ورزش تنها حوزه ای است که در آن نمیتوان سوءمدیریت و گندکاری را لاپوشانی کرد و دیر یا زود ( و معمولا خیلی زود) تشت رسوایی از بام فرو میافتد. در این چند ماه اخیر کارلوس کیروش، برانکو ایوانکوویچ، مارک ویلموتس، مصطفی دنیزلی و همانطور که دیشب در خبرها آمده بود استرا ماچونی که مربیان مشهور شاغل در فوتبال کشور بودند هر یک به طریقی فدراسیون فوتبال و تیمهای متبوعشان را سرکار گذاشته و غزل خداحافظی خواندند. هر کدام هم چند میلیون یورویی مطالبات دارند که به زودی فیفا آن را با جرایم مربوطه از پس یقه مدیران با کفایت ایرانی خارج خواهد کرد.
حداقل در دو مورد برانکو و استراماچونی که مربیان پرسپولیس و استقلال بودند، مردم با حیرت نظاره گر این بودند که چگونه این مدیران عاشق خدمت توانستند کار را به جایی برسانند که این دو مربی بسیار موفق و بی حاشیه علیرغم کسب موفقیتهای کم نظیر تقریبا از کشور فرار کنند و تیمهایشان را قال بگذارند.
این داستان منهای اینکه دوز بسیار پر رنگی از سوءمدیریت حضرات را در بردارد، یک نکته کنکوری هم دارد که قصدم از این نوشتار توضیح دادن آن است.
هر کسی که در این دوسال اخیر تجربه حداقل یک مورد انتقال پول به یک حساب خارجی را داشته باشد میداند که در کیس این پرداختها به مربیان نامبرده، فراهم کردن پول مورد نیاز آسانترین بخش کار برای مدیران نالایق مربوطه بوده است. اصل مطلب مربوط به این است که چگونه پول را به دست طرف برسانند.
در یک کشور نرمال که به قول آن ظریف جگرسوز، مردمش مانند ما انتخاب نکرده اند که غیر آدمیزاد زندگی کنند، باشگاه مربوطه پس از فراهم کردن پول و به استناد قرارداد فیمابین مورد تایید فیفا، از حساب بانکی خودش درخواست انتقال پول به حساب شخصی مربی را خواهد کرد. آن بانک هم در کمتر از 48 ساعت کارش را انجام میدهد و خلاص! اما در مورد مایی که خودمان!!!!!!!!!!! انتخاب کرده ایم که اینجوری زندگی کنیم!!!! (لینک مصاحبه حضرت وزیر مربوطه) موضوع این است که باشگاه مادر مرده وقتی معادل مبلغ ریالی پرداخت به مربی را فراهم میکند باید از حساب باشگاه یک چک در وجه یک صراف بکشد و ریال را به حساب او واریز کند، بعد صراف مربوطه از یکی از حسابهای شرکتی یا شخصی خودش در یک جای دنیا تلاش کند به حساب شخصی آن مربی پول واریز کند!
مشکل اینجا پیش میاید که در آن جاهای دیگر دنیا که نرمال زندگی میکنند وقتی مبلغی قرار است به حساب یک شخص واریز شود بانک از او سوال میکند که این پول چرا به حساب شما میاید؟ طرف هم باید توضیح بدهد که مثلا من با باشگاه پرسپولیس ایران قرارداد دارم! بعد آن بانکدار مادر مرده کروات یا ایتالیایی میگوید خب عزیزم چرا پس حسن علی جعفر از شاخ آفریقا دارد به حسابت پول میریزد؟ بعد مربی باید بگوید چون ایرانیهای عزیز انتخاب کرده اند که به سیستم بانکی دنیا وصل نباشند، بعد بانکدار مربوطه توجهش به این جلب میشود که اووووووووووه شت! اینها تحریم هستند و هر گونه کاری که به ایران مربوط باشد را نمیشود انجام داد والا ترامپ پدرمان را میسوزاند.
در مطلوبترین سناریویی که بانک مربوطه راضی به همکاری شود به مربی عزیز میگوید که باید یک قرارداد نصفه و نیمه با حسن علی جعفر (کسی که از طرف صراف ایرانی مسئول پرداخت شده) امضا کنی که هیچ ربطی هم به ایران و ایرانی نداشته باشد تا من بتوانم پول را قبول کنم. طبیعی است که این دوست عزیز مربی ما این کار را نخواهد کرد و از آن طرف هم در عصر دیجیتال زیر 2 ثانیه طول خواهد کشید که هر کسی در اداره دارایی آمریکا یا بانک طرف بفهمد که این آقا محل درآمدش کجاس! واقعا هم قبول کنید کمی سخت است که سرمربی باشگاهی با 30 میلیون طرفدار باشی و بشود موضوع را اینگونه جلوه داد که شما برای حسن علی جعفر در شاخ آفریقا ساختمان میسازی! نتیجه هم این میشود که پروانه مربیگری آقای ایتالیایی را فیفا معلق میکند.
در نتیجه میخواستم بگویم که درست است که مدیران دولتی ایرانی اسطوره های خدمت و جانفشانی هستند و همواره در حال رقابت با گونی سیب زمینی هستند اما استثناء در این مورد آدرس را داریم اشتباه میرویم! مقصر کسانی هستند که اوضاع را به این جا رسانده اند که حداقل امکان برای یک زندگی آبرومندانه در دنیا را از ما گرفته اند.
این چند سال اخیر هر روزمان با موضوعاتی این چنین روبرو بوده ایم که یک فرد یا شرکت خارجی تصمیم به خروج از بازار ایران گرفته است. از هواوی و توتال و فولکس واگن و پژو و رنو بگیر تا شرکت چیز کیک اماراتی ( به جان مادرم شوخی نمیکنم! مدارکش را دارم ولی نمیتوانم پابلیش کنم) خسارتهای این موضوعات هم در ابعاد میلیارد دلار است منتها چون در سایر حوزه ها شفافیت به اندازه ورزش نیست (بخوانید اصلا شفافیت وجود ندارد) سر و صدای کار درنمیاید! واقعا کسی نخواهد فهمید که چگونه یک شرکت فعال صنایع فلزی 3 میلیون یورو پول به یک شرکت اروپایی داد و آن شرکت نه تنها نرم افزار فروخته شده را فعال نکرد که پاسخ مکاتبات آن شرکت چند هزار میلیارد تومانی ایرانی را هم نداد.
فقط یک مورد تصمیم یک شرکت اروپایی ارائه دهنده یک سیستم مهم برای خروج از ایران بیش از 100 میلیون دلار خسارت در برداشته است و مدیران آن شرکت همچنان در حال التماس برای تمدید لایسنس سیستم و رفتن از این ستون به آن ستون هستند!
دهها مثال دیگر از این موارد را میتوانم اینجا بیاورم که خساراتش برای اقتصاد ایران صدها برابر ماجرای این مربیان دست چندم فوتبال دنیا است اما کسی حتی از آنها خبر هم ندارد و شاید حتی برای کسی مهم هم نباشد اما خب بالاخره هر چه که نباشد ما خوددددددددددددددمان انتخاب کرده ایم!
حرف حق و تحلیل درست. خانه از پای بست…
درود برتو