Author: admin

  • بومیان عصر دیجیتال و جدال بی پایان با مهاجرین

    سرسام دیجیتال

    آمار و ارقام نشان میدهند که تعداد گوشیهای هوشمند در شبکه های مخابراتی به سرعت در حال رشد است. در ایران این رقم به حدود نیمی از کل مشترکین موبایل رسیده و به سرعت در حال افزایش است. مصرف دیتا در شبکه ها هم رشدی شش برابری در 5 سال اخیر را تجربه میکند.رشد مصرف دیتا

     

    آمار و ارقام از رشد دیوانه وار همه شاخصها خبر میدهند و هر روز جلوه های تازه ای از زندگی آفلاین به دنیای دیجیتال و آنلاین (تعبیر صحیح به جای اصطلاح غلط و من درآوردی فضای مجازی) منتقل میشود و آدمها هر روز بیش از دیروز وقتشان را با گجتهای خود میگذارنند.

    زیر هر سقفی تعداد گجتها از تعداد آدمها بیشتر است. باور نمیکنید؟ امتحان کنید! تعداد گوشیهای هوشمند، لپتاپها، کنسولهای بازی، تبلتهای خانه یا محل کار خود را بشمارید. اقلا دو برابر تعداد آدمها گجت پیدا خواهید کرد.

    بومیان عصر دیجیتال

    مهاجران مقابل بومیان

    در این معرکه اما نسل جدید آدمها (منظورم متولدین 10 تا 15 سال اخیر است) بدجوری روی دست همه مانده اند. این آدمها عصر بی ارتباطی (Disconnectedness) را تجربه نکرده اند و اصطلاحا آیفون به دست به دنیا آمده اند.

    اینها ساکنان و بومیان عصر دیجیتال یا اصطلاحا Digital Native هستند. مشکل اما اینجاست که، اینها والدینی دارند که تنها نسل بشر هستند که هم عصر بی ارتباطی را تجربه کرده اند و هم عصر دیجیتال را. در واقع اینها مهاجرین عصر دیجیتال Digital immigrants محسوب میشوند.

    این نسل همیشه سردرگم، بعد از همه تلاطمهای 40 سال اخیر از یک طرف خود درگیر هضم انقلاب عظیم دیجیتال است و از طرف دیگر خود را مسئول حفاظت از بچه های عصر دیجیتال میداند.

    در دهه 60 مشکل با بچه های دهه 50 این بود که ما از صبح تا شب در کوچه و خیابان بودیم مشغول هفت سنگ و زو و فوتیال و غیره بودیم.

    در دهه 70 مشکل با بچه های دهه 60 این بود دائم پای تلویزیون هستند.

    در دهه 80 مشکل با بچه های دهه 70 این بود که دائما پای ماهواره و کامپیوتر بودند.

    در دهه 90 مشکل با بچه های دهه 80 اما خیلی بزرگتر از این حرفها است! امروز معضل خانواده ها، این است که بچه های خانواده دائما در حال کار کردن با گوشیهای هوشمند و یا گجتهای مختلف هستند. با کسی در خانه حرف نمیزنند و تا زمانی که حجم اینترنتشان تمام نشده صدایی از ایشان به گوش نمیرسد.

    دلیل هم این است که کلا هر جور کاری که در همه قرون و اعصار بشر قابل انجام بود از طریق همین جعبه لعنت قابل انجام است. از بازی و معاشرت گرفته تا موزیک گوش دادن و فیلم دیدن و درس خواندن و خرید کردن و الواطی و علافی و غیره.

    بومیان عصر دیجیتال

    نتیجه این است که والدین در عصر جاری با همه مشکلاتی که همه والدین قبلی روبرو بودند یکجا روبرو هستند. مضافا به اینکه خود این والدین درک ناقص و بعضا نادرستی از الزامات و مقتضیات عصر دیجیتال دارند.

    بومیان عصر دیجیتال

    نوجوانان در سنین بلوغ عموما از پیله خانواده عزم خروج کرده و درصدد شناخت جهان و جامعه بر میایند. به دنبال دوستیهای جدید، کارهای جدید و مستقل شدن هر چه بیشتر خواهند بود. گوشیهای هوشمند دروازه ای هستند برای این بچه ها که بغل دست من و شما بنشینند و دنیای مستقل خود را بسازند و آب هم از آب تکان نخورد.

    این رفتارهای معتادگونه بومیان عصر دیجیتال در بسیاری موارد برخوردهای رادیکالی مثل محرومیت آنها از داشتن گوشی هوشمند به صورت موقت به همراه داشته است بدون اینکه نتیجه خاصی به بار بیاورد. امروز اگر یکی از بچه های عصر دیجیتال را از گوشی هوشمند خود محروم کنیم عملا او را از موسیقی، فیلم، معاشرت، بازی و خرید و خیلی کارهای دیگر محروم کرده ایم.

    بومیان عصر دیجیتال

     

    چه باید کرد؟

    والدین باید درک کنند که،

    گوشی بچه ها عملا درگاه اتصال آنها به همه فعالیتهای مورد علاقه آنان است و هر روز بیش از دیروز تعداد کارها و حوزه‌هایی که از طریق این درگاه در دسترس هستند بیشتر میشود. زندگی ما و کارکردها و فعالیتهایش از حالت آفلاین دارد به حالت آنلاین میرود و انتقاد ما از آنلاین بودن زیاد میتواند در مواردی به معنی انتقاد از وجود داشتن زیاد باشد!

    والدین باید بدانند که،

    محدودیت عمومی روی گوشی هوشمند معنای خود را از دست خواهد داد. اگر شما با چت کردن دائمی فرزند خود در تلگرام مشکل دارید و یا حضور دائمی او در اینستاگرام روی مغزتان است. آسانترین راه گرفتن گوشی او خواهد بود اما چند ساعت بعد که از خواستید با او تماس بگیرید و از حالش با خبر شوید چه خواهید کرد؟ اگر او خواست موسیقی گوش بدهد و یا تمرینهای کلاس درسش را ببیند چه باید کرد؟

    والدین باید سعی کنند تا،

    وقت فرزندان را بودجه بندی کنند. به این معنا که هر روز میتوانند یک ساعت بازی دیجیتال داشته باشند. برای خرید یک کالا حق داشته باشند تا یک ساعت به جستجو بپردازند. برای انجام تکالیف آنلاین نیم ساعت وقت صرف کنند و برنامه ریزیهای شبیه به این. البته ناگفته پیداست که کنترل و اجرای چنین برنامه هایی وقت و انرژی فراوانی هم لازم دارد.

    والدین باید سعی کنند تا،

    وقتهایی را به عنوان زمانهای موبایل ممنوع در خانه تعیین کنید و در این اوقات در خانه هیچکس حق استفاده از موبایل را ندارد. به یاد داشته باشید که خود شما باید اولین نفر از این قانون پیروی کنید.

    والدین باید سعی کنند تا،

    فعالیتهای جمعی آفلاین برنامه ریزی کنبد و مراقب باشند تا در ضمن این فعالیتها گجتهای لعنتی در دسترس نباشند.

    والدین باید،

    خودشان الگوی مناسب باشند. وقتی والدین خود همواره در دنیای دیجیتال و چسبیده به گجتهای خود هستند، تلاش برای کنترل فرزندان عملا خنده دار است.

    بومیان عصر دیجیتال

    آخرین توصیه این است که، از صمیم قلب دست به دعا بردارید تا در بازه زمانی که از عمر ما باقی مانده است، دنیای دیجیتال تحول و دگردیسی عمده دیگری را تجربه نکند، والا همین بومیان عصر دیجیتال ما را به عنوان موجودات ناندرتال و مهاجران بی مصرف به آسایشگاه روانی خواهند سپرد.

    پانوشت: اگر منتظرید که یکی از توصیه ها خطاب به بچه ها باشد سخت در اشتباه هستید! ناسلامتی ما مهاجر هستیم و به دنیای این بومیان عصر دیجیتال پا گذاشته ایم! این همه هم مزاحم آنها میشویم! دیگر توصیه کردن به صاحب خانه خیلی پررویی میخواهد.

  • خانه پوشالی یا شعبه دانشگاه هاروارد

    خانه پوشالی

    سریال خانه پوشالی House Of cards برای من تحقیقا بهترین نمایش تصویری است که در عمرم دیده ام. این سریال محصول پر سر و صدای سال 2013 از شرکت نت فلیکس و یکی از موفقترین سریالهای سالهای اخیر جهان است.

    این سریال بر اساس رمان مایکل دابس نوشته شده و خط داستان بر مبنای تحولات سیاسی در سطح اول نظام آمریکا و لابی‌گریها و داستانهای پشت پرده رایج در سیاست است. بازیهای درخشان کوین اسپیسی و رابین رایت و سایر هنرپیشگان به همراه صحنه آراییهای بی نظیر به شدت داستان را باور پذیر کرده است.

    تا کنون چهار فصل این سریال هر کدام سیزده قسمت به بازار آمده است و جالب اینکه بدانیم هر سیزده قسمت یک فصل همزمان به بازار عرضه میشود. نت فلیکس در توضیح این نحوه فروش میگوید: همه ما آخر هفته هایی را داشته ایم که 20 ساعت از 24 ساعت را به تماشای سریال مورد علاقه امان پرداختیم. مردم از اینکه منتظر قسمت بعدی باشند متنفرند و ما چیزی را به آنها میدهیم که میخواهند.

    در این سریال یک نماینده کنگره به نام فرانک آندروود با خیانت رییس جمهور از پست وزارت امور خارجه دور میشود و او وارد یک بازی پیچیده با رییس جمهور میشود. این بازی قدرت تا مرز درگیر شدن آمریکا در جنگی در خاورمیانه در فصل چهارم سریال بالا میگیرد.

    کوین اسپیسی که بازیگر نقش اول سریال است و جوایز متعددی را برای نقش فرانک آندروود دریافت کرده، میگوید: گاهی موقع فیلمبرداری بعضی سکانسها به خودم میگویم: اینجا دیگر خیلی در خیال پردازی زیادی روی شده است اما، وقتی پس از فیلمبرداری به هتل می آیم و اخبار را تماشا میکنم میبینم که اینطور نیست و دنیا دقیقا همانطوری اداره میشود که امروز فیلم برداری کردیم. (لینک مصاحبه کوین اسپیسی از اپارات)

    یکی دیگر از نقاط برجسته سریال خانه پوشالی، جنس رابطه بین فرانک آندروود و همسرش کلیر به عنوان یک شریک کاری، همفکر، همسر و رفیق است. فراز و فرودهای این رابطه واقعا عبرت آموز است.

    دیالوگهای بی نظیر این سریال ارزش آن را بعضا تا سطح یک دوره فشرده دانشگاه هاروارد بالا میبرد و ساعتها فکر آدم را مشغول میکند. دیالوگ زیر اولین قسمت از دیالگوهایی است که در این سریال دوست دارم و سعی خواهم کرد که به مرور در اینجا قرار دهم.

    دیدن خانه پوشالی به همه کسانی که قصد انجام هر کار جدی را در زندگی داشته و یا علاقمند به سیاست هستند قویا توصیه میشود.

    یکی از مواقعی که از کوره سوادم در زبان انگلیسی خوشحال میشوم وقتی است که این سریال را به زبان اصلی تماشا میکنم. دوبله اگر چه حرفه ای انجام شده به دلیل تفاوت هویت زبانها و فرهنگها، بعضا در بازآفرینی مفاهیم مهمی ناموفق بوده است. البته ناگفته نماند که خیلی هم از اینکه Match Point را نقطه چوب کبریت برایم ترجمه کنند حس خوبی عارضم نمیشود.

  • آلمان ، سرزمین مردم

    آلمان ، سرزمین مردم

    Deutschland به معنای سرزمین مردم نام اصلی کشور آلمان است. این کشور با 357 هزار کیلومتر مربع مساحت و 85 میلیون نفر جمعیت بزرگترین کشور اروپایی و موتور محرکه اقتصاد منطقه یورو به شمار میرود.

    در بین هزاران شهر و روستای که در سراسر خاک این کشور پراکنده شده‌اند، فقط چهار شهر هامبورگ و برلین و مونیخ و کلن جمعیتی بالای یک میلیون نفر دارند و 9 شهر دیگر هم به زحمت به 500 هزار نفر جمعیت میرسند.

    جالب اینجاست که از نظر امکانات فراهم شده برای مردم، اصلا فرقی ندارد که شما در برلین پایتخت زندگی کنید یا در یک روستای دورافتاده در مرز آلمان و هلند. برترین دانشگاهها و خدمات بهداشتی و اجتماعی هم در سراسر آلمان گسترده شده است.

    دروازه بوندنبرگ در آلمان

    شهرهای کوچک در واقع رمز اصلی اقتصاد بسیار قدرتمند آلمان هستند. در هر یک از این شهرها کارخانه‌ای هست که در نوع خود در جهان بهترین است. از خودروهای طراز اول گرفته تا خدمات مهندسی و بهترین سیستمهای مدیریت سازمان. از تولید سوسیس و بستنی گرفته تا لنز دوربین و فیلترهای صنعتی و بهداشتی و دستگیره در و شیرآلات بهداشتی و هر چیز دیگری که به عقل آدمیزاد برسد یا نرسد.

    آلمان

    مردم به شکل شگفت‌انگیزی منظم و قانونمند و اهل کار و تلاش هستند. در مورد همه چیز بسیار سیستماتیک فکر و در ساده ترین حالت برای رفاه حال مردم تعریف شده است. شبکه زمینی راههای این کشور همینطور قطارهای اکسپرس بین شهری و خطوط هوایی متعددی که آلمان را به همه جای دنیا متصل میکنند در جهان بی نظیر است.

    آلمان قهرمان جهان

    آلمان در فرهنگ و ورزش هم سرآمد است. تیمهای ورزشی این کشور همیشه در سطح اول دنیا حاضر بوده و مقامهای اول تا سوم را بدست میآورند. این کشور دارای رتبه ششم شاخص توسعه انسانی در جهان است.

    شهر کلن در آلمان

    آلمان چهارمین کشور جهان از نظر تولید ناخالص داخلی و سومین صادر کننده عمده کالا و خدمات در جهان با ارزش بیش از هزار میلیارد دلار در سال است. بیش از 70% از اقتصاد آلمان بر اساس خدمات و 29% آن بر اساس صنایع داخلی و مابقی بر اساس کشاورزی تعریف شده است.

    اینفوگرافی آلمان

    چند نکته باریک تر از مو

    برای زندانی که سعی در فرار از زندان داشته باشد هیچ مجازاتی در نظر گرفته نشده است. در واقع تلاش برای فرار و آزاد بودن به عنوان یک غریزه انسانی به رسمیت شناخته شده است.

    تمام شدن بنزین در بزرگراه جرم است! در واقع شما اگر آدم عاقلی باشید شبکه توزیع سوخت به گونه ای تنظیم شده است که هرگز سوخت شما تمام نخواهد شد. اگر هم آدم عاقلی نباشید پس نباید اجازه رانندگی داشته باشید.

    آلمان معتبرترین پاسپورت جهان را با اجازه سفر بدون ویزا به 177 کشور دارد.

    آلمان و ژاپن دارای منفی ترین نرخ رشد جمعیت در جهان هستند. این موضوع سبب شد تا دوهزار مدرسه در این کشور در فاصله سالهای 1999 تا 2009 به دلیل کمبود دانش آموز تعطیل شوند.

    تحصیلات در هر سطحی و برای همه رایگان است حتی مهاجرین!

    در صورتیکه یک سرباز تشخیص دهد که فرمانده او دستوری بر خلاف اصول انسانی صادر کرده است حق سرپیچی دارد.

    بودجه نظامی آلمان تا همین اواخر از هزینه‌ای که آمریکاییها برای حیوانات خانگی خود میکردند کمتر بود.

    در بسیاری از بخشهای تعداد زیادی از بزرگراههای آلمان محدودیت سرعت وجود ندارد.

    حقوق متوسط یک معلم در آلمان 7 هزار یورو پس از کسر مالیات است.

    قول شفاهی اگر در دادگاه اثبات شود، همان ارزش قرارداد کتبی را دارد.

    رانندگی در حالت مستی یک جرم جنایی است! اگر سرنشین غیر مستی در ماشین یک راننده مست باشد و دستگیر شوند، فرد هشیار هم شریک جرم است و گواهینامه او هم باطل میشود. آن شخص و مشروب فروشی هم که با آگاهی از قصد رانندگی آن راننده مست اجازه خروج به او داده است مجرم است و مجازات میشود.

    نمایندگان پارلمان و خیلی از مقامات دولتی حقوق مادام العمر میگیرند. در فلسفه این موضوع آمده است که برای جلوگیری از فاسد شدن حاکمان ارشد و قانون گذاران باید زندگی آنان برای همیشه تامین شود. در مقابل حتی با یک یورو سوءاستفاده مقامات به شدیدترین وجه ممکن برخورد میشود. (لینک خبر انتقاد از سفر پر هزینه صدراعظم به جام جهانی)

    مطالعه، ورزش و محیط زیست

    شهروندی آلمان

    یکی از دوستانم تعریف میکرد که پس از پایان مراحل اداری اخذ اقامت برای زندگی در آلمان و زمانی که شما به عنوان شهروند این کشور به رسیمت شناخته میشوید، اولین چیزی که به شما میدهند یک کارت عضویت رایگان در کتابخانه شهر، یک کارت عضویت رایگان در باشگاه ورزشی دولتی شهر و یک دسته کیسه زباله است!

    پیام ساده است: ذهنت را بارور کن! مراقب بدنت باش! آشغال نریز!

    جامعه TJ، منطق و نظم

    تیپولوژی آلمان

    برای درک بهتر از جامعه آلمان شاید بد نباشد سری به الگوی شخصیت شناسی MBTI (لینکی برای معرفی MBTI) بزنیم. نظام قضاوت و تصمیم گیری آلمانیها کاملا بر مبنای منطق طراحی شده و این موضوع در تار و پود نظام حکومت و الگوی ذهنی آدمها وارد شده است.

    بر این اساس نظام ارزشی جامعه هر آنچه بر مبنای منطق و سر راستی و صداقت باشد را مثبت ارزیابی کرده و همه قوانین و روشها بر این اساس است.

    برنامه ریزی و تعیین تکلیف همه چیز بر اساس برنامه های بلند مدت از سطح دولت گرفته و تا دانش آموز کلاس اول برای همه نهادینه شده است. آلمانیها استاد کار در قالبهای سازمانی و مشهور به پشتکار فراوان هستند. لینک حالب از تقسیم بندی کشورها بر اساس MBTI

    برشی از تاریخ- جنگ اول جهانی

    آلمان در جنگ اول جهانی

    جنگ جهانی اول برای مدت 4 سال از 1914 تا 1918 در جریان بود. در این جنگ 9 میلیون سرباز و 7 میلیون شهروند عادی کشته شدند. این جنگ پایانی بر نظام‌های سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری اتریش، مجارستان، آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسله‌های هوهنزولرن، هابسبورگ و رمانوف شد. همه این امپراتوری‌ها از زمان جنگ‌های صلیبی بر سر قدرت بودند.

    شکست در جنگ باعث شده بود تا محدودیتهای بسیار زیادی بر صادرات و واردات کالا از آلمان وضع شود و منابع مختلف و غذاها هم بالکل صرف جنگ شده بود.

    اقتصاد آلمان در جریان این جنگ به ورشکستگی کامل رسید به نحوی که دولت مجبور به چاپ افسار گسیخته اسکناس شد. نرخ بیکاری بسیار بالا، رشد اقتصادی منفی و تورم وحشتناک عملا همه پس انداز آلمانیها را از بین برد.

    بیانیه ورسای

    مجموع حوادث بعد از پایان جنگ جهانی اول، منجر به سقوط امپراطوری آلمان و روی کار آمدن جمهوری وایمار و تحمیل معاهده ورسای به آلمان شد.

    بر اساس بیانیه ورسای، آلمان باید خسارات هنگفتی معادل 96 هزار تن طلای خالص را به دول پیروز میپرداخت و چون توانایی پرداخت این خسارات را نداشت، در سال ۱۹۲۳نیروهای فرانسه و بلژیک برای وادار کردن آلمان به پرداخت غرامت جنگی وارد خاک این کشور شده و دست به غارت منابع و مواد اولیه زدند. دولت در اقدامی میهن‌پرستانه، مردم را به مقاومت منفی دعوت کرد. بد نیست بدانیم که پرداخت این خسارت تا سال 2010 ادامه داشت.

    اسکناس سوزی

    آلمان در جنگ اول جهانی

    در نتیجه مشکلات اقتصادی، دولت تلاش کرد تا به وسیله چاپ اسکناس از کارگران و خانواده‌های آنها حمایت کند و در همان حال اجازه داد اعتبارات بانکی با نرخ بهره بیشتری عرضه شود.

    در اوج تورم حاصل از این اقدامات، بیش از ۳۰ کارخانه کاغذسازی و ۱۵۰ چاپخانه و دو هزار ماشین چاپ به طور شبانه‌روزی برای برآوردن نیاز به پول کار می‌کردند؛ ولی این تدبیرها نیز با شکست مواجه شد، زیرا مقدار پول در گردش از سرعت افزایش قیمت‌ها کمتر بود.

    اسکناس‌هایی که به مقدار فراوان و با مبلغ اسمی ده‌ها هزار مارک چاپ شده بود، قبل از اینکه از چاپخانه خارج شود، دوباره زیر ماشین چاپ می‌رفت و مبلغ اسمی آن به ارقام میلیونی تبدیل می‌شد.

    کارگران دستمزدهای خود را با کیسه‌های خرید و حتی گاه با چرخ دستی پر از پول و آن هم روزی دو بار دریافت می‌کردند، دستمزد صبح فقط صرف ناهار ظهر می‌شد، زیرا بیم آن می‌رفت نرخ ارز که بعدازظهر اعلام می‌شد، تغییر کند و قیمت‌ها باز هم افزایش یابد. هنگامی که بهای زغال‌سنگ به میزان سرسام‌آوری افزایش یافت، برخی از مردم دستمزدهای بعدازظهر را به جای زغال‌سنگ در اجاق آشپزخانه می‌سوزاندند. سرانجام کار به جایی رسید که با یک دلار آمریکا می‌شد ۴ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد مارک آلمان خریداری کرد.

    بازگشت دوباره

    دولت آلمان در فاصله سالهای 1924 تا 1929 با وضع قوانین سخت گیرانه و پیشرو به سرعت اقتصاد و جامعه را بازسازی کرد. بازگشت به سیاست پشتوانه طلا برای پول، توسعه سیاستهای اقتصاد آزاد، وضع قوانین لازم برای توسعه رفاه اجتماعی بر اساس مالیات و اخذ وامهای سنگین از دول خارجی، محورهای اصلی برای بازسازی کشور بود. میزان موفقیت این سیاستهای به قدری زیاد بود که در ابتدای جنگ دوم جهانی، آلمان بسیار سریع و قوی به پیشروی در جنگ میپرداخت.

    جنگ جهانی دوم

    برشی از تاریخ- جنگ جهانی دوم

    در فاصله سالهای 1939 تا 1945 آلمان درگیر جنگ دوم جهانی شد. این جنگ با اشغال لهستان توسط آلمان در اول سپتامبر 1939 و متعاقب آن اعلام جنگ فرانسه و بریتانیا به آلمان آغاز شد و در طی آن 7 میلیون آلمانی کشته شدند و تولید محصولات کشاورزی به یک سوم رسید.

    این جنگ خانمانسوز پس از بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا در آگوست 1945 به پایان رسید. دول فاتح در پوتسدام گرد هم آمدند تا جغرافیای جدید سیاسی جهان را ترسیم کنند. آلمان دو پاره شد و قسمت غربی در اختیار آمریکا و انگلیس و متحدانش قرار گرفت و قسمت شرقی به شوروی رسید.

    بعد از این توافق تلاش شد تا آلمان به کشوری بر مبنای کشاورزی و صنایع سبک تبدیل شود. آمریکاییها و انگلیسیها بسیاری از فناوریها و اختراعات آلمانی‌ها را به یغما بردند. ارزش این داراییهای معنوی در آن زمان حدود 10 میلیارد یورو که معادل 150 میلیارد یورو کنونی است تخمین زده میشود. حدود 4 میلیون آلمانی به بیگاری گرفته شدند و تعداد مردان پس از جنگ جهانی، به یک مرد به ازای هر سه زن رسیده بود.

    جالب است بدانیم که تعدادی از دانشمندان آلمانی به زور به آمریکا برده شدند و این در حالی است که به هیچ عنوان آلمانیها دست به مهاجرت از کشور ویران خود هم نزدند و ماندند تا بسازند.

    در سال 1947 آمریکا و متحدانش به این نتیجه رسیدند که رونق اقتصادی در اروپا بدون آلمان ممکن نیست و دست از تخریب صنایع این کشور برداشتند که همین موضوع باعث شکل گرفتن رشد پایدار اقتصادی شد. به گونه ای که در سال 1950 نرخ بیکاری در آلمان به صفر رسید و این کشور مجبور به واردات نیروی کار از ترکیه شد.

    اتحاد دو آلمان

    اتحاد دو آلمان

    در سال 1989 تغییرات مهمی که در ساختار قدرت بلوک شرق پدید آمد. اتحاد شوروی قدرت خود را به تدریج از دست میداد. در لهستان و مجارستان اوضاع به خوبی سابق نبود. در آلمان شرقی هم مردم برای هفته ها دست به اعتراضات سازمان یافته میزدند. نهایتا در نوامبر 1989 دولت آلمان شرقی اعلام کرد که مردم برای عبور از دیوار آزاد هستند و این سرآغاز فروپاشی دیوار مشهور برلین شد.

    مسلما 41 سال زندگی زیر یوغ ارتش سرخ بخش شرقی آلمان را از هر نظر عقب نگه داشته بوده است. اتحاد دو بخش آلمان پس از این 41 سال عملا شبیه این است که امروز اعلام شود که از فردا افغانستان (با ادای احترام به همسایه شرقی) هم بخشی از ایران خواهد بود. با همه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و غیره آنها میتوانند مثل همه ایرانیها، هر جایی که دوست داشته باشند کار و زندگی کنند. دولت هم خود را موظف بداند که بخش تازه الحاق یافته را به سطح استاندارد بخش توسعه یافته برساند.

    دولت آلمان با اقتدار و تلاش فراوان با تعریف قوانین جدید در سریعترین زمان ممکن پروژه یکپارچگی را پیش برد و امروز پس از 27 سال اقلا در ظاهر تفاوتی بین بخش شرقی و غربی احساس نمیشود. اگر چه هنوز در همه شاخصهای اقتصادی و اجتماعی بخش شرقی اعداد ضعیفتری را به نمایش میگذارد. (مقاله گاردین در با عنوان 30 سال پس از اتحاد)

    یک سوال مهم

    به نظرم بد نیست کمی فکر کنیم و بفهمیم که چگونه است که یک کشور، دو بار در طی یک قرن با خاک یکسان میشود، به اندازه دو جنگ جهانی خسارت می‌پردازد، سالهای طولانی زیر شدیدترین محدودیتهای اقتصادی و نظامی قرار میگیرد و باز امروز جزو 5 کشور قدرتمند جهان قرار دارد؟

     

  • اقتصاد دیجیتال و مصائب آقای رییس جمهور

    واقعا اینکه رییس جمهور کشور ما در سال 2017 باید از ضرورت وجود اینترنت و گسترش پهنای باند در کشور دفاع کند آیا مایه خوشحالی است یا چیز دیگر؟ نیمه خالی لیوان میگوید که نه خیر مایه سرافکندگی و خسران است. نیمه پر اما میگوید به این فکر کن که میشد کسی دیگر رییس جمهور باشد و کلا کرکره موضوع را پایین بکشد.

    در میان همه بازیهای سیاسی رایج در کشور و خصوصا موسم کنونی که به انتخابات نزدیک میشویم، میتوان حدس زد که این حرف رییس جمهور که اینترنت برای مردم نان و آب میشود دستمایه چه استفاده های تبلیغاتی خواهد شد. لینک مشتی از خروارها نعل وارونه که کوبیده اند و خواهند کوبید.

    یکی از سختیهای شغل ریاست جمهوری هم لابد این است که چگونه باید به زبانی همه فهم برای مردم حرف زد. به چه زبانی باید گفت که ارتباطات که نباشد جریان آزاد اطلاعات شکل نمیگیرد و در غیاب گردش آزاد اطلاعات توسعه شکل نمیگیرد؟

    چگونه باید به مردم بفهمانیم که بدون اینترنت آمارگیری صحیحی وجود ندارد. آمار که نباشد، هیچ کار سیستماتیک و دقیقی هم نمیشود کرد.

    چگونه باید به کشاورز ساده دل حالی کنیم که توسعه تجارت امروز بر بستر تجارت الکترونیک میسر است! چگونه باید مردم بدانند که یکپارچه سازی سیستم بانکی، بیمه و مالیات از ضروریات اصلاحات اقتصادی است و این میسر نیست مگر بر بستر قوی ارتباطی؟

    خوشبختانه من رییس جمهور نیستم ولی اگر بودم، شاید باید میگفتم که ای مردم، راه زمینی به عنوان قدیمی ترین ابزار ارتباط در جهان مطرح بوده است و در عصر دیجیتال وصل نبودن به شبکه جهانی مثل این است که هیچ راهی برای روستای شما وجود نداشته باشد. آیا میخواهید در تنهایی خود از فقر و بیماری بمیرید و من باید برایتان غسالخانه بسازم و یا ترجیح میدهید که مهمترین ابزار توسعه و تجارت و رفاه را برایتان فراهم کنم؟

    ابعاد اقتصاد دیجیتال در دنیا

    برای درک ابعاد اقتصاد دیجیتال امروز دنیا، بد نیست بدانیم که کل اقتصاد دیجیتال امروز دنیا اگر منحصر به یک کشور بود، آن کشور، بعد از آمریکا، چین، ژاپن و هند به تنهایی میتوانست پنجمین اقتصاد بزرگ جهان باشد.

    ارزش اقتصاد دیجیتال در بیست اقتصاد بزرگ جهان G20 به بیش از 4200 میلیارد دلار میرسد و تا 5 درصد از تولید ناخالص ملی این کشورها را میسازد.

    اقتصاد دیجیتال

  • اندر حکایت تقدیرنامه شب عید من در گروه ساعی

    در آخرین ساعات آخرین روز کاری سال گذشته روی پستی که در مورد جشن آخر سال و هدایای گروه ساعی نوشته بودم، یکی از همکاران به نام کارمند! و با ایمیل آدرس دزدگیر! لطف کرده بودند و کامنت جالبی به شرح زیر گذاشته بودند.

    واقعا مسخره بود کارتون….میخواید کمک کنید عیدی مدیراتونو بدید چرا از آجیل!!! بچه ها میزنید؟!پول آجیل که به جایی نمیرسه اما عیدی مدیراتون مشکل خیلییااا رو حل میکنه. آجیل شب یلدا رو هم دادید به فقرا :)))))) مضحکه واقعا…..هدیه هاتونم حتما مثل بقیه ی مدیرای ساعی واسه دخترای خوشگل ساعی خریدید:))))))بجای 1 سکه هم که 1 میلیون دادید که یه 200_300 هم اونجا به جیب زده باشید…دیگه چیکارا بلدید بکنید، ورشکست شدید رفتههه وگرنه اییینهمه گدا بازی اونم به اسم بنیاد کودک….سرتونو از زیر برف بیارید بیرون همه، همه چیزو می دونن…

    شما تصور کنید بعد از یکسال سخت و پرفشار لحظه آخر چنین تقدیرنامه باشکوهی هم به دستتان بدهند! مسلما وقتی این کامنت را دیدم حس خوبی نداشتم اما تصمیم گرفتم تا برای نمایش عمومی تاییدش کنم و آن را در گروه تلگرام شرکت برای همه به اشتراک گذاشتم.

    در واقع خواستم برای یکبار در پانزده سال اخیر بخش بسیار اندکی از ناسپاسی بیمارگونه و مزمن و انتقادات احمقانه و بی اساسی را که همواره به اشکال مختلف وجود داشته است را همه ببینند.

    در همه این سالها حرف و حدیثها و طلبکاریهای گاه و بیگاه آنقدر تکرار شده است که تقریبا برعکسش مایه تعجب میشود. این یکی اما واقعا جالب بود. هم از نظر نوع استدلال و هم از نظر موضوع و زمان وقوع.

    مدیریت و رهبری در ساعی

    از من سوال شد که، این همه اهمیت دادن به نوشته کسی که حتی اینقدر شهامت و عرضه ندارد که اسمش را پای نوشته‌اش بگذارد چه دلیلی دارد؟

    پاسخ این است که، این فقط یک نوشته گذری از یک آدم بی ربط و از سر تصادف نیست. یک نوع نگاه و یک فلسفه برای قضاوت است که اصلا هم منحصر به یک یا دو فرد نیست. فلسفه‌ای است که به خود اجازه قضاوت با کمترین اطلاعات، متهم کردن همه و طلبکاری احمقانه از عالم و آدم را میدهد.

    فلسفه ای که شرافت آدم را تحت تاثیر قرار میدهد و اینهمه بغض و کینه تولید میکند. الگوی ذهنی که اینقدر آدم را بزدل و ترسو میکند که نتواند دو خط استعفا بنویسد و برود به جایی که فکر میکند استحقاقش را دارد. برای روشنگری مقابل این فلسفه است که این نوشته را مینویسم، تا یکبار برای همیشه و با صدای بلند تکلیف این نوع نگاه و طرفدارانش را روشن کنم.

    اول اینکه، مستقل از اینکه حرفهای نویسنده درست است یا غلط، یک سوال وجود دارد. چرا علیرغم اینهمه ظلم و ستمی که بر شما روا داشته میشود و اینهمه حق کشی در ساعی مانده‌ای؟

    این کار از نظر من تحصیل مال حرام و بی شرافتی است. شما اگر فکر میکنی که این سازمان ورشکسته حق تو را نمیدهد، خیلی ساده و شیک میتوانی استعفا بدهی و بروی به هر جایی که مثل اینجا نباشد. وقتی نمیروی و بزدلانه فقط سم پاشی میکنی و حتما از کارت هم میدزدی، فقط و فقط یک فرض معتبر باقی خواهد ماند. لیاقت و حقت همین ظلم و ستمی است است که بر تو میرود و نه بیشتر و تو خود بیش از هر کس میدانی که این درست است و برای همین است که مانده ای.

    خودت بهتر میدانی که همه آنجاهایی که فکر میکنی از ساعی بهتر هستند شما را استخدام نمیکنند، پس شاید بهتر باشد که در همین شرکت ورشکسته ظالم و حق کش و آجیل‌نده ساعی باقی بمانی و تلاشت را بکنی. البته یادت باشد قبلش دهانت را ببندی.

    دوم اینکه، ساعی یک شرکت خصوصی است با مالکیت پنج نفر آدم حقیقی. معنی این موضوع این است که این پنج نفر حق دارند آنگونه که صلاح میدانند شرکت را اداره کنند.

    مسلما این پنج نفر هم مثل همه ابنا بشر که روی کره زمین زندگی میکنند، در درجه اول به منافع خود و شرکت خود می اندیشند! میزان پیشرفت و بهره‌مندی کارکنان ساعی هم به این وابسته است که چقدر بتوانند خودشان را با منافع سازمان هماهنگ کنند و به تامین این منافع کمک کنند.

    یکی از مزخرف‌ترین جملات هجو این است که فلانی به فکر منافع خودش است! مسلم است که اینطور است و باید هر سازمان و آدم سالمی قطعا و یقینا به فکر منافع خودش باشد. فرق سازمانها و آدمها در این است که در راه تامین منافع و اهداف خود چقدر جانب عدالت، انصاف و قانون را رعایت میکنند. همین و بس و باقی همه حرف مفت است.

    قدرنشانسی

    سوم اینکه، شرکت ساعی در طی همه سالهای اخیر همواره به همه تکالیف قانونی و از آن فراتر انسانی خود عمل کرده است. صرفه جویی (به قول شما گدا بازی) و یا ترک سنت (به قول شما ظلم و ستمی) هم اگر صورت گرفته در مواردی بوده که سازمان فراتر از تکالیف قانونی و قراردادی خود عمل کرده بوده است و حال به هر دلیل قصد ادامه آن را به شکل سابق ندارد.

    مسلما همچنان که همه این سالها نجواها و بحثها و شایعه پراکنیهای احمقانه، که از کیفیت باقلی پلو مراسم شرکت گرفته تا خصوصی ترین مسائل زندگی همکاران را در برگرفته، در جریان بوده، پس از این هم چیزی عوض نخواهد شد. نکته اما اینجاست که کسی اگر حرف حساب داشته باشد باید اینقدر هم عرضه و شهامت و شرف داشته باشد که به مدیران شرکت منتقل کند و پاسخ بگیرد.

    اما کسی که در خلوت و با اسم مستعار و درگوشی غرغر میکند پاسخش فقط این است که اگر اینجا همه چیز اینقدر بد است به چه دلیل سازمان را ترک نمیکنی؟ جز این است که خودت هم میدانی حرفهایت چقدر بی پایه و احمقانه است؟ جز این است که همانجاهایی که مبنای مقایسه هستند شما را اصلا به سازمانشان راه هم نمیدهند؟

    برای آن دسته از همکارانی هم که لطف کردند و با پیامهای شخصی سعی در دلجویی از من را داشتند، ضمن سپاس از لطف و توجهشان، از قول حضرت حافظ باید عرض کنم که:

    آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند

    تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

    گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

    گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

    حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

    ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

  • روز صدای زمین

    آخرین شنبه ماه مارس از سوی صندوق جهانی حیات وحش به عنوان روز صدای زمین اعلام و در این روز مردم از ساعت 20:30 تا21:30 سعی در کم کردن مصرف انرژی و دوستی بیشتر با کره زمین دارند.

    لینک تصاویر برخی مکانهای مشهور جهان در ساعت صدای زمین.

    صدای زمین ، صدایی که به جایی نمیرسد

    در این روز ظاهرا قرار است ما به عنوان بشر دو پایی که با تمام توان در پی تخریب زمین هستیم اندکی چشمان کم و سو و گوشهای سنگینمان را باز کنیم تا بفهمیم که اینگونه بر سر شاخ نشستن و بن و بریدن عاقبتی جز انقراض نسل منحوس بشر، این موجود خودخواه و بی عقل، که مجدانه در پی از بین بردن همه کس و همه چیز است نخواهد داشت.

    روز صدای زمین

    نگاهی به آمار

    بد نیست تا به بهانه روز صدای زمین نگاهی به آمار خانمان براندازی که در همه شئون زندگی گرد هم آورده‌ایم بیاندازیم.

    شاید دفعه بعد که به خرید رفتیم سعی کنیم کیسه پلاستیکی کمتری بگیریم.

    شاید دفعه بعد که به دستشویی و حمام رفتیم آب کمتری مصرف کنیم.

    شاید دفعه بعد که غذا سفارش دادیم حواسمان به هدر ندادن غذا باشد.

    شاید دفعه بعد که یک بطری آب معدنی را باز کردیم بعد از یکی دو جرعه دورش نیاندازیم.

    شاید دفعه بعد …..

    با هر بار دستشویی رفتن هر کدام از ما در هر جای دنیا، کمترین میزان آب مصرفی (برداشتن آب از منابع محدود و تبدیل آن به فاضلاب) در خانه ای با بهترین نرخ بهره‌وری و فناوری جدید 6 لیتر بوده و میانگین مصرف هر توالت خانگی روزانه  به 34 لیتر میرسد. این رقم میتواند تا 13 لیتر به ازای هر بار توالت رفتن و 71 لیتر به ازای هر توالت در مجموع روزانه بالا برود.

    هر امریکایی تا 2 کیلوگرم به ازای هر نفر در روز زباله تولید میکنند.

    تقریبا یک سوم از کل غذای تولید شده در کل جهان به عنوان ضایعات دور ریخته میشود. ارزش دلاری این مقدار غذا برابر 680 میلیارد دلار آمریکا در کشورهای توسعه یافته و 310 میلیارد دلار در کشورهای در حال توسعه است.

    روز صدای زمین

    هر گاو که برای تولید شیر و گوشت از سوی انسانها استفاده میشود، در سال 70 تا 120 کیلوگرم گاز متان تولید میکند که این اثرات گلخانه ای این گاز تا 23 برابر بیشتر از گاز دی اکسید کربن است.

    به ازای تولید هر عدد همبرگر معادل 55 لیتر آب و 6 کیلو علوفه مصرف شده و 5 گرم گاز متان و دو و نیم کیلوگرم گاز گلخانه‌ای تولید میشود.

    هر سال 17 میلیون بشکه نفت برای تولید بطریهای یک بار مصرف آب معدنی مصرف میشود و از هر 5 بطری فقط و فقط یکی از آنها به چرخه حیات باز میگردد.

    مصرف آب

    هر بطری آب معدنی تا 2000 برابر بیش از مقدار مشابه از آبی که از لوله کشی خارج میشود برای تولید انرژی مصرف کرده است.

    مصرف آب

     

    تنها 1% آب موجود روی کره زمین آشامیدنی است و 95% از همین یک درصد توسط بشر به هدر میرود.

     

    ریزپلاستیکها در دریا

    92% مرغان دریایی مرده در اقیانوسها تا 5% از وزن بدنشان پلاستیک خورده بوده‌اند. بد نیست بدانیم که پلاستیکهایی که در اقیانوسها رها میکنیم، در قالب ذرات میکرو سایز در بدن ماهیان و سایر غذاهای دریایی که استفاده میکنیم به بدن خودمان بر میگردند.

    در آینده

    با توسعه اینترنت اشیا و سوپز کامپیوترها شاید روزی بتوان برای هر آدمی یک سهمیه گند زدن به محیط زیست تعریف  کرد. اینجوری شاید بشود اندکی این روند تخریب را کند کرد.

     

     

  • اندر حکایت هدایا و جشن آخر سال گروه ساعی

    امسال در گروه ساعی بر خلاف همه سالهای اخیر بودجه ای را برای چاپ سررسید و دفترچه و خیلی هدایای تبلیغاتی دیگر صرف نکردیم و تا اینجای کار آب هم از آب تکان نخورده است.

    به نظرم خیلی وقتها ما در رودرواسی خودمان میمانیم. کاری را میکنیم که میدانیم بیهوده است یا اصلا دوست نداریم انجامش دهیم، برای کسانی پیام و هدیه میفرستیم که چشم دیدنشان را هم نداریم!

    بنیاد کودک

    مثالش شاید شرکت کردن در نمایشگاههای سالانه باشد که در هر صنعتی که باشیم، هر سال با کلی هزینه و دردسر و غرولند در نمایشگاه شرکت میکنیم و روز آخر هم به خودمان و همکارانمان میگوییم این چه کار بیخودی بود و اصلا ارزش نداشت و سال دیگر عمرا شرکت نخواهیم کرد!

    سال بعد در جلسه همیشه کسی هست که بگوید آقا خوبیت ندارد، مردم فکر میکنند ما ورشکست شده ایم و غیبتمان اصلا معنای خوبی ندارد و این قصه اتلاف منابع همیشه ادامه دارد.

    هدایای تبلیغاتی آخر سال هم که هرگز دردی از کسی دوا نکرده و نخواهد کرد از جمله همین اتلاف منابع در کشور ما هست. امیدوارم همه ما به سمت تخصیص بهینه منابع جهت گیری کنیم.

    امیر تقوی

     

    امسال من فقط برای کسانی که واقعا دوست داشتم به آنها هدیه ای بدهم شخصا رفتم و خرید کردم و برای هر کدام هم پیام مخصوص و خالصانه خودم را نوشتم. مدارکش هم به شرح فوق موجود است!

    اینکه چقدر وقت صرف شد و کارهای دیگر باقی ماند هم اصلا اهمیت ندارد! نفس هدیه دادن یعنی ارزش قائل شدن برای طرف مقابل و وقت یعنی ارزشمندترین چیز در دنیا.

    هرگز نمیتوانم به پیام تبریک فورواردی کسی که در برخی موارد حتی نام و نشان از طرف قبلی را به همراه دارد و از سر وظیفه برایم ارسال شده پاسخ بدهم.

    معتقدم کسی که برای من در این حد هم وقت نمیگذارد که پیامی برای من و فقط من بنویسد و پیام عمومی ارسال میکند حتی نباید زحمت پاسخگویی به او را هم متحمل شد.

    ساعی گروپ

    جشن پایان سال هم این بار در یک خانه قدیمی و نوستالژیک رنگ و بویی متفاوتی با همیشه داشت. اگر چه جای بسیاری از همکاران و دوستانی که در طی سال به دنبال موفقیتهای بیشتری ما را ترک کردند خالی بود.

    امیر تقوی

     

    با آروزی سلامتی و آرامش برای همه امیدوارم تعطیلات خوبی پیش رو داشته باشید.

     

  • یوگا با رنگها برای بازگشت به کودکی

    در این روزهای پایانی سال که همه به دنبال به پایان رساندن کارهای نیمه تمام و هزار داستان دیگر هستند شاید از یوگا حرف زدن خیلی مناسبت نداشته باشد اما شاید کتاب یوگا با رنگها بتواند عیدی خوبی برای کسانی که دوستشان دارید باشد.

     

    من اهل خرافات نیستم اما اهل نشانه ها حتما هستم. وقتی در کمتر از بیست و چهار ساعت دو بار کتاب یوگا با رنگها به تو هدیه داده میشود بی‌آنکه منتظرش باشی، حتما نشانه ای در کار است. علی الخصوص برای من که مغزم خاموش نمیشود و شبانه روزی در حال کار است. (الزاما البته کار مفیدی از جناب مغز سر نمیزند اما لامصب دست از کار هم نمیکشد)

    کتاب یوگا با رنگها از سری کتابهای باشگاه مغز به شما فضایی میدهد تا از شر همه چیز خلاص شوید، حتی خودتان. مثل روزهای کودکی شما را به دنیای رنگ و بی خیالی میبرد. پر است از نقاشیهای بی رنگ با جزییات مختلف. یک دست ماژیک یا مداد رنگی و یا حتی یک مداد سیاه کافی است تا یک ساعتی سرتان گرم شود. همه رنگها خوب هستند و هیچ قانونی هم وجود ندارد.

    یوگا با رنگها

     

    در مقدمه کتاب آمده است:

    وقتی چند دقیقه کار اجرایی نکردن بدون خاموش شدن را برای مغزمان فراهم میکنیم شبکه ایی از نقاط مختلف در مغزمان روشن میشود که به آن شبکه حالت پیش فرض میگویند. فعالیت این شبکه برای مغز ما مزایای بسیار زیادی دارد. هنگامی که این شبکه روشن میشود آرامش خودشناسی و خلاقیت بیشتری پیدا  میکنیم. اما اگر نخواهیم منتظر لحظه‌هایی شبیه لحظه کشف ارشمیدس در حمام بمانیم چطور میتوانیم خودمان این شبکه را در مغزمان فعال کنیم و از اثرات خوب آن بهره ببریم؟

    کتاب یوگا با رنگها برای کسانی که، تحت فشار و استرس هستند، در تنظیم هیجانات خود موفق نیستند، خلاقیت خود را از دست داده‌اند و یا افکار آزار دهنده رهایشان نمیکند توصیه میشود.

  • روز جهانی زن از نازی آباد تا سیلیکون ولی

    روز جهانی زن

    هشتم مارس روز جهانی زن یا روز تایید تبعیض

    روز هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن در سراسر دنیا گرامی داشته میشود. ظاهرا این روز ابتدائا مخصوص تشکر از خانمهای شاغل و تقدیر از نقش آنها در شکوفایی اقتصاد و رشد فرهنگ جامعه بوده و از 1917 در آمریکا آغاز شده است و بعدا مسئولین امر در رودرواسی سایر خانمها موضوع را به روز جهانی کل خانمها بسط داده‌اند.

    به نظر من کلا وجود چنین روزی یعنی پذیرش تبعیض. روز جهانی آدم را اگر چه قبول ندارم (فکر نمیکنم ما جماعت آدمیزاد خیلی به حال دنیا مفید بوده باشیم) اما میتوانم درک کنم، اما واقعا مردها با زنها چه فرقی دارند که باید روز خاص داشته باشند؟ نفس وجود چنین موضوعی یعنی پذیرش تبعیض. البته لابد سایر جهانیان عقلشان بیش از بنده یک لاقبا میرسیده که چنین کرده‌اند.

    وقتی در اخبار می آید که یک زن در جایی از دنیا رییس پارلمان شده است یا اینکه برای اولین بار یک زن موفق به انجام کاری شده است، واقعا حس مثبتی به آدم دست نمیدهد، همینطور که هیچوقت در اخبار نمی‌شنویم که یک مرد فلان چیز را اختراع کرد یا یک مرد چنین کرد و چنان کرد.

     

    انوشه انصاری و چالشهای جنسیتی

    غرض در این نوشته آن بود که ادای احترامی کرده باشم به بانوان محترم، علی الخصوص شاغلین و علی الخصوص‌تر به فعالین حوزه تکنولوژی که به خوبی میدانم برای حرکت در مسیر پیشرفت در این جاده، باید سه برابر یک موجود مذکر هم طراز خود انرژی صرف کرده و تلاش کنند.

    از مشکلات و سوء برداشتها و نگاههای بیمار جهان سومی که بگذریم، این انرژی معمولا صرف این میشود که نگاه بدوا جنسیتی و کلیشه های معمول را از معادلات حذف کرده و بعدا صرف مدیریت همکاران مذکری میشود که پنداری که جانشان بالا می آید وقتی باید به یک مدیر خانم گزارش بدهند.

    یکی دیگر از تهدیدهای عمومی که معمولا خانمهایی که در محیطهای به شدت مردانه اقتصادی به مراتب بالا میرسند با آن روبرو هستند، این است که ایزدبانوی درون و ظرافتهای زنانه را در اصطکاک با تنشها و ناملایمات رایج در کسب و کار و جامعه از دست بدهند.

    بی مناسبت نیست که مصاحبه انوشه انصاری در مورد بانوان شاغل و کارآفرین و سختیهای مختص ایشان را با هم مرور کنیم. در این ویدیو انوشه انصاری از چالشهایی که با آنها در ابتدای مسیر شغلی خود به علت جنسیتش روبرو بوده است میگوید. از جلساتی که در آن با همسرش شرکت میکرده و معمولا مردم فکر میکرده‌اند که او منشی شرکت است. از انرژی و تلاش مضاعفی که باید برای اثبات خود در کسب  و کار هایتک میکرده است. از انگیزه ای که از این تبعیض گرفته و تمرکزش بر کیفیت کارش.

     

     

    ظاهرا مهم نیست که در یک بوتیک در نازی آباد تهران کار کنی یا مدیرعامل یک شرکت مخابراتی در سیلیکون ولی باشی، همه جا آسمان همین رنگ است. حتی در آمریکا و حتی تر برای انوشه انصاری که هوش و اعتماد به نفس از چشمانش فوران میکند.