پنجره زیبایی در خانه دارم که از اول پاییز هر روز به رنگی در میاید، گفتم شاید در دنیای که رنجهایش را شبانه روز با ما تقسیم میکند نگه داشتن اینهمه زیبایی برای یک نفر خودخواهانه باشد.
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
آخرین جرعه جام است و شبم طولانیست
چه کنم این همه غم از دل تنها برود
دل پر حسرتی از اینهمه یلدا دارم
کاش یک بار بیایی تو غمها برود
میل برگشتن من بی تو به آزادی نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود
دل من بود که در گوشه تنهایی سوخت
هر کسی شرم ندارد به تماشا برود
عاشقی کردنمان دردسری بیش نبود
عشق ای کاش که از دهکده ما برود
هر که معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود
تصویر زیبایی است. ممنون از به اشتراک گذاری آن.
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
آخرین جرعه جام است و شبم طولانیست
چه کنم این همه غم از دل تنها برود
دل پر حسرتی از اینهمه یلدا دارم
کاش یک بار بیایی تو غمها برود
میل برگشتن من بی تو به آزادی نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود
دل من بود که در گوشه تنهایی سوخت
هر کسی شرم ندارد به تماشا برود
عاشقی کردنمان دردسری بیش نبود
عشق ای کاش که از دهکده ما برود
هر که معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود
دکتر فرامرز عرب عامری