یکی از معضلاتی که در اثر حضور در دنیای آنلاین گریبانگیر آدم میشود این است که خیلی وقتها باید خودت را برای دیگران توضیح بدهی.
یکی از موارد توضیح لازم هم به نظر میرسد که داستان بنیاد کودک باشد. واقعیت این است که بارها به من گفته شده که چرا مثل خیلی از کسانی که کارهای عام المنفعه میکنند سرت را پایین نمی اندازی و بی سر و صدا ادامه نمیدهی؟ دلیل این علنی و عمومی کردن موضوع چیست؟ حتی به خودم گفته اند که تو ریاکاری میکنی و دنبال تمیز کردن چهره خودت هستی!
مسلما اعتیاد و جرائم مواد مخدر، طلاق، تصادفات رانندگی، بلایای طبیعی و فقر مطلق از جمله ناهنجاریها اجتماعی و اقتصادی هستند و تقریبا همه خیریه ها به دنبال رفع پیامدهای ناشی از این ناهنجاریها هستند.
مستقل از نگاه انسان دوستانه به موضوع کودکان بدسرپرستی که امکان ادامه تحصیل ندارند، بر این باورم که نگرش سیستمی به موضوع امنیت و رفاه در جامعه هم حکم میکند که به فکر این بچه ها باشیم.
بازگرداندن بچه ها به شرایط ادامه تحصیل، در واقع جلوگیری از افزایش جهل و نادانی و تباهی و تبدیل این بچه ها به انسانهایی مولد و مثبت در افق آینده ۱۰ ساله است. در واقع بنیاد کودک پیش از آنکه جامعه بی رحم و به شدت ناهنجار ما، چاقو و یا مواد مخدر و هزار چیز دیگر به دست این بچه ها بدهد، قلم در دستشان گذاشته و راهی مدرسهاشان میکند.
این کار باعث میشود تا تعدادی هر چند اندک از تعداد مجرمان فردای جامعه کاسته شده و به تعداد انسانهای مولد اضافه شود و همه ما جامعه ای سالمتر و با امنیت بیشتر داشته باشیم.
در این میان اما من نمیفهمم که چرا وقتی من از هر فرصتی استفاده میکنم تا دیگران را تشویق به کمک به بنیاد کودک بکنم و خودم هم در حد توانم به این بنیاد نازنین کمک میکنم، عده ای مصرانه علاقه دارند ثابت کنند که نیت شیطانی و یا ناپاکی پشت این موضوع وجود دارد.
اصلا فرض کنیم که من شیطان رجیم هستم و با بدترین نیتها به شکل ریاکارانه ای دارم اینکار را میکنم، آیا این بهتر از ریاکاریهای بی سود و حاصل کسانی نیست که به نام هزار روش به مقدسات متوسل شده و جیب مردم را خالی میکنند؟ اصلا بیایید شما هم ریاکاری کنید و هزار نفر را کمک کنید، چی از این بهتر؟ من با صدای بلند همه را دعوت میکنم به کمک کردن به کودکان تحت پوشش بنیاد و خودم هم در اول صف قرار میگیرم. حالا هر کس هر اسمی میخواهد روی آن بگذارد اصلا مهم نیست. به قول عالیجناب خیام:
گر من ز می مغانه مستم، هستم
گر کافر و گبر و بت پرستم هستم
هر طایفه ای به من گمانی دارد
من زان خودم هر آنچه هستم هستم
صد سال ره مسجد و میخانه بگیری
عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند
هر دست که دادی ز همان دست بگیری
(به خودتون و کاری که میکنید ایمان داشته باشید که بنده شناس خود خداست)
جناب تقوی عزیز.
جسارتا فکر میکنم روش من در برخورد با کامنت ها و صحبت هایی که مخالفین در وبلاگ و به صورت ایمیل برایم دارند مؤثرتر است:
“اصلا اهمیتی نمیدهم که کسی چه میگوید و اصلا چه اهمیتی دارد وقتی خودم میدانم راهم را درست انتخاب کرده ام.”
(به خصوص وقتی دارم اتوبان را به تنهایی بر عکس میروم!)
با مهر
یاور
آقا اگر این کارها و گفتن و فیلم ساختن و اطلاع رسانی ریاست. من گناه همه رو گردن می گیرم.
اینکه یه نفر کمک کنه (به فرض) ریا هم کنه، عیبی نداره
مهم اینکه کسی کمک نمی کنه اصلا
بلکه با این اطلاع رسانی ها یادمون بیاد که خیلی ها هستن که وضعشون خیلی خرابه.
کلا همیشه هم یه سری آدم ایستادن بیکار واسه همین حرف ها
سرت پایین باشه میگن چیزی گم کردی
سرت بالا باشه میگن حواست باشه سر به هوا
خودشونم کلا از تر ساینکه یکی عین خودشون پیدا نشه که ازشون ایراد بگیره، ترجیح میدن کلا کاری نکنن.
من از همین جا برای تمام کسانی که خیر هستند (چه ریاکار چه بی ریا کاری) دعا می کنم تعدادشون بیشتر شه.
سلام
جناب آقای تقوی این نوشته مرا یاد شعری از فروغی بسطامی انداخت که
ن نمیگویم که عاقل باش یا دیوانه باش
گر به جانان آشنایی از جهان بیگانه باش
گر سر مقصود داری مو به مو جوینده شو
ور وصال گنج خواهی سر به سر ویرانه باش
گر ز تیر غمزه خونت ریخت ساقی دم مزن
ور به جای باده زهرت داد در شکرانه باش
چون قدح از دست مستان می خوری مستانه خور
چون قدم در خیل مردان میزنی مردانه باش
گر مقام خوشدلی میخواهی از دور سپهر
شام در مستی، سحر در نعرهٔ مستانه باش
گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش
یا به چشم آرزو سیر رخ صیاد کن
یا به صحرای طلب در جستجوی دانه باش
یا مشامت را ز بوی سنبلش مشکین مخواه
یا هم آغوش صبا یا هم نشین شانه باش
یا گل نورسته شو یا بلبل شوریدهحال
یا چراغ خانه یا آتش به جان پروانه باش
یا که طبل عاشقی و کوس معشوقی بزن
یا به رندی شهره شو یا در جمال افسانه باش
یا به زاهد هم قدم شو یا به شاهد هم نشین
یا خریدار خزف یا گوهر یک دانه باش
یا مسلمان باش یا کافر، دورنگی تا به کی
یا مقیم کعبه شو یا ساکن بت خانه باش
یا که در ظاهر فروغی ذکر درویشی مکن
یا که در باطن مرید خسرو فرزانه باش
ناصرالدین شه که چرخش عرضه میدارد مدام
شادکام از وصل معشوق و لب پیمانه باش
برای آدم هایی که ما رو قبول دارن توضیح نیاز نیست، برای آدم هایی هم که ما رو قبول ندارن، هرچی توضیح بدی کافی نیست.
سلام
مهم اینه که شما همیشه انسانی تاثیرگذار و کاریزماتیک بودین برای خیلی ها
من به شخصه یک و نیم ساله شما رو می شناسم و واقعا تغییر کرده ام در کسب و کارم بخاطر بزرگی شما
من یک دختر توی بنیاد دارم البته شرایط مالی م کمی بهتر بشه قصد دارم دختر های زیاد تری داشته باشم. وقتی عضو بیناد شدم به کسی نگفتم فکر می کردم ریا میشه و اینجور صحبتها. تا اینکه اولین نامه با دست خط خودش برام ایمیل شد و دخترم از اوضاع خودش برام نوشت و گفت که با کمک مالی ناچیزم داره درس می خونه. اون روز من همش گریه کردم و اشکم بند نمی اومد. نمی دونم چطور توضیح بدم حسم رو. برای همین هر زمان کسی کمک مالی کلان میخاد یکبار کنه بهش پیشنهاد می دم به بیناد کودک کمک کنه تا به قول شما قلم به دست کودکان این مرز و بوم بدیم تا انسانهای آگاه در آینده سکان این مملکت رو بگیرند.
در نهایت اینکه ریاکار اونیه که دستش تو جیب ملته اما ۱۰ شب غذای عاشوراش که با پول همین ملت نذری میده به راهه.
جناب تقوی عزیز
بعد از خواندن پست شما به یاد کتاب “عقلانیت و توسعه یافتگی ایران” نوشته دکتر سریع القلم افتادم. شاید ربطی نداشته باشد، مثل خیلی مسائلی که ذهن ما بی حساب و کتاب به هم گره میزند، تا معنایی بیافریند. مثل همین گره زدن کار شما به ریاکاری.
چه میشود کرد که در فرهنگ توسعه نیافته ما رسم بر این است که کار خیر را به شر گره میزنند و بلعکس.
من در مقام قضاوت نیستم و به نظرم قضاوت کردن در مورد دیگران نیاز به حداقل ده ساعت معاشرت حضوری دارد.
شاید همان کسی که آن مطلب را در تحلیل کار شما نوشته بود اگر نمیتوانست به لطف تکنولوژی در عرض چند ثانیه ریکشن نشان دهد، قضاوتی متفاوت میکرد.
من برای خودم قاعده ای دارم که بد نیست به اشتراک گذاشته شود.
کسانی که از نزدیک با من آشنا هستند، مرا و دغدغه هایم را میشناسند. نسبت به موضع آنها حساسم و واکنش های آنها را نسبت به خودم تحلیل میکنم.
و کسانی که از دنیای من دورند یا انقدر شعور دارند که در زخم من زاری نکنند و قضاوت در مورد مرا به یوم الحساب بسپارند یا بیشعورهایی مسلح به تکنولوژی اند و چه کسی است که از دُر افشانی این پاکانِ پوک ناراحت شود؟
کم هستند انسان هایی مثل شما که آنچه به اشتراک میگذارند کار خیر است، حتی به زعم دوستان ریاکارانه.
امیدوارم عزیزان عضو اینستاگرام هم این عادت بد را از شما یاد بگیرند و به جای اشتراک محتویات معده و خصوصی های داخل پارتی هایشان، کاری خیر را به اشتراک بگذارند، به امید افزایش ریا.
مراقب خودتان باشید.
جناب شهبازی عزیز، از ادبیات نوشتاری و مدل ذهنی شما بسیار لذت بردم. ممنون
بیش از چند ماه معاشرت حضوری با ایشون بنده رو مجاب کرده که همون ریا هست تا به نیت خیر
به نظرم توضیح اضافی خودش باعث شبهه آفرینی میشه. نیات خیر در طول زمان ثابت میشن نه با توضیح اضافه