دریافت آنلاین کارت پرواز باید ۱۰یورو بپردازیم. گزینه دیگر این بود که این ۱۰ یورو را پرداخت نکرده و در فرودگاه پس از انتظار در صف کارت پرواز را دریافت کنیم.
از آنجا که کلا میانه خوبی با صف و انتظار کشیدن به خصوص در جاهای شلوغ ندارم، در نتیجه ۲۰ یورو نازنین را پرداخت کرده و سعی کردم صندلی مورد نظر را انتخاب کنم، غافل از اینکه برای انتخاب صندلی های به درد بخور هم باید نفری ۱۵ یورو دیگر سلفید. گزینه دیگر این است که صندلیهای وسط یا نزدیک دستشویی و غیره را انتخاب کنید.
روز پرواز وقتی رفتیم تا چمدانها را تحویل قسمت بار بدهیم، فهمیدیم که بابت هر چمدان باید ۶۰ یورو پرداخت کرد. مسلما اگر سبک بار سفر کنید، به شرطی که بار دستی از ۷ کیلوگرم تجاوز نکند، پولی پرداخت نخواهید کرد.
ضمن پرواز فهمیدیم که بابت هدفون برای تماشای فیلم باید ۵ یورو و بابت نوشیدنی و غذا هم، بسته به انتخابی که انجام میدهید باید پول پرداخت کرد. خلاصه اینکه برای هر امکان جانبی پرواز باید پول پرداخت میکردیم.
همسفر عزیز که شاکی شده بود گفت: این اروپاییها واقعا آدمهای خسیس و مسخرهای هستند. بابت هر چیزی از آدم پول میگیرند. اینها باید بیایند و از ایرلاینهایی مثل امارات و قطر ایرویز یاد بگیرند و بفهمند که چگونه باید به مشتری سرویس داد.
گفتم: قطعا نمیخواهی بگویی که دوستان خاورمیانهای و تازه به دوران رسیده ما از سر سخاوت همه امکانات را برای ما فراهم میکنند و پولش را هم نمیگیرند. برایش حساب کردم، شما اگر بخواهی از همه امکانات این پرواز استفاده کنی کلا باید ۲۴۰ یورو پرداخت کنی. اینجا دو تا الگوی ذهنی میتواند تصمیم بگیرد.
الگویی که به عدالت اجتماعی و مصرف بهینه منابع در اقتصاد معتقد است و یا الگویی که صرفا تجاری است و برایش اهمیتی ندارد که وقتی پول چیزی را گرفت، آن منابع چگونه صرف میشوند و نگران ظرفیتهای خالی تولید شده در سیستم نیست.
با داشتن الگوی ذهنی تجاری، باید از همه مسافران ۲۴۰ یورو بگیری و امکانات را برای همه فراهم کنی. حالا اگر همه چمدان نداشتند و یا فیلم ندیدند و حال و حوصله استفاده از خدمات آنلاین را نداشتند هم زهی سعادت! ما برای همه غذا فراهم میکنیم پولش را هم از همه میگیریم، هر کس غذا نخورد هم به جهنم!
نتیجه این مدل ذهنی این است که پروازها گرانتر شده و امکان سفر برای آدمها کمتر میشود.
با داشتن الگوی ذهنی دیگر، میتوانی قیمت را در کمترین سطح ممکن و بر اساس پرواز صرف تنظیم کنی و هر کس خواست از هر امکاناتی استفاده کند پولش را بدهد.
از سوی دیگر با بکارگیری پلتفرمهای مناسب، میتوان تقاضا برای هر مورد را به دقت برآورد کرد و صرفا همانقدری که نیاز داریم ظرفیت درست میشود. اینطوری، همه چیز در حالت اپتیمم خودش قرار میگیرد!
نتیجه این مدل ذهنی این است که امکان سفر برای تعداد بیشتری از مردم فراهم میشود. یک دانشجوی اروپایی که مایل به سفر است، میتواند زودتر به فرودگاه بیاید و در صف بایستاد. بار کمتری داشته باشد و از خانه غذایی بیاورد و در عوض امکان سفر برایش فراهم میشود.
یک بیزنس من هم میتواند پول همه امکانات مورد نیاز را بدهد و با همان پرواز به سفرش ادامه دهد. این یعنی گسترش عدالت اجتماعی و فراهم کردن امکانات برای طیف وسیعتری از مردم.
واقعا اگر من بار نداشته باشم، یا اینکه نخواهم در حین پرواز فیلم ببینم، چرا باید پول بدهم؟
کمی که در اوضاع زندگی مردم در کشورهای اروپایی درست و حسابی دقیق میشویم، می بینیم که پنداری که چنین الگوی ذهنی در همه شئون جامعه فراگیر شده است. حداقلی از همه چیز برای همه فراهم شده و باقی به همت و روش زندگی و درآمد شما بستگی دارد. خبری از ریخت و پاشهای جهان سومی نیست و سیستمهای اقتصادی و اجتماعی چنان تعریف شده اند که عدالت اجتماعی به مفهوم مدرن را محقق کرده اند.
با پیشه کردن چنین الگوی ذهنی است که مصرف پلاستیک در اروپا روند کاهشی در پیش میگیرد، هرگز چراغی بی جهت روشن نخواهد ماند و کسی در زمستان سیستم گرمایش را بی جهت روشن رها نکرده و برای تعادل دما پنجره را باز نخواهد کرد. شیر آب بی سبب باز نمانده و دوش گرفتن هر روزه معادل هدر دادن چندصد لیتر آب نخواهد بود.
البته اگر کسی هم مثل ما الگوی مصرف بیمار گونه داشت، مانعی سر راهش نیست غیر از یک قبض آخر ماه چاق و چله که از قضا حق کسانی که مثل آدمهای متمدن مصرف میکنند را از حلقومش بیرون میکشد. حالا هر چقدر میخواهی برق مصرف کن و آب هدر بده و نامردمی کن.
واقعا وقتش نرسیده که از خودمان و کسانی که برای خدمت به ما با هم مسابقه گذاشته اند بپرسیم که آیا عدالت اجتماعی به معنای مساوات ریاضی است و از طریق تبلیغ و شعار برابری و برادری حاصل میشود و یا اینکه نیازمند طراحی سیستمهای دقیق اقتصادی و اجتماعی است؟
سلام . مدتی است که برای یک موسسه، قیمتگذاری خدماتی را انجام داده ام و مدام حس میکنم که این نوع قیمتگذاری اشتباه است. گرچه سایر رقبا هم مانند ما عمل کرده اند ولی به دنبال شیوه نوینی بودم تا متفاوت باشیم. با مطالعه مطلب شما میخواهم فردا قیمتگذاری را به هر دو روش انجام دهم و به این مدل جدید خوشبین هستم. متشکرم
آموزنده بود ممنونم
جناب آقای تقوی
من همیشه وبلاگ شما را می خوانم بسیار خوب مسائل را شرح و بسط می دهید طوریکه بعد از خواندن متن کاملا به فکر وادار می شوم که این نوشته در چه زمینه ای می توانم الگو برداری نمایم و آنالوژی صنعتی دیگر را در ذهنم ترسیم کنم
سلام ممنون لذت بردم ازین تحلیل
زنده باشید
تحلیل این وضعیت خیلی جامع و کامل بود، اگر در همه شرایط ها این عدالت پیش بیاید واقعاً عالی میشود
بله، واقعا اجرای عدالت با بگیر و ببنند نمی شود، باید سیستم ها و نهادها ار اصلاح کرد.
مثال هایی که مطرح نمودین به این سادگی از ذهنم پاک نخواهد شد و چه زیبا شعار عدالت و مساوات رو در عرصه عمل نشان دادید و اثرات بلند مدت آن را متذکر شدید.ممنون