دوشنبه شب گذشته به روال همه دوشنبه شبهای دیگر در کشور ما، برنامه نود جلوی دوربین رفت. برنامه ای که بی تردید روی کاکل مجری دوست داشتنی آن میچرخد.
عادل فردوسی پور بی تردید بهترین گزارشگر حال حاضر فوتبال ایران است و از نظر درک فوتبالی و اطلاعات دست اول در بین همکارانش کسی به گرد پایش هم نمیرسد. اما از نظر من اصلا نه صدای خوبی دارد و نه فیزیک مناسبی و نه حتی از نظر فنی مجری خوبی است. آنچه اما برنامه نود را برای من جذاب میکند، صداقت نسبی این برنامه در این وانفسای تزویر و ریا است.
دوشنبه شب گذشته در برنامه نود بحث ۵ نفره ای مابین عادل فردوسی پور، مدیر عامل، عضو هیات مدیره، مربی و کاپیتان باشگاه استقلال شکل گرفت که طی آن دروغگویی مربی باشگاه با شهادت عضو هیات مدیره باشگاه استقلال روی آنتن زنده به اثبات رسید. جالب این بود که هر دو طرف هم قسمهای غلیظی را برای اثبات صداقت خود میخوردند. از جان بچهاشان تا مقدسترین مقدسات مذهبی.
تا اینجای کار البته خیلی چیز عجیبی نیست. خود ما خوب میدانیم که در چه لجنزار متعفنی از ریا و دروغ زندگی میکنیم. آنچه برای من جالب آمد این بود که فردای آن روز، بزرگان فوتبالی کشور به جای اینکه دروغگو را نکوهش کنند فریادشان بر سر عادل بلند شد که ای موجود خبیث چرا جو آرام ورزش کشور را بر هم میزنی؟ از جان فوتبال چه میخواهی؟ چه چیزی را میخواهی ثابت کنی؟ چرا بزرگان فوتبال را به جان هم می اندازی؟
واقعا آدمیزاد حیرت میکند! دو نفر آدم عاقل و بالغ روز روشن و جلوی میلیونها نفر دروغ گفته اند و به هم تهمت زدهاند آنوقت مردم به جای اینکه دروغگو را مورد عتاب قرار دهند و پوستش را بکنند، از کسی که پرده دروغ را بالا زده گله میکنند که چرا آرامش ما را بر هم زدهای و بزرگان را به جان هم میاندازی؟
واقعا چه به روز خودمان آورده ایم؟ طرف مردم را نصیحت به حجاب برتر میکند و خودش آبجو به دست در پارک ژنو کلهاش را باد میدهد بعد طلبکار مردم میشود که چرا وارد حریم خصوصی من شدهاید! آن یکی راست راست در دوربین نگاه میکند و دروغ میگوید و بعد که دستش رو میشود، شاکی هم هست که چرا روی ما را به روی هم باز میکنید و از جان ما چه میخواهید!
اینقدر به دروغ و ریا عادت کرده ایم که وقتی کسی آنرا برملا میکند میشود تقصیر کار و بر هم زننده آرامش!!! واقعا گند همه چیز را درآورده ایم.
ای کاش روزی برای سیاست و اقتصاد این کشور هم برنامه نود تولید شود چون فقط آن روز است که میشود به اصلاح امور امید داشت.
امیر جان همیشه این قانون تو جوامع شبیه ما حاکم هست که در هر جمعی که همه دروغ میگن، اگر تو راست بگی محکوم به حذف شدن هستی.
حتی تو ثف بانک هم جرات نداریم به کارمندش بگیم که کار شخصی رو بذار کنار و به کار مردم برس چون شاید کار ما به مشکل بر بخوره.
اینو تعمیم بده به کل جامعه