انگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ما
تا بوده زاری بوده و تا مانده غم در یاد ما
ما نسل بازی خورده ایم آتش به پرهامان زدند
شاهان به آتش بازی و نیرنگ و استبداد ما
بازندگان بازی شطرنج قدرت نسل ماست
پایان بازی مات بود از کیش مادرزاد ما
یا زیر آواریم و سنگ یا غرق سیلابیم و جنگ
انگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ما
من با تو همدردم رفیق خنجر به پشت من نزن
هرگز نمیخواهد رسید، جز ما کسی بر داد ما
روزی فرا خواهد رسید روزی که ما هم نیستیم
غم جای خود را میدهد بر چهره های شاد ما
سلام .عالی بود.من میتونم این شعر رو بخونم طی یک کار موسیقایی
دم شما گرم! برای من هم بفرستین
تلخ هست خیلی تلخ ولی متاسفانه تا حد زیادی ناامیدکننده امیدوارم دلمون ازاین پس شاد بشه
سلام این شعر که آوردید شاعرش کیست؟
محمد علی بهمنی
براوووو شاعر روشن ضمیر براوووو
درررودددد بر شاعر عزیز عجب شعر به جایی
ولی ایران ما در طی بیش از ۳۲۰۰ سال از اتحاد ایرانیان در زمان مادها صدها بار دچار آسیب های بسیار شدیدتر از این هم دیده ولی به واسطه تمدن شگفت انگیزمان هم چنان پا برجاست. عالم پیر دگر باره جوان خواهدشد???