شاخص فلاکت و روزگار آزگار ما

شاخص فلاکت (misery index) در دهه 60 میلادی توسط آرتور اوکان در دوران ریاست جمهوری لیندون جانسون تعریف شد. این شاخص در ابتدا به صورت جمع ساده نرخ تورم سالانه و نرخ بیکاری در اقتصاد هر کشور تعریف شده بود.

شاخص فلاکت بعدا توسط روبرت بارو از دانشگاه هاروارد و استیو هانکه بازتعریف شده و به شکل امروزی خود درآمده است. امروز این شاخص عبارتست از جمع نرخ تورم، بیکاری و نرخ بهره منهای درصد تغییر عدد سرانه تولید ناخالص ملی.

به طور کلی هر چه شاخص فلاکت بالاتر باشد آن اقتصاد و در نتیجه جامعه بدبخت‌تر خواهد بود.

شاخص فلاکت

این شاخص به گونه ای تعریف شده است که به سادگی و روانی بتواند مفهوم را به همه آحاد مردم از رییس جمهور گرفته تا کارگر ساده انتقال دهد. اهمیت این شاخص در این است که بسیاری از اقتصاددانان اعتقاد دارند، شاخص فلاکت دارای رابطه مستقیم با جرم و جنایت و فساد در هر جامعه بوده و روند تغییر این شاخص با فاصله یکسال در جامعه قابل مشاهده است.

در ایران اولین بار در سطح رسانه های عمومی، محسن رضایی در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 به سادگی و روشنی موضوع را مطرح کرد.

این روزها که بحث انتخابات ریاست جمهوری در کشور مطرح است، شاید لازم باشد کمی به حافظه تاریخی نداشته خود رجوع کرده و نگاهی به روند شاخص فلاکت در 12 سال اخیر داشته باشیم.

لازم است یادآوری شود که نمودار فوق در سال 2014 ترسیم شده و شامل پیش بینی 4 سال بعد از آن میشود. با انتخاب مردم در سال 1392 و ریاست جمهوری حسن روحانی شاخص فلاکت در پایان سال 2016 برای ایران به عدد 29% رسیده است.

پانوشت: به قول رضا کیانیان باور کنید دیگر خسته شده‌ام از اینکه یک عده هنوز هم بر طبل توخالی تحریم انتخابات میکوبند.

۶ دیدگاه در “شاخص فلاکت و روزگار آزگار ما

  1. سلام آقای تقوی . من هم اولین بار اسم شاخص فلاکت رو ا زهمین برنامه شنیدم.جالبه که احمدی نژاد هم گفت اسم این شاخص فاکت نیست و شما میخواید یه جوری سیاه نمایی کنید و … ! متاسفانه ملت کم حافظه ای هستیم.
    به قول احمد شاملو: «من نمی‌گویم تودهٔ ملت ما قاصراست یا مقصر، ولی تاریخ ما نشان می‌دهد که این توده حافظهٔ تاریخی ندارد. حافظهٔ دست‌جمعی ندارد، هیچ‌گاه از تجربیات عینی اجتماعیش چیزی نیاموخته و هیچ‌گاه از آن بهره‌ای نگرفته است و درنتیجه هر جا کارد به استخوانش رسیده، به پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتذال دیگر ـ و این حرکت عرضی را حرکتی درجهت پیشرفت انگاشته، خودش را فریفته.»
    ————-
    اما در مورد رای دادن یا تحریم سوال اینجاست آقای تقوی:
    اگر من به عنوان یک شهروند یا یک ایرانی کاندیدای مورد نظرم بین این افراد نباشد چه کار باید بکنم؟

    1. فواد سلام. من نظرم خودم را می‌گم و ممکنه تو موافق نباشی.
      اول اینکه شاید بهتر باشه در تصمیمات فردی و شخصی خودمان تاثیر و impact اون را روی دیگران، جامعه و کل سیستم در نظر بگیریم. ممکنه یک جای من آزادی مطلق برای انجام دادن کاری داشته باشم ولی تفکر سیستمی به ما می‌گه ممکنه انتخاب من تاثیر مخرب یا موثری بروی “کل سیستم” بگذاره. از دید من رای دادن که براش اجباری هم وجود نداره از این نوع تصمیم هاست و من با احتمال زیاد می تونم بگم اگر قشر فرهیخته جامعه مثل تو انتخابات را تحریم کنن دوباره بدترین گزینه ها یعنی کاندیداهای پوپولیست بر مسند تصمیم گیری خواهند نشست.
      من قبول دارم که بخشی از مردم به ساختار انتخابات و فرایند تعیین صلاحیت کاندیدها اعتراض دارند ولی از منظر من راه اعتراض به ساختار و قانون اشتباه، تحریم اون و خالی کردن میدان نیست. مثل این می مونه که به یک قانون یا بخشنامه در سازمان اعتراض داشته باشیم و فردا استعفا بدم و سازمان را ترک کنیم. شاید راه منطقی‌تر این باشه که بمونیم و از همون ساختار و چارچوب و قانون غلط پیروی کنیم و در زمان کافی “خود قانون” را اصلاح کنیم. وگرنه تا قرن ها ممکنه کاندیدایی که من دوست دارم در انتخابات شرکت نکنه یا تایید صلاحیت نشه. آیا می‌تونیم این قدر صبر کنیم؟

    2. سلام فواد جان. محمد رضا یک مطلب در همین باره نوشته که خوب است بخوانی. ما فقط به اندازه همان یک تکه کاغذ سهم در انتخاب سرنوشت آینده خود را داریم. قرار نیست نامی که روی کاغذ می آید کسی باشد که شامل همه ایده آلهای ما باشد. قرار است کسی باشد که مملکت را از شاخص فلاکت دور کند یا لااقل نزدیکتر نکند، در دنیا بی آبرویمان نکند و حداقل آزادی را از ما نگیرد.

  2. علی جان
    اتفاقا این تصمیم (یعنی شرکت نکردن)در راستای منافع دیگران و جامعه است و شرکت نکردن در انتخابات لزوما به معنی بی تاثیر بودن نیست و به نظرم شرکت نکردن سیستمی تر است. این نوع نگاه مبنی بر اصلاحات با تکیه بر انتخاب بین بد و بدتر یک کاراشتباه و شکست خورده است. به هر حال نمیشه زیاد بحث کرد ولی برای شرکت نکردن دلایل زیادی دارم و اولین و آخرین باری هم که در انتخابات شرکت کردم سال ۸۸ بود.

    1. سلام فواد، کامنتت دستمایه گفتگویی شد با محمدرضا شعبانعلی عزیز. حاصل نوشته آخر اوست با عنوان درباره این راه ناهموار ناگزیر. به شما و همه کسانی که مانند شما فکر میکنند قویا توصیه میکنم بارها بخوانید و اگر پذیرفتید بازنشرش دهید.

      با مهر

  3. سلام آقای تقوی ممنونم. پست آقای شعبانعلی را هم خواندم.در کل بحث نکردن سر این موضوع بهتر از بحث کردن است و همچنان سعی میکنم نه کسی را تشویق وترغیب به کاری کنم و نه اجازه بدهم کسی مرا ترغیب و تشویق به کاری بکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *