Tag: عصر دیجیتال

  • روز جهانی زن از نازی آباد تا سیلیکون ولی

    روز جهانی زن

    هشتم مارس روز جهانی زن یا روز تایید تبعیض

    روز هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن در سراسر دنیا گرامی داشته میشود. ظاهرا این روز ابتدائا مخصوص تشکر از خانمهای شاغل و تقدیر از نقش آنها در شکوفایی اقتصاد و رشد فرهنگ جامعه بوده و از 1917 در آمریکا آغاز شده است و بعدا مسئولین امر در رودرواسی سایر خانمها موضوع را به روز جهانی کل خانمها بسط داده‌اند.

    به نظر من کلا وجود چنین روزی یعنی پذیرش تبعیض. روز جهانی آدم را اگر چه قبول ندارم (فکر نمیکنم ما جماعت آدمیزاد خیلی به حال دنیا مفید بوده باشیم) اما میتوانم درک کنم، اما واقعا مردها با زنها چه فرقی دارند که باید روز خاص داشته باشند؟ نفس وجود چنین موضوعی یعنی پذیرش تبعیض. البته لابد سایر جهانیان عقلشان بیش از بنده یک لاقبا میرسیده که چنین کرده‌اند.

    وقتی در اخبار می آید که یک زن در جایی از دنیا رییس پارلمان شده است یا اینکه برای اولین بار یک زن موفق به انجام کاری شده است، واقعا حس مثبتی به آدم دست نمیدهد، همینطور که هیچوقت در اخبار نمی‌شنویم که یک مرد فلان چیز را اختراع کرد یا یک مرد چنین کرد و چنان کرد.

     

    انوشه انصاری و چالشهای جنسیتی

    غرض در این نوشته آن بود که ادای احترامی کرده باشم به بانوان محترم، علی الخصوص شاغلین و علی الخصوص‌تر به فعالین حوزه تکنولوژی که به خوبی میدانم برای حرکت در مسیر پیشرفت در این جاده، باید سه برابر یک موجود مذکر هم طراز خود انرژی صرف کرده و تلاش کنند.

    از مشکلات و سوء برداشتها و نگاههای بیمار جهان سومی که بگذریم، این انرژی معمولا صرف این میشود که نگاه بدوا جنسیتی و کلیشه های معمول را از معادلات حذف کرده و بعدا صرف مدیریت همکاران مذکری میشود که پنداری که جانشان بالا می آید وقتی باید به یک مدیر خانم گزارش بدهند.

    یکی دیگر از تهدیدهای عمومی که معمولا خانمهایی که در محیطهای به شدت مردانه اقتصادی به مراتب بالا میرسند با آن روبرو هستند، این است که ایزدبانوی درون و ظرافتهای زنانه را در اصطکاک با تنشها و ناملایمات رایج در کسب و کار و جامعه از دست بدهند.

    بی مناسبت نیست که مصاحبه انوشه انصاری در مورد بانوان شاغل و کارآفرین و سختیهای مختص ایشان را با هم مرور کنیم. در این ویدیو انوشه انصاری از چالشهایی که با آنها در ابتدای مسیر شغلی خود به علت جنسیتش روبرو بوده است میگوید. از جلساتی که در آن با همسرش شرکت میکرده و معمولا مردم فکر میکرده‌اند که او منشی شرکت است. از انرژی و تلاش مضاعفی که باید برای اثبات خود در کسب  و کار هایتک میکرده است. از انگیزه ای که از این تبعیض گرفته و تمرکزش بر کیفیت کارش.

     

     

    ظاهرا مهم نیست که در یک بوتیک در نازی آباد تهران کار کنی یا مدیرعامل یک شرکت مخابراتی در سیلیکون ولی باشی، همه جا آسمان همین رنگ است. حتی در آمریکا و حتی تر برای انوشه انصاری که هوش و اعتماد به نفس از چشمانش فوران میکند.

     

     

  • گزارش یک سفر، کنگره جهانی موبایل 2017 – قسمت اول

    _80071428-fb49-11e6-aa44-d0b605bc50f5

    کنگره جهانی موبایل با هدف گردهم آوردن فعالین صنعت مخابرات و نمایش آخرین دستاوردهای فناوری و برگزاری کنفرانسهای مختلف در این عرصه در شهر بارسلونا در ایالت کاتالانیا از کشور اسپانیا برگزار شد.

    در یکی از بزرگترین رویدادهای این چنینی، بیش از یکصدهزار فعال صنعت به عنوان بازدید کننده، بیش از 2000 شرکت طراز اول جهانی به عنوان شرکت کننده در نمایشگاه، و4000 خبرنگار و تحلیلگر از 204 کشور جهان، هر سال در پایتخت موبایل جهان (بارسلونا) دور هم جمع میشوند.

    این کنگره معمولا در هفته آخر ماه فوریه هر سال برگزار شده، و تقریبا همه فعالین عالی رتبه صنعت موبایل از همه جای دنیا همه ساله در این کنگره شرکت میکنند.

    بارسلونا

    در مورد بارسلونا

    بارسلونا با حدود یک میلیون و هفتصدهزار نفر جمعیت بزرگترین شهر کاتالونیا و ششمین شهر پرجمعیت اتحادیه اروپا و بزرگ‌ترین کلان شهر اروپا در کنار دریای مدیترانه است.

    بارسلونا

    بندر بارسلونا مهمترین بندر اروپایی دریای مدیترانه و هفتمین شهر جهان از نظر کیفیت زندگی و یکی از 5 مقصد پرطرفدار توریستی جهان و یکی از ثروتمندترین شهرهای قاره سبز است.

    بارسلونا

    امکانات نمایشگاهی بی نظیر و قابلیت مدیریت حجم زیادی بازدید کننده در مدت کوتاه عملا تبدیل به یکی از تجارتهای پرسود برای این شهر شده است.

    بارسلونا

    یکی از زیباترین بازارهای مواد غذایی جهان در مرکز این شهر است قرار دارد. چیزی شبیه تجریش خودمان! ترکیب رنگها در فودمارکت بارسلونا مسحور کننده است

    بارسلونا

    سواحل شهر واقعا زیبا و آرام بوده رستورانهای دریایی حاشیه پورت المپیک واقعا مثال زدنی هستند و تاپاس هم میتواند ساعتها شما را با دوستانتان در رستورانها سرگرم کند. در طول هفته آخر فوریه قیمت اطاق هتلها تا 5 برابر نرخ معمول و کرایه تاکسیها از 10 تا 20 درصد افزایش می یابد. در رستورانها و بارها جای سوزن انداختن پیدا نمیشود و به هر جای شهر که بروید بیزنس‌منهای رنگارنگ با بج کنگره دیده میشوند و کسبه شهر هم حسابی در این هفته از خجالت جماعت مخابراتی دنیا در میآیند. وضعیتی شبیه شمال ایران در ایام عید.

    محورهای داغ کنگره جهانی موبایل در سال 2017

    اینترنت اشیا

    رشد خیره کننده اشیا متصل مورد توجه همه قرار داشت. تا سال 2025 بیش از 27 میلیارد دستگاه به هم متصل خواهند شد. کاربردهای جدید و مساله اینکه چگونه میتوان در سفر از شر هزینه های سنگین رومینگ اینترنت برای اشیایی که جزیی از زندگی ما شده اند و لازمشان داریم خلاص شد. بعد از انقلاب صنعتی سال 1969 به نظر میرسید که اینترنت اشیا در حال رقم زدن آخرین انقلاب صنعتی باشد.

    اینترنت اشیا

     

    اینترنت نسل پنجم

    احتمالا یک روز یک آدم 190 سانتی متری را هم میشود در عرض 1 ثانیه کلا آپلود کرد! البته اگر مشکل از مخابرات منطقه نباشد!

    اینترنت نسل پنجم

    تبلیغات هوشمند بر بستر موبایل و اپلیکیشنها

    تقریبا مطمئنم که به زودی چیزی از صنعت تبلیغات سنتی باقی نخواهد ماند. حتی شبکه های تلویزیونی بسیار معروفی هم که در کنگره شرکت داشتند معتقد بودند که عصر تلویزیون با ساختار گذشته به سر آمده است چه رسد به تبلیغات در این رسانه.

    تبلیغات موبایل

    سیستمهای پرداخت موبایل

    کامویوا

    شرکت کامویوا که سال گذشته خودم دفترشان را در تهران افتتاح کردم به عنوان برترین شرکت عرضه کننده راهکارهای پرداخت موبایلی در جهان انتخاب شد. به نظر میرسد پرداخت در سالهای آتی آنچنان تغییر کند که در باور دیروز و امروز ما نگنجد!

    کامویوا

     

    پهپادها و واقعیت مجازی

    به امید روزی که هر کس یک پهپاد داشته باشد!!

    پهپاد

    خبر ویژه برای من:

    SAP

    SAP و Apple مشارکت خود را در یک پروژه استراتژیک اعلام کردند. این پروژه به شرکتهای کاربر SAP امکان میدهد که با دسترسی به یک SDK کمکهای حیاتی مورد نظر برای توسعه اپلیکیشنهای تجاری سطح بالا و مدیریت و به روزرسانی آنها دریافت کنند. سوزان پریسکات از اپل گفت: همکاری با SAP برای ما یک فرصت خارق العاده است تا به کابران کمک کنیم ایده های خلاقانه خود را در قالب اپلیکیشنهای امن در محیط iOs و تحت رهبری SAP به اجرا درآورند.

  • ساعت به وقتی آهستگی

    آنهایی که من را میشناسند میدانند که خیلی میانه خوبی با سفرهای کاری ندارم و همیشه دنبال این هستم که سر و ته موضوع را در سریعترین زمان ممکن به هم برسانم و برگردم. به همین دلیل هم خیلی از همکاران علاقه ای به سفر کاری با من ندارند. در سفر اخیرم اما، به طور بسیار اتفاقی به یک ساعت بسیار عجیب برخوردم. ساعتی که فقط یک عقربه دارد و هر بار گردش همین یک عقربه یک 24 ساعت کامل را نمایش میدهد.

    آهستگیساعت را خریدم و با علاقه و تعجب به مچ دستم بستم. شاید باور نکنید اما واقعا جریان گذر زمان آهسته تر و دوست داشتنی تر به نظر میاید و حس بسیار جالبی به همراه دارد. همسفر محترم هم ظاهرا از اخلاق مناسب و عجله نکردن من دچار شگفتی شده اما به روی مبارک نمی آورد.

    اندک جستجویی در وب نشان میدهد که ظاهرا موضوع آهستگی و ضرورت آن برای بشر عصر دیجیتال از حالت دغدغه های فردی و نق نقهای صفحات اینستاگرام و فیسبوک خارج و تبدیل به کالایی تجاری شده است.

     

    فلسفه برند

    این ساعت ساخت یک شرکت سوییسی است و در فلسفه آن آمده است:

    هر روز بیست و چهار ساعت دارد که مجموعا از  86000 ثانیه تشکیل شده است اما ظاهرا ما هیچوقت به اندازه کافی زمان نداریم، هر چقدر هم همه ما در هر روز عجله میکنیم باز هم زمان کم میآوریم. در نتیجه در پی زمان میدویم و میدویم ولی در آخر باز هم زمان کم می آوریم.

    با این همه چرا از تعقیب دیوانه وار زمان دست برنمیداریم تا بر زمان حال تمرکز کنیم؟ ساعت آهستگی به فکر ثانیه و دقیقه نیست به همین دلیل هم این ساعت فقط و فقط یک عقربه دارد و با دقت دو سه دقیقه زمان را نشان میدهد. واقعا آیا مهم است که ساعت 5 و 36 دقیقه است یا 5 و 38 دقیقه؟

    این ساعت فقط یک عقربه به عنوان ساعت شمار دارد آنهم در قالب یک دایره تا بتوانید کل روز خود را در یک نگاه ببینید و جریان طبیعی زمان را دنبال کنید.

    Remember, don’t count every second! make every second count!

     

  • اسنپ آمریکایی نابود باید گردد!!!

    دیدن این ویدیو از اعتراض تاکسی داران به اسنپ و تپسی حسابی کفرم را درآورده بود و میخواستم چیزی بنویسم اما هر جور فکر میکردم سر و ته موضوع بهم نمیرسید و یا وارد معقولاتی میشد که جایش اینجا نیست. تا اینکه دیدم محمد رضا شعبانعلی در روزنوشته ها و محمدرضا یزدانپرست در خبرآنلاین چقدر عالی به مطلب پرداخته اند.نوشته آقای یزدانپرست را ضمن تشکر از ایشان به اضافه چند عکس ذیلا آورده ام.

    شاید برای نسل حاضر خنده دار باشد اما همین بیست سال پیش، “پیک”داشتن یک پیتزافروشی از مظاهر مدرنیته محسوب می شد، برای چلوکبابی ها که اصلا سوسول بازی بود و زشت.نمیدانم چرا آن روزگار، فست فودفروشی ها بدون پیک، جلوی مجلسی… جایی… تجمع نکردند و شعار ندادند که “پیک داشتن و این قرتی بازی غربی/نابود باید گردد”؟!

    اعتراض به اسنپ

    شاید برای خود ما هم یک دهه پیش، خنده دار بود اما الان، آنلاین، در سایت کله پزی، مغز و زبان و چشم را سفارش می دهید و هر ساعتی خواستید، داغ داغ، برایتان می آورند هر جا که خواستید. نمی دانم چرا کله پزی های بدون سایت و آفلاین، نمی روند جلوی مجلسی… جایی… تجمع کنند و شعار بدهند که “سفارش اینترنتی مزدور/نابود باید گردد”؟!

    اعتراض به اوبر

    تازه این دو نمونه، توجیه عقلی و فنی دارد. نمونه حسی و عاطفی می خواهید؟بفرمایید!

    بعضی رستوران ها ابتکار به خرج داده اند و بیست گرم ارزن (که کلا هزار گرم آن، 3هزار تومان است) را در پاکت کوچکی با آرم و تلفن رستورانشان، روی سفارش غذای مشتری می گذارند و تبلیغ خودشان را با شعاری ضمیمه می کنند که “در این فصل سرد، به فکر پرندگان هم باشیم”. وقتی مشتری غذای خودش را که خورد و ارزن ها را پشت پنجره ریخت و فردایش، با بق بقوی کبوترها از خواب بیدار شد، آن رستوران کاری با دل شما کرده که ناخودآگاه، دل و پایتان دوباره شما را به آنجا خواهد برد. نمی دانم چرا رستوران های بی ارزن، نمی روند جلوی مجلسی… جایی… تجمع کنند و شعار دهند که “این کلک عاطفی زدن ها و حامی حیوانات بودن ها/تعطیل باید گردد”؟!

    اعتراض به اسنپ

    نسخه پی دی اف کتابها در تلگرام در دسترس است و تیراژ و فروش کتابها زمین خورده. نسخه پی دی اف روزنامه ها در تلگرام هست و تقریبا تمام نشریات، اکثر محتوای چاپی شان را در کانال تلگرامی شان قرار می دهند در نتیجه تیراژ و فروش مطبوعات به شدت پایین آمده. تلویزیون-جدا از مسائل ایدئولوژیک- در افت تعداد بینندگان، روبروی برنامه های اینترنتی شکست عجیبی خورده و نمونه های بسیار دیگر. ولی مگر ناشران و اهالی مطبوعات و کارمندان تلویزیون رفته اند جایی و تجمع کرده اند که “بساط تلگرام/نابود باید گردد”؟!

    اعتراض به اوبر

    هنوز جامعه شناسان و اقتصاددانان و فلاسفه نتوانسته اند دلیلی منطقی بیابند که چرا رانندگان آژانس، جلوی مجلس تجمع کرده اند که “نرم افزار نفوذی/نابود باید گردد” و “اسنپ آمریکایی/تعطیل باید گردد”!! با زبان بی زبانی و حتی انگار با زبان بازبانی، می گویند:

    • گران می گیریم که می گیریم. باید مشتری ها بپردازند.
    • وقتی هم ماشین نداریم،خب نداشته باشیم. مشتری ها باید منتظر بمانند.
    • خدمات خاص هم که ارائه نمی دهیم،خب ندهیم. همینی که هست.
    • رقیب هم نباید داشته باشیم؛ اصلا رقیب یعنی چی؟!

    تاکنون یک بار هم از اسنپ و تپسی استفاده نکرده ام اما حتی یک بار هم نشنیده ام که اطرافیان و دوستانم که استفاده کرده اند، حتی یک نکته منفی بگویند و حتی یک نمونه نارضایتی داشته باشند.

    ما برای نوآوری های مدرن، مهیا نیستیم؛ حالا هرچقدر ظاهرمان و ابزارهای مورد استفاده مان، مدرن باشد.از این گذشته، برای رقابت هم آموزش ندیده ایم؛ میدان بی رقیب را ترجیح میدهیم چون قواعد بازی رقابتی را نیاموخته ایم. به جای رشد و ارتقای خودمان، اولین راهکار را “حذف رقیب” می دانیم در حالی که فرهنگ اجتماعی پیشرو، تشنه رقیب قدرتمند است چون باور کرده، اگر حریف، ضعیف باشد، اول خودش ضعیف می شود و ضعیف می ماند پس هرچه رقیب، قدرتر، خود من قوی تر.

    و از این دو گذشته، توقعات مان، متناسب با بضاعتمان نیست. نتیجه می شود اینکه ناکامی را به گردن دیگران می اندازیم و مقصر و علت را در جایی بیرون از خویش می جوییم.

  • خرید یا تولید ERP مساله این است!

    در گذر زمان

    در پانزده سال گذشته سازمانهای بسیاری را به عنوان مشتری ملاقات کرده و بعضا وارد بحثهای جدی و پیچیده ای شده ایم، که گذر زمان بعدا درستی و یا نادرستی مواضع طرفین را مشخص کرده است.

    یکی از این بحثهای بسیار داغ این بوده است که آیا سازمانها باید به دنبال تولید (سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی) ERP مختص خود باشند و یا باید از سیستمهای خارجی استفاده کنند. این موضوع در عالی ترین سطوح سازمانهایی بسیار بزرگ و مهم کشور مطرح شده و بارها و بارها چنانچه در اینجا نوشته ام آزموده شده است.

    ERP

    اندر حکایت مدیران سه لتی و جناب آیلان ماسک

    این بار اما در یک جلسه یکی از مدیران (به قول رضا امیر خانی) سه لتی، که سابقه من در این حوزه و مواضعم را میدانست انگار که سالها انتظار این لحظه را میکشید، خبر تهیه نرم افزار ERP داخلی شرکت تسلا توسط CIO این شرکت را که پرینت گرفته بود، فاتحانه جلوی من انداختند و فرمودند که: ای انسان گمراه، بر سر عقل بیا! ببین حتی تسلا و ایلان ماسک هم حرف ما را تایید کردند و تو پدر سوخته ۱۵ سال است که ما را مسخره میکنی!!!

    واقعا مانده بودم در این که تراکتور را روشن کنم و از روی عالیجناب عبور کنم، یا اینکه کظم غیظ کنم و بی خیال ماجرا بشوم. نهایتا تراکتور درونم فعال شد و با سرعت 120 کیلومتر در ساعت به حرکت در ـمد.

    خدمت حضرتش عرض کردم که: ای بزرگوار جنابعالی درست میفرمایید و قطعا ایلان ماسک و تیمش راه درستی را رفته اند اما، جسارتا اندک تفاوتی این وسط هست که شاید بد نباشد خاطر ملوکانه به آن توجه فرمایند.

    آیلان ماسک

    این آقایی که شما تصمیمش را دلیل بر درستی مواضع خود گرفته اید، قبل از اینکه به این تصمیم برسد با ۲۸ هزار دلار از پول پدرش شرکت ZIP2 را تاسیس کرد، که بعدا آنرا ۳۰۰ میلیون دلار فروخت! بعدتر Paypal را تاسیس کرد و در سال ۲۰۰۲ این شرکت را به یک و نیم میلیارد دلار به eBay فروخت!

    بعدترتر SpaceX را تاسیس کرد که پیشروترین شرکت هوا و فضایی خصوصی جهان است! این وسطها هم از سر بیکاری و کنجکاوی شرکت تسلا را به عنوان اولین شرکت موفق جهان در تولید انبوه خودروی درست و حسابی برقی و کاملا هوشمند به دنیا معرفی کرد! برای اینکه پسر خاله اش احساس تنهایی نکند، Solarcity را راه انداخت که بزرگترین تولید کننده انرژی خورشیدی در آمریکا است! Hyperloop و OpenL را هم به شما تخفیف میدهم که مشتری بشوی. حضرتعالی و سایر دوستان در کارنامه خود چی کرده اید جز هدر دادن پول نفت؟

    برای اینکه بتوانیم بگوییم که SAP و سایر غولهای تولید سیستمهای مدیریتی نمیفهمند چکار دارند میکنند و یا سیستمشان به درد ما نمیخورد، باید اقلا نصف این بابا دستاورد داشته باشیم والا شاید بد نباشد، مانند Microsoft که بعد از کلی سر و کله زدن با خودش رفت و سیستم منابع انسانی Success Factor را از SAP برای استفاده داخلی خرید، (لینک خبر) دهانمان را ببندیم و حرف اضافه نزنیم. وقتی مایکروسافت که خود در حوزه تولید سیستم مدعی است به برتری یک سیستم دیگر گردن مینهد دیگر واقعا هر چیز دیگری صرفا یک شوخی بیمزه محسوب خواهد شد.

    ضمنا تولید خودروهای هوشمند و برقی که با مشخصاتی که تسلا تولید میکند، در هیچ شرکتی دیگری اتفاق نیافتاده و مسلما Best practice مورد نظر در این حوزه هم نزد کسی به جز خود تسلا نمی تواند باشد و در نتیجه کاملا منطقی است که خود تسلا باید برای خودش برنامه ریزی کرده و سیستم بنویسد نه کس دیگری! والا اگر قرار بود تسلا هم فوقش پژو ۲۰۶ تولید کند شاید بد نبود مثل سایر ۶۳۰۰ خودروساز دیگر جهان به سراغ SAP برود.

    erp

    وانگهی مگر ۸۰ میلیون دلار پول بی زبان را به پژوهشکده انرژی ندادیم تا برای صنعت نفت ERP بنویسد؟ مگر ۱۰ سال طول نکشید که بفهمید که پولتان سوخت که هیچ، آبرویتان که رفت که هیچ، ده سال هم صنعت را عقب انداختید! این حضرات اگر گفتند خودمان انجام میدهیم در ۴ ماه هم انجام دادند نه اینکه در ۱۲۰ ماه تازه بفهمند که نمیتوانند کار را انجام دهند.

    خلاصه دردسرتان ندهم، به دلیل اینکه نمیخواهم فیلتر بشویم، از بیان سایر جزییات معذورم، اما شاید بد نباشد یکبار دیگر تکرار کنیم که، هیچکس منکر توان داخلی در برنامه نویسی و توسعه نرم افزار نیست اما، باید توجه داشت که یک سیستم ERP صرفا یک نرم افزار نیست، بلکه دانش و تجربه مختص هر صنعت و  best practice های موجود در سطح جهان است که، در قالب یک نرم افزار عرضه میشود. شما نمیتوانید وقتی تقریبا همه بزرگان صنایع بالغ و شکل گرفته ای مانند نفت و گاز و یا معدن در همه جای جهان از SAP به عنوان Digital Core خود استفاده میکنند حتی تصور کنید که با صرف هر زمان و هزینه ای بتوانید یک سیستم داخلی مختص خودتان را توسعه دهید.

    روزگاری بود که ما به دنبال توجیه منافع یکپارچگی در سطح سازمانها و استاندارد سازی بودیم اما امروز تجارتهای عمده دنیا با سرعتی خیره کننده در حال یکپارچه شدن هستند و شاید برای جزیره ای فکر کردن در کلان تجارت هم خیلی دیر باشد.

  • جواد ظریف و شاهکارهای سخنرانی آقای سفیر

    عمیقا معتقدم که مهم نیست چه کاره باشی بلکه مهم این است که در کار خودت بهترین باشی و یا اقلا بهترین ورژن خودت را به نمایش بگذاری. اصلا بد نیست که یک آشپز باشی به شرط آنکه یک آشپز کاربلد باشی. یک پارک بان کاربلد حتما از یک مهندس بی عرضه یا کم عرضه برای این دنیا ارزشمندتر است همانطور که یک مسئول دفتر یا منشی که بلد است چگونه بار از روی دوش رییسش بردارد حتما مهمترین دارایی کاری رییس خود خواهد بود.

    به بهانه کنفرانس امنیتی مونیخ 2017

    جواد ظریف بی شک مظهر کاربلدی و درایت و پختگی در کار خود است. مستقل از اینکه مواضع سیاسی که ایشان از آن دفاع میکند مورد قبول ما باشد یا خیر، طرز دفاع ایشان از این مواضع و مهارت بی نظیرشان در سخنرانی و تحت تاثیر قرار دادن شنوندگان واقعا ستودنی است.

    جواد ظریف

    شخصا از اینکه چنین دیپلمات کارکشته و ماهری سکان سیاست خارجی کشورم را در دست دارد خوشحالم و امیدوارم تاریخ این کشور ادای دینی مناسبی به ایشان داشته باشد. (تقریبا مطمئنم در نسل حاضر مردم و سیاست مداران، ایشان و نقشی که دارند به زیر ابر سیاست خواهد رفت).

    دو ویدیوی زیر از سخنرانیهای ایشان در دفاع از سیاستهای دفاعی کشور واقعا مو بر اندام شنونده راست میکند.

     

    در ثانیه 65 این ویدیو شاهکار ظریف در تشریح موقعیت ایران برای دفاع از کشور در زمان حمله عراق هر بار اشک را پشت پلکهای من میآورد، آنجا که میگوید وقتی ما زیر بمباران شیمیایی صدام بودیم باید برای گرفتن ابزار دفاعی به کشورهای دیگر التماس میکردیم.

    شاید برای نسل حاضر و نسلهای آتی درک اینکه آن روزها چه رنگی بودند بسیار دشوار باشد اما آنچه ظریف  میگوید بی شک واقعیتی است انکار ناپذیر که زندگی میلیونها نفر را برای همیشه تغییر داد.

    تسلط بی نظیر جواد ظریف به زبان انگلیسی و نحوه استدلال و ورود به بحث همچنین فراز و فرودهایی که در سخنرانی دارد واقعا زیبا، آموزنده و دوست داشتنی هستند. تجربه شخصی او در مواجهه به دبیر کل سازمان ملل در مورد حملات شیمیایی صدام به ایران و تاکید او بر اینکه دنیا میخواهد فراموش کند که در 8 سال جنگ بر ایران چه گذشت واقعا شاهکار است.

  • نفرین منابع و نفحات نفت

    در تحلیل بسیاری از فروبستگیهای اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از نقاط جهان دچار چرخه باطلی هستیم که شاید برای درک آن بد نباشد به پدیده ای به نام Resource Curse نگاهی بیاندازیم.

    در علم اقتصاد مفهومی به نام نفرین منابع یا Resource Curse وجود دارد که توضیح میدهد که چطور مردم برخی کشورها با منابع عظیم زیرزمینی مانند نفت و گاز و فلزات گرانبها و غیره به جای زندگی در رفاه و آسایش گرفتار بدبختی و جنگ و سوءمدیریت و فلاکت میشوند. اصطلاحا گفته میشود که این کشورها به نفرین منابع زیرزمینی دچار میشوند.

    نفرین منابع

    خلاصه چیزی که به آن نفرین منابع گفته میشود این است که درآمدهای ناشی از این منابع باعث میشود تا قدرت سیاسی ارزشمندتر و مهمتر شود و در نتیجه سیاستمداران دچار فساد برای دست یابی و حفظ قدرت میشوند. از سوی دیگر وقتی اتکای اصلی اقتصاد به درآمدهای ناشی از منابع زیر زمینی باشد نوسانات قیمت این منابع باعث میشود تا برنامه ریزی بلند مدت برای اقتصاد ناممکن شود. همچنین پول حاصل از صادرات این منابع باعث تقویت ارزش پول ملی به صورت مصنوعی شده و در نتیجه سایر بخشهای اقتصاد توان رقابت خود در بازارهای صادراتی را از دست میدهند.

    در واقع در این کشورها مردم و دولت بیشتر از آنکه به فکر ساختن چیزی روی زمین باشند، به فکر درست کردن سوراخ گشادتری به زیر زمین میگردند و این سیکل باطل دائما اوضاع را خرابتر میکند.

    البته کشورهایی هم هستند که با درک صحیح از موضوع و برخورداری از منابع عظیم زیرزمینی اسباب توسعه و پیشرفت کشور خود را فراهم آوردهاند. این کشورها با حذف کامل درآمدهای زیر زمینی از چرخه اقتصاد و پس انداز و سرمایه گذاری کردن آن نه تنها اقتصاد پویایی برای امروز خود رقم زده‌اند بلکه ذخایر هزار میلیارد دلاری هم برای آیندگان خود به جا گذاشته‌اند. در ایران هم صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی با همین هدف تشکیل شدند.

    نفحات نفت نفرین منایغ

    رضا امیر خانی در کتاب نفحات نفت به تاثیرات اقتصاد نفتی در بخشهای مختلف اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سیاست پرداخته و با قلم تند و تیز خود تصویر روشنی از آنچه به نفرین منابع مشهور است پیش چشم ما میگذارد.

    “شنیده‌ ام که ستاره دریایی اگر بازویش زیر سنگ گیر بیافتد، از خیر بازو میگذرد و آن را قطع میکند اما این مال وقتی است که ستاره بیم داشته باشد از خطر …. دولت تا نفت دارد خطری تهدیدش نمیکند! این گونه اقتصاد دولتی و مدیر سه لتی شکل میگیرد.”

    بخشهایی از این کتاب را در گفتگو با رادیو مذاکره چند سال پیش با مجمدرضا شعبانعلی مرور کردیم که شنیدن دوباره اش شاید خالی از لطف نباشد.

     

  • بیست نکته از Big data و روندهای مرتبط در عصر دیجیتال

    • big data
    • حجم دیتا به شکل دیوانه‌واری در جهان در حال افزایش است. در دو سال اخیر به اندازه کل تاریخ بشر دیتا تولید شده است.
    • قبل از سال 2020 به ازای هر انسان روی کره زمین در هر ثانیه 1،7 مگابایت داده جدید تولید خواهد شد.
    • تا سال 2020، مجموع دیتا تولید شده در جهان به 44 تریلیون گیگا بایت (44 زتابایت) خواهد رسید.
    • در هر ثانیه 40 هزار جستجو فقط در گوگل انجام میشود.
    • در ماه آگوست سال 2015 رکورد استفاده از فیسبوک به 1 میلیارد نفر در روز رسید.
    • کاربران فیسبوک در هر دقیقه 33 میلیون پیام رد و بدل کرده و دو میلیون و هفتصد هزار ویدیو می بینند.
    • رشد تولید محتوای ویدیویی و عکس خیره کننده است. در هر دقیقه تقریبا 300 ساعت ویدیوی جدید فقط در یوتیوب بارگذاری میشود.
    • سال گذشته حدود 1،4 میلیارد اسمارت فون به فروش رسید.

    big data

    • تا سال 2020 تعداد دارندگان اسمارت فون به بیش از 6 میلیارد نفر خواهد رسید.
    • تا 5 سال آینده حدودا 50 میلیارد وسیله هوشمند به یکدیگر متصل خواهند شد.
    • تا سال 2020 اقلا 30درصد از دیتای تولید شده از طریق Cloud جابجا خواهد شد.
    • شبکه های به هم پیوسته از کامپیوترها که با اشتراک سخت افزارهایشان روی Cloud انجام محاسبات پیچیده را ممکن میکنند، رواج بیشتری خواهد یافت.
    • بازار Hadoop (نرم افزار متن بازی که امکان اشتراک منابع را برای کامپیوترها ایجاد میکند) در هر سال رشد خیره کننده‌ای خواهد داشت.
    • با انجام Integeration های مناسبتر در روند جریان دیتا در سازمانها، صنایع قادر به صرفه جویی زیاد در هزینه های خود خواهند شد. برای مثال، تنها در صنعت سلامت، با یکپارچه سازی صحیح سیستمها در جهان میتوان تا 300 میلیارد دلار صرفه جویی نمود.

    big data

    • کاخ سفید پروژه تحقیقاتی خود را برای درک هر چه بهتر Big data توسط دولتمردان به ارزش 200 میلیون دلار آغاز کرده است.
    • برای هر شرکت معمول از لیست fortune 1000 (لیست شرکتهای برتر جهان) تنها افزایش 10 درصدی در دسترسی و آنالیز دیتا میتواند در سال 65 میلیون دلار درآمد بیشتر به ارمغان بیاورد.
    • خرده فروشانی که با استفاده بتوانند به درستی از Big data استفاده کنند قادر به افزایش چند برابری حاشیه سود عملیاتی خود خواهند بود.
    • بیش از هفتاد درصد سازمانها در جهان برنامه ای مصوب برای به خدمت گرفتن Big data دارند.
    • در حال حاضر تنها کمتر از نیم درصد دیتای موجود مورد بررسی و تحلیل توسط سازمانها و شرکتها قرار گرفته است.
    • لطفا سعی کنید بفهمید که دیتا مهم است!!!
  • بردگان عصر دیجیتال

    مکاشفه در آرایشگاه

    چند ماه پیش با بستن اکانت اینستاگرام و فیسبوک و امثالهم عملا از دنیای آنلاین اجتماعی خارج شدم و چقدر از بابت این تصمیم که آنرا روی صندلی آرایشگاه گرفتم خوشحالم.

    آن روز شاگرد سلمانی که جوانکی بیست ساله بود داشت با آب و تاب برایم از زندگی شگفت انگیزDan Bilzerian  (این شازده فرزند یکی از دلالان مشهور وال استریت، قمارباز قهار و علاقمند شدید به معاشرتهای آنچنانی با خانمهای زیبارو و از خودش جوانتر است! این حضرت والا بالای بیست میلیون فالوور در اینستاگرام دارد و پیوسته مردم دنیا را به تماشای زندگی آنچنانی اش دعوت میکند.) تعریف میکرد و با شکوه و ناله از وضع زندگی خودش در مقایسه با ایشان مصرانه میخواست به من بقبولاند که این کاری که ما در ایران میکنیم اسمش زندگی نیست و آنچه هست نزد این آقای دن است و بس.

    بردگان عصر دیجیتال- دن

    در شگفت بودم که این مقایسه شگفت انگیز چرا و چگونه شکل گرفته است که باعث این حجم از نارضایتی و حسرت نزد این جوان بخت برگشته شده است که ناگهان به نظرم آمد پنداری که خودم هم به نوعی درگیر همین بازی احمقانه هستم. بازی در معرض یادآوری دائمی نداشته ها بودن. بازی دیدن یک جز از هر چیز و قضاوت در مورد کل فلسفه آن مفهوم. بازی سطحی بودن و رقابت در هر چه مبتذل بودن.

    خواستگاری از دختر ترامپ، دستاورد عصر دیجیتال برای ما

    واقعیت این است که عصر دیجیتال چیزهایی را پیش چشم ما میگذارد که قبلا هرگز نمیدانستیم و ندیده بودیم و علیرغم ندانستن و ندیدن آنها زندگیمان هم بسیار خوب بود، اما این جام جهان بین، امروز ما را بیش از پیش در معرض دیدن چیزهایی قرار میدهد که هرگز نداشته و نخواهیم داشت و این همه نداشته ما که حجمش به اندازه همه دنیا بزرگ شده است، در مقابل داشته های اندک ما، زندگی را به کام ما تلخ کرده است.

    اینستاگرام

    قبل از عصر دیجیتال این شاگرد سلمانی طفل معصوم حداکثر معاشرتش با اطرافیان خودش بوده و داشته ها و نداشته هایش هم در معرض آزمونهایی هم سطح قرار داشته است، اما امروز خیلیها خودشان را با شوهر ایوانکا ترامپ مقایسه میکنند و از اینکه داماد ترامپ نشده‌اند احساس میکنند حقشان خورده شده است. چرا؟ به صرف اینکه میتوانند او را در فیسبوک و یا اینستاگرام ببینند و برایش لایک یا فحش بفرستند.

    شخصا اعتراف میکنم که خروج از اجتماع آنلاین به طرز محسوسی روی سطح رضایتم از زندگی تاثیر داشته است. به نظر میرسدکه عکسها و محتواهایی که عمدتا مصنوعی تولید شده و فقط کسر بسیار کوچکی از زندگی آدمهای دیگر را شبانه روز پیش چشم ما میگذارد، فقط و فقط ما را ناشادتر و ناراضی‌تر میکند.

    بردگان عصر دیجیتال

    از طرف دیگر به نظر میرسد که آدمهای عصر دیجیتال برای جذابتر و خواستنی‌تر شدن در اجتماعهای آنلاین باید تن به قواعد این جوامع بدهند و این قواعد هرگز در راستای ارتقا آدمها به سطح بالاتر از آگاهی و شعور طراحی نشده‌اند.

    مغز بردگان عصر دیجیتال

    ظاهرا هر یک از ما موظفیم با حضور در شبکه های اجتماعی پروفایل خودمان را به عنوان یک برده دیجیتال در اختیار صاحب پلتفرم گذاشته تا با بررسی رفتارهای جمعی و فردی ما بتوانند در اقتصاد و سیاست و امنیت دست بالا را داشته باشند. هر کسی هم که خلاف این وظیفه  عمل کند، امل و دور از بشریت خطاب خواهد شد.

    امروز سلبریتهای جامعه ما در خلوت از این میگویند که حالشان از این همه بی فرهنگی مردم در صفحاتشان بهم میخورد و همزمان پست بعدی را میگذارند و قربان صدقه همان مردم میروند چون می ترسند که در دید نباشند و فراموش شوند.

    دیروز در وبسایتی میخواندم که مقام مسئولی با شادمانی از رشد مصرف دیتا در کشور به عنوان دلیلی برای رشد رفاه و آگاهی مردم یاد میکرد در حالیکه رشد جنون آمیز مصرف دیتا در کشورهای کمتر توسعه یافته مدیون پلتفرمهایی است که با اجیر کردن بردگان عصر دیجیتال شبانه روز در حال تولید محتوای بی ارزش هستند. این در حالی است که در کشورهایی توسعه یافته، رشد مصرف دیتا مرهون توسعه IoT و پلتفرمهای ماشین به ماشین است.

  • تمرکز و آهستگی دو رویای عصر دیجیتال، تکنولوژی با عمر ما چه میکند؟

    مقدمه خیلی مرتبط

    آهستگی، رمانی از میلان کوندرا است که در سال 1995 در فرانسه منتشر شده است. این کتاب روایتی است از فلسفه کوندرا درباره مدرنیته، تکنولوژی، سرعت، حافظه بشری و احساسات عمیق بشری را به صورت بسیار زیبایی به تصویر کشیده است.سوال اصلی شاید این باشد که به کجا چنین شتابان ای انسان نادان عصر دیجیتال؟

    تمرکز و آهستگی

    مقدمه کمی مرتبط

    فیلم In Time  ساخته آندرو نیکول در سال 2011 موضوع بسیار جالبی دارد با این مضمون که در سال 2169 بشر به درجه ای از تکامل میرسد که در سن بیست و پنج سالگی روند پیری او متوقف شده و هر کس دارای یک سال زمان برای زندگی خواهد بود.

    زمان باقیمانده هر فرد از طریق کورنومتر دیجیتال روی ساعد افراد اندازه گیری میشود و کسی که کورنومترش صفر شود بلافاصله خواهد مرد. زمان تبدیل به واحد پول جهانی شده و افراد برای معامله و خرید و فروش به یکدیگر زمان منتقل میکنند.

    تمرکز و آهستگی

    انگار دیروز بود!!!

    چند سالی هست که مستقل از سن و جنس و شغل آدمها یک جمله ورد زبان همه شده است، از پیرمرد 80 ساله بگیر تا دختر بچه 12 ساله و زن خانه‌دار و مرد شاغل بر این باورند که روند گذشت زمان خیلی سریعتر از آنچه در گذشته حس میشده، شده است.

    ای داد و بیداد، دیدی امسال هم تمام شد و ما اصلا نفهمیدیم کی آمد و کی رفت؟ ای آقا، روز که شروع میشه آدم اصلا نمیفهمه کی شب شد؟ ماهها شدن مثل هفته و هفته ها مثل روز! این دیگه چه مدل زندگیه؟

    اینها نمونه مکالمات روزمره ما بدل شده اند و همه در پی آن هستیم که، بفهمیم چه بلایی دارد سر روند گذشت زمان در عصر ما میافتد و کسی هم خیلی از مرحله غر زدن و بیان مساله به شیوه های خیلی تکراری که در بالا آمد فراتر نمیرود تا ببینیم واقعا چرا همه چیز اینقدر سریعتر از قبل میگذرد؟

    تمرکز و آهستگی

    عصر دیجیتال، هر روز متصل تر و هوشمندتر از دیروز،

    به باور من، یکی از عمده دلایل شکل  گرفتن چنین روند مخوفی در حذف تمرکز و آهستگی، تحول دیجیتال و دنیای هر روز هوشمندتر از دیروز در عصر دیجیتال است. بشر از وقتی که تقویم را ساخته است، روزهایش 24 ساعته و هفته هایش هفت روزه بوده است. معمولا 8 ساعت میخوابیده و باقی را به کار و خوردن و آشامیدن و تفریح و احتمالا تحصیل میپرداخته و همه اینها تا همین لحظه که من مشغول نوشتن هستم تغییری نکرده است. پس چه چیزی تغییر کرده که ما از آن بی خبریم؟

     

    تمرکز و آهستگی

    دایره ارتباطات خیلی وسیع

    شاید باید بپرسیم که بشر روزهای پیش از عصر دیجیتال، با چند نفر در روز و یا هفته میتوانست در ارتباط باشد؟ این وقت محدود 24 ساعته در شبانه روز را با چند نفر میتوانسته به اشتراک بگذارد؟ مسلما پاسخ این است که ما صرفا با دایره محدودی شامل همکاران مستقیم و خانواده و شاید اندک تعدادی از دوستان در ارتباط بوده ایم.

    در عصر دیجیتال اما، شما همان 24 ساعت را با همه افرادی که در فهرست تماس موبایل شما هستند به اشتراک گذاشته‌اید. چون اینها هر وقت که اراده کنند میتوانند به چندین راه دو پایی بپرند وسط زندگی شما. روی یونیت دندانپزشکی باشید یا روی تختخواب کنار عشقتان و یا در مراسم ترحیم عزیز از دست رفته، فرقی ندارد.

     

    سیل بی پایان محتوی

    بشر عصر سنتی، در معرض چه حجمی از محتوی قرار داشت است؟ شاید بد نیست بدانیم که کل محتوای که نسل بشر تا سال 2003 تولید کرده بود معادل پنج اگزابایت (هر اگزابیت معادل 8 میلیون ترابایت است)  بود و در عصر دیجیتال ما هر دو روز این حجم از محتوی را تولید میکنیم.

    در عصر سنتی ما حداکثر یک روزنامه را هر روز صبح ورق میزدیم و بعد شاید یک نوبت اخبار شبانگاهی تلویزیون را میدیدیم و شاید کتابی را ورق میزدیم. امروز اما، هجوم بی پایان شبه اطلاعات (خبرهای تلگرامی، تحلیلهای اینستا گرامی و فیسبوکی و غیره) از همه جای دنیا ما را با خود میبرد. قبلا بیست دقیقه اخبار میدیدیم و خلاص، امروز اما هر لحظه کانالهای تلگرام با اخبار عموما ناگوار و بی اهمیت 5 ثانیه به 5 ثانیه از عمر ما را کم میکنند. در روز شاید 1000 تا از این 5 ثانیه ها را به این شکل خرج میکنیم و نمیدانیم.

    در گذشته هارد دیسکهای چند ترابایتی پر از فیلم و سریال و  موزیک حتی در حد رویا هم نبود و هرگز فکر نمیکردیم با 4 دلار در ماه به آرشیو موسیقی جهان دسترسی داشته باشیم. بدیهی است اینهمه محتوی وقت ما را در خود خواهد بلعید.

    قبلا وقتی دوست ما به ینگه دنیا میرفت، میزان وقتی که برای او صرف میکردیم به صفر میرسید اما در عصر دیجیتال اینستاگرام هر روز ویدیوهای یک دقیقه ای حضرتش را در حالتهای مختلف از قهوه خوردن و شنا کردن گرفته تا دستشویی رفتن به خورد ما میدهد.

    تمرکز و آهستگی

    انجام همزمان چند کار

    قبلا وقتی داشتیم روی فایل برنامه ریزی یک پروژه کار میکردیم عملا فقط همان یک کار را انجام میدادیم اما امروز، همزمان بیش از ده صفحه مرورگر هم باز داریم که با یکی خبر میخوانیم، با دیگری قیمت ارز را چک میکنیم و بلیط سینما میگیریم و شاید دوره آنلاین آموزشی هم در حال اجرا باشد.

    همزمان، تلگرام دسکتاپ هم مشغول چشمک زدن است و اسکایپ هم درخواست دوستتان در آن سوی دنیا برای مکالمه تصویری میدهد. همه اینها هم در حالی است که شما ظاهرا آرام و بی صدا پشت لپ تاپ خود نشسته و مشغول کار هستید. مسلما گذشت زمان در این وضعیت آخرین موضوعی است که توجه شما را به خود جلب میکند تمرکز که جای خود دارد. (لینک متمم در مورد آثار منفی انجام چند کار همزمان)

    تمرکز و آهستگی

     

    تصور کنید که من و شما در یک کافی شاپ مشغول یک بحث خیلی دوستانه و گرم هستیم و هر دوی ما از گفتگو و قهوه سرشار از لذت ناگهان دوست مشترک یکی از ما بی مقدمه به سر میز بیاید و بدون توجه به حضور دیگری مکالمه‌ ای کاملا بی ربط را شکل دهد. واقعا چقدر این موضوع دور از ذهن است؟

    حالا بیایید به این فکر کنیم که چند هزار بار وسط بهترین و یا بدترین لحظات ما گوشی موبایل ما و یا طرف مقابل زنگ خورده است و گفتگو کاملا از بین رفته است؟ چند صد بار در طول روز و در حین کار نوتیفیکیشنهای بی پایان گوشیهای ما حواس و ذهن ما را متشتت کرده است؟

    شاید بهترین جمع بندی این باشد که، به همان میزانی که میزان ارتباطات ما توسعه یافته، به همان میزانی که سرعت انتقال اطلاعات افزایش یافته ما کنترل بروی زمان عمر خود را از دست داده ایم. به همان میزان که فناوری امکان چند کار در یک زمان را برای ما فراهم کرده از میزان تمرکز و کیفیت ذهن ما کاسته شده است. برای درک دقیق موضوع شاید باید تمرین Disconnectedness را هر ازگاهی در برنامه زندگی خود قرار دهیم و حتی در حد یک ساعت در روز تمرکز و آهستگی را تجربه کنیم.