در کتاب “انسانی زیادی انسانی” نوشته فردریش نیچه فیلسوف شهیر آلمانی آمده است: وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود به جهان آدمیان فرار کردند یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند. این آخرین بلا امید بود. از آن پس انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه صندوقچه نیک اقبالی میداند. ولی ما از یاد برده ایم که زئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویشتن ادامه دهد.
روزهای عجیب و غریبی که میگذرانیم از سوی بزرگترها با ایام جنگ جهانی دوم مقایسه میشوند و هیچکس نمیداند در پس این ابرهای تیره کرونا چه چیز انتظار بشر را میکشد. در این میانه اما آنچه به نظر بدتر از بد است، امید فروشی است. برخی صفحات اجتماعی را که مرور میکنی میخواهی دهان طرف را خرد کنی از بس که یاوه میسرایند و آدمها را دو راهی دنبال کردن آرزوها و امیدهای خوشگل و یا تسلیم شدن به افکار منفی و جو ایجاد شده قرار میدهند.
اینکه در شرایطی که جهان در معرض یک تغییر بنیادین است و هر ساعت دهها آدم به کام مرگ میروند بیای بنشینی روبروی دوربین و بگویی مردم عزیز، نگران نباشید و این روزها تمام میشود و باز همه چیز مانند سابق میشود و اتفاقا بعد از این دوران شما بیش از پیش به آموزه های موفقیت و امید که از قضااااااااااااااا من میفروشم نیاز خواهید داشت واقعا حال به هم زن است.
اینها همانهایی هستند که مردم را صبح جمعه به یک سالن بزرگ شهر میکشانند و داد میزنند کی حالش خوبهههههههههههههههههههه؟ و بعد به نیرنگ در کله آدمهایی که به زحمت ورودیه سالن را پرداخت کرده اند فرو میکنند که بیل گیتس توانست پس تو هم میتوانی! پنداری که باقی 7 میلیارد ابنا بشر گلابی بوده اند و فقط مریدان این بابا توانمند هستند.
اگر نمیتوانید یا نمیخواهید راست بگویید یا شعورتان نمیرسد به دیدن حقیقت، کاش لااقل حرف نزنید. چگونه میشود به مردمی که در دوران پیش از کرونا هم کشورشان مرز ورشکستگی را رد کرده و غرق در بیکاری و فساد بود بگوییم نگران نباشید و امید داشته باشید که باز همه چیز مثل سابق خواهد شد.
خیر آقایان محترم! هیچ چیز حتی مانند همان سابق مزخرف هم نخواهد شد. آمریکا به آن بزرگی دارد از پا در میاید ما که جای خود داریم! خیلی از آن کسب و کارهایی که تعطیل شدند دیگر هرگز برنخواهند گشت! همه آن آدمهایی که بنگاه های اقتصادی اخراج کردند بیکار شده اند و حکومت توان حمایتشان را نخواهد داشت.
در اثر کاهش رونق اقتصادی در جهان و جنگ عربستان و روسیه قیمت نفت سقوط وحشتناکی کرده و در نتیجه قیمت ارز باز هم بالا خواهد رفت چون همان چند بشکه نفت را هم که میتوانستیم بفروشیم ارز کمتری خواهد آورد و محصولات پتروشیمی هم ارزان میشوند. این یعنی توان تامین ارز کمتر و بالتبع قیمت بیشتر.
درآمدهای مالیاتی قابل تحقق نیست چون عمده سهم مالیات از مالیات ارزش افزوده و در واقع بر مصرف مردم بوده است که کاهش کابوس واری خواهد داشت.
کسری بودجه دولت سر به فلک خواهد زد و صندوقهای بازنشستگی ورشکست خواهند شد. موج افسردگی ناشی از سوگواریهای نکرده برای آدمها و داشته های از دست رفته شان بلند و روزگار تلختر از تلخ خواهد شد.
اگر میخواهید کمکی بکنید شاید درست این است که به توصیه نیچه عمل کنید و این امید واهی، این مصیبت آخرین را فراموش کنید و با واقعیت روبرو شوید و روبرو کنید شاید بتوان از آن عبور کرد و فردای بهتری ساخت. حرف من این نیست که برویم و بمیریم اما خواستم بگویم پای منبر امیدفروشان اگر بنشینیم فردای واقعه سختتر خواهیم شکست. امید بدترین بلاست زیرا که عذاب را طولانی میکند.
زیبا بود