نگرش سیستمی به رانندگی در ایران

یکی از مهمترین و اعصاب خردکن ترین معضلات زندگی کردن در ایران طرز رانندگی کردن مردم است. عموما هم این موضوع را به بی‌فرهنگی و نادانی مردم نسبت میدهند، که البته قابل بررسی است اما قصد من این است که با بررسی علت و معلولی که زیر بنای نگرش سیستمی است به بررسی موضوع بپردازم.

از دیدگاه من علل اصلی ایجاد ترافیک بعضا عبارتند از: عدم رعایت حق تقدم، پارک کردنهای دوبله، عدم رانندگی در بین خطوط، فقدان آموزش موثر ترافیکی.

نگرش سیستمی به چراغ قرمز

تعداد کم چراغهای راهنمایی

یک قانون ساده وجود دارد مبنی بر اینکه سر هر تقاطع باید یک چراغ راهنمایی باشد تا ترتیب تردد معلوم باشد. به همین سادگی. در تهران خودمان اما، صدها تقاطع وجود دارد که چراغ ندارند. به عبارت دیگر تعیین ترتیب تردد در آن معلوم نیست.

صرفا به قانونگذاری برای ترتیب حق تقدم بسنده شده و بدون تعبیه هیچ مکانیزم اجرایی، همه چیز به عهده آدمیزاد خودخواه گذاشته شده است . در واقع قوانین فقط به درد تعیین مقصر در موقع بروز تصادف و اداره بیمه میخورند. نتیجه هم این شده است که آدمها خودشان به روش و زبان خودشان باید مساله را حل کنند. این زبان وقتی داخل خودرو باشید تبدیل به زبان بوق میشود، چون به هر حال باید با زبانی با راننده مقابل حرف بزنیم و چون همه تله پاتی بلد نیستند در نتیجه بوق میزنند که یعنی تو نیا تا من عبور کنم. به عنوان مثال برای رانندگی در تقاطعهای فرعی ظفر و نفت شمالی در تهران، عملا فلسفه بکش تا زنده بمانی حاکم است.

نتیجه دیگر این کمبود چراغهای راهنمایی، این است که رعایت حق تقدم از طرف راننده ها عملا غیر ممکن میشود چون جریان تردد خودروها هیچگاه متوقف نمیشود. یعنی راننده‌ای که از مسیری که تقدم ندارد میخواهد وارد مسیر اصلی شود در صورتی که بخواهد حق تقدم را رعایت کند، احتمالا تا آخر عمر منتظر خواهد ماند. در بسیاری از کشورهایی که رانندگی در آنها مثال زدنی است تعداد چراغهای راهنمایی که ممکن است در یک کیلومتر مسیر به آن بر بخورید گاهی تا ۱۰ تا هم میتواند باشد.

چراغهای احمقانه چشمک زن

باور کنید در هیچ کشوری که اندکی درست و حسابی باشد چراغهای چشمک زن وجود خارجی ندارند. چراغ چشمک زن یعنی من قانون را به تو گفتم اما تو مختاری که آن را رعایت کنی یا نکنی! واقعا در کدام جامعه بشری وضع قانون بدون مکانیزمهای اجرا جواب داده است؟ من هرگز درک نمیکنم که با چه منطقی پلیس ما هزینه خرید و نصب و نگهداری این چراغهای بی خاصیت را میدهد که روی اعصاب ما چشمک بزنند؟ واقعا اگر کسی بتواند یک خاصیت برای این چراغها پیدا کند جایزه نوبل باید به او داد.

تنگ و گشاد شدن معابر و بزرگراهها

میلیاردها تومان خرج میکنیم و بزرگراه میکشیم. سالها خون ملت را به شیشه میکنیم تا یک تونل افتتاح شود و بعد هم با کلی سر و صدا مدعی حل مشکل ترافیک میشویم. معبر افتتاح میشود و به دو روز نرسیده متوجه میشویم که ای داد و بیداد ترافیک حذف نشده بلکه از جایی به جای دیگر منتقل شده. چرا؟

به یک دلیل ساده، عرض معابر کم و زیاد میشود و همین یعنی دستی دستی ترافیک تولید کردن برای شهر. ورودی تونل توحید، ورودی تونل نیایش، باند جنوبی بزرگراه همت حد فاصل شهرک غرب تا پل گاندی، ورودی بزرگراه صدر از مدرس شمال و دهها نقطه دیگری که همیشه در صدر اخبار ترافیکی هستند نتیجه طراحی نادرست مهندسین جان بر کف ایرانی است.

اتوبان شیخ زاید در دوبی با طول بیش از ۵۵۸ کیلومتر طول هرگز گرفتار این طراحی نادرست نیست و در نتیجه از شر ترافیک از پیش طراحی شده در امان است به همین سادگی.

دوربین

دوربینهای قدیمی و کم

قانون گذاری حتی در ممالک مترقی بدون ابزار اجرا و نظارت بر آن یعنی کشک. در نگرش سیستمی ابزار اجرای قانون بعضا از خود قانون مهمتر میشود. در همه کشورهای توسعه یافته وجب به وجب خیابانها تحت نظارت دوربینهای ترافیکی و امنیتی هستند. در واقع قوانین سخت گیرانه با ابزارهای به روز اجرا میشوند اما در ایران کمتر از ۱۰ درصد معابر و چهار راهها تحت پوشش دوربینها هستند که این خود فراغ بال بیشتری به همه ما رانندگان عزیز برای قانون شکنی میدهد.

پارکینگ

عدم رعایت قانون پارکینگ توسط شهرداری

در حالیکه طبق قانون در مناطق مسکونی احداث یک واحد پارکینگ، به ازاء‌ هر واحد مسکونی ضروری است دوستان جهادگر، با یک جریمه سر و ته موضوع را به هم میاورند. از منظر نگرش سیستمی انگار که، قانون به عنوان رکن اصلی هر سیستم نه برای اجرای دقیق که برای پول در آوردن از آن وضع شده است.

بدتر آنکه با تغییر کاربری املاک مسکونی که به ازای هر واحد ممکن است ۲ خودرو داشته باشند به واحدهای اداری و تجاری عملا تعداد خودروهای مراجعه کننده به هر واحد را از ۲ به میانگین ۱۰ میرسانند. عجیب نیست که در این شرایط مشکل پارکینگ وجود داشته باشد و شهروندان به پارک کردن دوبله و سوبله و غیره رو بیاورند.

کمبود امکانات و یا توجه پلیس

چرا پلیس ما اقدام به اجرای قانون و جریمه متخلفین نمیکند؟ چون نیرو کم دارد! واقعا اگر نحوه هزینه کرد درآمد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی ناشی از جرائم را بازنگری کنیم معضل رانندگی ما همینگونه لاینحل باقی میماند؟

آموزش ترافیکی

فقدان آموزش موثر ترافیکی

در همه کشورهای پیشرفته آموزش قوانین ترافیک و زندگی روزمره جزیی مهم از نظام آموزشی از سنین ابتدایی است اما در ایران مطلقا به این موضوع پرداخته نمیشود. به جای صرف وقت اندکی در سنین پایین برای آموزش زیربنایی مردم با صرف میلیاردها تومان هزینه به آدمهای گنده خودخواه میخواهیم آموزش تمدن بدهیم. بلا اثر بودن موضوع البته جای تعجبی نخواهد داشت.

همه موارد فوق در کنار موارد ریز و درشت دیگر، آنارشیزمی را در فرهنگ ترافیکی ما تولید کرده است که قانونمندترین آدمهای روی کره زمین را هم در کمتر از یک ربع تبدیل به یک راننده تهرانی میکند.

واقعا خود جناب فرمانده راهنمایی و رانندگی میتواند در اتوبان همت بین خطوط براند؟ این در حالی است که مسافرکشهای محترم ونک – رسالت را اگر به آلمان ببریم از خود آنگلا مرکل بهتر و قانونمندتر رانندگی میکنند. تفاوت در سیستمها است و بس.

توضیح: این نوشته قبلا در همین وبلاگ منتشر شده و در قالب یک تمرین برای مهارت نوشتن، بازنویسی و منتشر میشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *