در تحلیل جنگ اکراین و اوضاع خاورمیانه و آینده ایران، هزاران گزارش مختلف، روایت و موضع گیری منتشر شده است. من اما به ذهنم رسید که ماجرا را در بستر تاریخی و در قالب یک قاب بزرگ به تصویر بکشم. مسلما یک زمان صد ساله شاید اینقدر در بستر تاریخ طولانی نباشد که مو لای درزش نرود اما اولا: من و مورخ و تحلیلگر سیاسی نیستم و ثانیا: این صد سال اخیر دنیا به اندازه همه چند هزار سال قبلش دستخوش تحول و تغییر پارادایم شده است که لازم نباشد همه تاریخ را شخم بزنیم. نکته دیگر این است که، از این لنز که به اتفاقاتی که در اطرافمان میافتد نگاه کنیم، تقریبا همه چیز به سادگی حل و قابل پیش بینی میشود.
اگر بخواهم یک اسکرین شات از تصویر بزرگ را همین اول برای خوانندگان کم حوصله توضیح بدهم، باید عرض کنم که روسیه همواره در طول صد سال اخیر تقریبا با همه همسایگان جنوبی و غربی و بعضا شرقی و حتی قبایل یخ زده شمالی خود مشکل داشته و به تک تک این کشورها تجاوز نظامی کرده و میلیونها نفر را به خاک و خون کشیده و باعث آوارگی و اسارت و تباهی ملتهای زیادی شامل ملت خود روسیه شده است. معدود کشورهایی را میتوان مانند فنلاند مثال زد که علیرغم اینکه مورد طمع و تجاوز روسیه قرار گرفته و بخشی از سرزمینش را از دست داده، روی رفاه و دموکراسی را دیده باشند. در نتیجه شاید راه رستگاری خیلی از این همسایگان و اطرافیان مورد علاقه خرس متجاوز، همانی باشد که لخ والسا رییس جمهور سابق لهستان گفته است:
“ضروری است که برای تغییرات در سیستم سیاسی روسیه تلاش کنیم. جمعیت روسیه نباید از ۵۰ میلیون تن فراتر رود. ۶۰ قوم مختلف وجود داشتند که به روسیه الحاق شدند. این ۶۰ قوم همانطور که اوکراینیها امروز بلعیده میشوند، بلعیده شدهاند. ما باید به این مردم کمک کنیم تا به پا خیزند. ما باید یا سیستم سیاسی روسیه را تغییر دهیم یا جمعیت روسیه را به کمتر از ۵۰ میلیون تن کاهش دهیم.”
حالا شاید بیایید یک دوری در جغرافیای مورد علاقه روسیه در یکصد سال اخیر بزنیم و بعد جمع بندی کنیم.
فنلاند
فنلاند با حدود 6 میلیون نفر جمعیت همسایه شمال غربی روسیه در میان کشورهای اروپایی طولانیترین مرز مشترک با روسیه را دارد که حدود هزار و ۳۴۰ کیلومتر است و تنها کشور عضو اتحادیه اروپاست که با روسیه هم مرز است ولی عضو ناتو نیست. (همین روزها در حال پیوستن به ناتو هستند).
در سال 1939 مسکو به دروغ گفت که، میخواهد از خود در برابر تهدیدات امنیتی درون فنلاند حفاظت کند و بهعنوان بخشی از توافق پنهان با هیتلر برای تقسیم اروپا به این کشور حمله کرد. بهرغم شکست شدید و تلفات بسیار بالا، کرملین ۱۱ درصد از خاک فنلاند را تصاحب کرد و بیش از ۴۰۰ هزار نفر را کشت.
این درگیری به جنگ زمستان شهرت دارد و از آن زمان تاکنون هرگز چشم طمع مسکو از فنلاند برداشته نشده است. همین اواخر الکسی ژوراولیوف» معاون دوما و رئیس “حزب سیاسی ملی گرای رودینا”، به خبرگزاری روسی اورا گفت: اگر فنلاند بخواهد به ناتو بپیوندد، هدف کاملا مشروع ما زیر سؤال بردن موجودیت این کشور است و این منطقی است. وی در ادامه تاکید کرد: دو کشور سوئد و فنلاند به دنبال پیوستن به ائتلافی هستند که هدف آن نابودی روسیه است. بنابراین ما میخواهیم در مقام پاسخ آنها را نابود کنیم.
استونی
این همسایه غربی روسیه و عضو اتحادیه اروپا و ناتو با حدود یک و نیم میلیون نفر جمعیت در جریان انقلاب بلشویکی خود را از شر امپراطوری روس نجات داد. در فاصله سالهای 1917 تا 1920 مسکو بااستفاده از تعدادی معدود استونیایی و اخبار جعلی، با ادعای «آزادسازی کشور» به آن حمله کرد.
با همراهی بریتانیا و فنلاند، استونیاییها موفق شدند از دموکراسی نوپای پسااستعمار خود دفاع کنند. مجددا در زمان قدرت هیتلر در سال 1940 مسکو با هیتلر توافق امضا میکند، به دروغ میگوید که میخواهد از خودش حفاظت کند. استونی، لیتوانی و لتونی را به زور وادار به پذیرفتن پایگاههای روسیه و از آنها برای حمله استفاده میکند. بیش از ۱۷۹ هزار نفر تبعید و دهها هزار نفر در پاکسازی قومی کشته شدند.
نهایتا در سال 1999 مسکو تانکهای خود را اعزام کرد تا استونی را بازپس گیرد، مردم خیابانها را سنگربندی کردند و به طور مسالمتآمیز با مهاجمان رودررو شدند. روسهای درمانده و مستأصل به خانه برگشتند و در سال 2004 با عضویت استونی در پیمان ناتو به نظر میرسد که شر روسها فعلا کم شده است. این در حالی است که اقدامات امنیتی و سیاسی روسها برای بی ثبات کردن استونی هرگز متوقف نشده است. همین یکماه پیش هم در پی یک سلسله اقدامات مداخله جویانه دولت این کشور سقوط کرد.
لتونی
لتونی یکی دیگر از همسایگان غربی روسیه کنونی و یکی از جمهوریهای شوروی سابق بوده است. این کشور دو و نیم میلیون نفری عضو اتحادیه اروپا و پیمان ناتو است.
این کشور یکبار در سال 1918 مورد تهاجم شوروی قرار گرفت و در سال 1940 نیز توسط ارتش این کشور اشغال شد و در سال 1991 پس از فروپاشی شوروی به استقلال دست یافت. وقتی لتونی اعلام استقلال کرد، مسکو شهرهایش را بمباران کرد، نفرت قومی را دامن زد و از طریق اخبار جعلی نفرت و هیجان را برافروخت. شهروندان سنگربندی کردند و غالباً با دست خالی در برابر جوخه مرگ کرملین مقابله کردند. ۶ نفر کشته شدند ولی روسها دست از پا درازتر به خانه برگشتند.
لیتوانی
لیتوانی همسایه غربی روسیه با حدود سه و نیم میلیون نفر جمعیت و عضو اتحادیه اروپا و پیمان ناتو است. لیتوانی پس از جنگ جهانی اول مستقل شد اما بعداً نخست توسط شوروی و سپس توسط آلمان اشغال شد. با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم به پایان خود آلمانیها عقبنشینی کرده و اتحاد شوروی مجدداً لیتوانی را اشغال کرد.
در ۱۱ مارس سال ۱۹۹۰، یک سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لیتوانی نخستین جمهوری شوروی بود که اعلام استقلال کرد در نتیجه مسکو محاصره اقتصادی را بر آنها تحمیل کرد. با اخبار جعلی به اختلافات قومی دامن زد و تانکهای خود را برای گذشتن از روی معترضان غیرمسلح و صلحجو اعزام کرد اما لیتوانیاییها مقاومت کردند و روسهای درمانده به خانه برگشتند. مردم لیتوانی هنوز هم با نگرانی از بازگشت سایه شیطانی روسیه روزگار میگذرانند. ( لینک گزارش BBC پس از جنگ اخیر اوکراین)
بلاروس
یک همسایه غربی دیگر روسیه با ده میلیون نفر جمعیت که عضو اتحادیه اروپا و پیمان ناتو نیست. بلاروس یکبار در سال 1918 کوشید خود را از یوغ استعمار روس خلاص کند. مسکو جمهوری سوسیالیستی خلق کرد تا در جنبش استقلال کارشکنی کند. ارتش کوچک بلاروس در برابر نیروی عظیم کرملین بیش از یک ماه در ماموریتی که به خودکشی میمانست قهرمانانه مقاومت کرد اما شکست خورد.
بلاروس اگر چه پس از فروپاشی شوروی اعلام استقلال کرد، اما همواره تحت کنترل السکاندر لوکاشنکو دیکتاتور دست نشانده مسکو که از سال 1994 تا کنون در قدرت است، به عنوان یک مستعمره غیر رسمی روسیه در مناسبات جهانی مطرح بوده است.
از لوکاشنکو به عنوان «آخرین دیکتاتور اروپا» یاد میکنند. ناظران بینالمللی انتخابات را در این کشور آزاد و عادلانه ندانسته و حکومت مخالفان رژیم را سرکوب میکند و رسانهها نیز آزاد و رایگان نیستند. اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا گاهی لوکاشنکو و سایر مقامات بلاروسی را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کردهاند.
نحوه رسیدگی دولت او به بیماری پاندمی کرونا در بلاروس منجر به نارضایتی گسترده مردم نسبت به دولت وی شد. انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری بلاروس در ۲۰۲۰ نیز منجر به اتهامات گستردهای در مورد تقلب در آرای انتخابات شد، این موضوع به شدت اعتراضات ضد دولتی را تقویت کرد تا جایی که لوکاشنکو اکنون با مخالفت بیسابقهای با حکومت خود روبرو است. پس از رقابت انتخاباتی، لوکاشنکو توسط اتحادیه اروپا و ایالات متحده به عنوان رئیسجمهور قانونی بلاروس شناخته نمیشود.
اوکراین
کشوری با بیش از 40 میلیون نفر جمعیت که میتواند لقب بداقبالترین همسایه روسیه را با اختلاف از آن خود کند. بیش از صد سال است که اوکراینیها در حال تلاش برای رهایی از شر روسیه هستند. در فاصله سالهای 1917 تا 1922 اوکراینیهای شرق دور کوشیدند از استعمار روس خلاص شوند، آنها ایالت «زلنی کلین» (اوکراین سبز) را به عنوان بخشی از جمهوری اخیراً استقلال یافته مردم اوکراین با شورایی دموکراتیک و یک ارتش تشکیل دادند.
با اشغال اوکراین توسط روسها این ایالت و حکومت نوپا سقوط کرد. در همین سالها تاتارهای کریمه با تلاش برای رهایی از استعمار روس، دومین دموکراسی مسلمان را پایهریزی میکنند. مسکو دولت را سرنگون، رییسجمهور ۳۳ ساله آن «نومان سییول بیسیشن» را اعدام کرد و جسد او را به دریا انداخت، پس از آن پاکسازی قومی انجام شد.
تحت فشار استعمارگران مستقر، تاتارهای کریمه میکوشند طی چند قیام خود را از استعمار روس خلاص کنند، مسکو با دروغ اینکه میخواهد از خود محافظت کند، با نسلکشی و تبعید آنها را هدف قرار میدهد. از هر دو نفر یکی جان باخت.
تا پیش از جنگ جهانی دوم اوکراین بارها کوشید استعمار روس را ترک کند. مسکو برای «متوقف کردن خشونت» حمله کرد، سالها زمان صرف قتلعام لگامگسیخته در سراسر کشور و برافروختن ناآرامی کرد و عاقبت آن کشور را به تصرف درآورد. کرملین از نسلکشی «هولودومور» و ترور گسترده برای درهم کوبیدن مقاومت استفاده کرد.
هولودومور یا قحطی بزرگ اوکراین، (لینک یوتیوب بی پلاس در مورد این موضوع) یک قحطی در کشور اوکراین کنونی بود که در سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ توسط سیاستهای دولت اتحاد جماهیر شوروی در دوران ژوزف استالین ایجاد شد و منجر به مرگ بین ۲٫۲ تا ۱۰ میلیون شهروند اوکراینی شد.
گفته میشود که استالین این قحطی را برای از بین بردن جمعیت دهقان اوکراین ایجاد کرد تا بدین ترتیب جلوی جنبش میهنپرستی اوکراین را بگیرد و آن را سرکوب کند. بسیاری از تاریخ نگاران هولودومور را به عنوان یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ و بزرگترین کشتار در طول زمان صلح بهشمار آوردهاند.
پس از فروپاشی شوروی تا سال 1994 اوکراین درگیر روند سقوط فزاینده و تورم وحشتناکی بود تا اینکه کوچما رییس جمهور شد و با یک دیپلماسی متعادل بین شرق و غرب کشور را روی ریل پیشرفت قرار داد اما در همه این سالها مسکو دست از مداخله و کارشکنی در امور اوکراین برنداشت.
در سال 2004 در یک انتخابات متقلبانه ابتدا یک روسوفیل (ستایش روسیه و فرهنگ اش را روسدوستی و کسانی که به دنبال نفوذ روسیه هستند را روسدوست یا روسوفیل گویند) به نام یانکویچ برنده انتخابات اعلام و کاندیدای مورد نظر مردم یوشچنکو هم توسط مسکو مسموم شد. طی یک جنبش فراگیر که به انقلاب نارنجی مشهور شد، مردم به خیابانها ریختند و نهایتا انتخابات تجدید و اینبار زیر نظر ناظران جهانی یوشچنکو برنده شد و تا سال 2010 رییس جمهور اوکراین بود.
پس از آن یانکوویچ با سیاست دور کردن اوکراین از اتحادیه اروپا و ناتو و تمایل به روسیه به ریاست جمهوری انتخاب شد و بلافاصله هم روسیه تلاش کرد که اوکراین را تصرف کند. روسها روایتهایی دال بر «نسلکشی» جعل کردند و از جمهوریهای دست نشانده بهعنوان جبههای برای حمله به اوکراین استفاده کردند. مهاجمان به شکلی گسترده مرتکب جنایات جنگی شدند، اما حملهی رعدآسایشان با شکست مواجه و با مقاومتی غیرقابل پیشبینی از سوی مردم اوکراین روبرو شد.
در سال 2014 با انقلاب مردم اوکراین علیه یانکوویچ و سیاستهای غرب ستیزانهاش که سعی داشت از اوکراین یک بلاروس دیگر برای خوش خدمتی به روسیه بسازد او از قدرت برکنار و به روسیه پناهنده شد. کرملین مصمم به تنبیه آنان شد. روایتهایی جعلی درباره اختلافات قومی خلق و ادعای بیطرفی کرد. اما ارتش خود را برای خلقِ جمهوریهای تجزیهطلب اعزام و کریمه را از آن خود کرد. در جریان انتخابات زودهنگام پروشنکو به مقام ریاست جمهوری رسید. با تصویب پارلمان اوکراین، دولت موظف شد مقدمات پیوستن به پیمان ناتو را فراهم کند. و بقیه ماجرا را هم که میدانید.
گرجستان
کشوری با 4 میلیون نفر جمعیت که در جنوب غربی روسیه واقع شده و هنوز به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا در نیامده است. در یکصد سال اخیر 4 بار مردم این کشور مورد حمله و دست درازی خرس نحس قرار گرفته است.
حدفاصل سالهای 1917 تا 1924 گرجستان سعی کرد خود را از استعمار روس نجات دهد. مسکو خشونت قومی را بهانۀ حمله برای «متوقف کردن» آن قرار داد. بیش از ۱۵ هزار نفر اعدام و ۲۰ هزار نفر در پاکسازی قومی گرجیها تبعید شدند. بیش از شش دهه سلطه شوروی بر گرجستان ادامه داشت. در سال 1989 و پیش از فروپاشی شوروی گرجستان میخواست خود را از شر استعمار روسیه رها کند. مسکو ارتش خود را برای قتلعامِ قیام صلحآمیز و استقلالطلبانه به تفلیس اعزام کرد و ۱۹ نفر کشته شدند. در اینجا نیز این کشتار موجب اشتیاق شدیدتر برای استقلال شد.
پس از فروپاشی و در سال 1992 گرجستان اعلام استقلال کرد. مسکو این کشور را هم با برافروختن اختلافات قومی و جنگ داخلی تنبیه کرد. کرملین ادعای بیطرفی کرد اما همچنان برای حمایت از مناطق تجزیهطلب سلاح و پول میفرستاد. عاقبتِ گرجستان که تحت رهبری ادوارد شوارد نادزه تلاش میکرد به اروپا و ناتو نزدیک شود، به کشوری از هم پاشیده و رژیمی دزد سالار و تحت کنترل اولیگارشهای طرفدار روسیه تبدیل شد.
در سال 2008 در پی سالها مناقشه بر سر مناطقی در شمال گرجستان، روسیه از اخبار جعلی برای ادعای ساختگی درباره «نسلکشی شدید و گسترده» استفاده کرد و آن را دستاویزی برای حمله به این کشور و تصاحب ۲۰ درصد از خاک آن قرار داد.
آذربایجان
جمهوری آذربایجان در مرزهای جنوبی روسیه در اصل بخشی از سرزمین ایران بوده است که در طی تجاوزات روسیه به ایران از کشور ما جدا شده است. این کشور که اکنون جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفر دارد، در صد سال اخیر دو بار سعی کرده است که از دست استعمار روسیه خلاص شود. بار اول در سال 1917 آذربایجان کوشید خود را از استعمار روس خلاص کند. مسکو خبرهایی دربارۀ قتلعام جعل و با بهانۀ «متوقف کردن خشونت» به این کشور حمله کرد. دهها هزار نفر سلاخی شدند. با دیگر در آستانه فروپاشی شوروی در سال 1990 آذربایجان اعلام استقلال کرد. مسکو به کینههای قومیتی دامن زد و از آن برای فرستادن تانکها و سلاخی حامیان استقلال بهانه ساخت. ۱۷۰ نفر در قتلعام ژانویه کشته شدند. بهجای مأیوس شدن، این حمله سبب انگیزه بیشتر برای استقلال شد.
دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی میخائیل گورباچف و وزیر دفاع دمیتری یازوف ادعا کردند که اقدام نظامی برای خنثی کردن تلاشهای جنبش استقلال طلبانه جمهوری آذربایجان برای سرنگونی دولت کمونیستی آذربایجان ضروری است. براساس برآوردهای رسمی ، 147 غیرنظامی آذربایجانی کشته شدهاند ، 800 نفر نیز زخمی شده اند و پنج نفر نیز مفقود شده اند. اما آمار غیررسمی تعداد قربانیان را 300 کشته اعلام کرده است. بعداً ، در سال 1995 ، گورباچف با بیان اینکه: “اعلام وضعیت اضطراری در باکو بزرگترین اشتباه کار سیاسی من بود ، از ملت آذربایجان عذرخواهی کرد.
ارمنستان
سرزمینی است در شمال غربی ایران و ترکیه کنونی که در جریان تجاوزات روسیه تزاری در اوائل قرن نوزدهم میلادی از ایران عصر قاجار و امپراطوری عثمانی جدا شد. در جریان وقایع بعد از انقلاب بلشویکی سال 1917 ارمنستان کوشید از زیر یوغ استعمار روس بیرون رود. مسکو باز هم خبرهایی دربارۀ قتلعام جعل و برای «متوقف کردن خشونت» به آنجا حمله کرد.
قزاقستان
همسایه جنوبی روسیه و بزرگترین تکه خشکی محصور دنیا است که بخشی از ایران قدیم بوده و ریشههای زیادی از زبان و فرهنگ ایرانی هنوز در آن قابل مشاهده است.
در سال 1930 پس از چپاول مزارع کشاورزی و منابع محلی توسط دولت مرکزی شوروی، قزاقستان میکوشد خود را از استعمار روس نجات دهد، بیش از ۳۷۲ قیام و شورش سر برمیآورد، کرملین با کشتن هزاران نفر غالب آنها را سرکوب کرد. بعدها در سال 1986 قزاقستان کوشید از استعمار روس رهایی یابد. قیام دموکراسیخواهی «ژول توکسان» به تیانآنمن این کشور تبدیل شد. مسکو جوخههای مرگ خود را اعزام کرد و صدها معترض اعدام شدند.
ولادیمیر پوتین در یک کنفرانس مطبوعاتی در مورد قزاقستان گفتهاست که قزاقستان هیچ وقت یک کشور نبودهاست و تنها بعد از فروپاشی شوروی تأسیس شده است.
چچن
جمهوری خودمختاری در جنوب غربی روسیه و با جمعیتی حدود یک میلیون نفر. سرزمینی که از دیرباز مورد وحشیانه ترین حملات حکومت کرمیلن قرار داشته است.
در سال 1944 بر اساس اتهاماتی بحثبرانگیز در مورد همکاری گستردهٔ چچنیها با نیروهای آلمانی و پس از دهها شورش ضد استعماری، مسکو ترجیح داد از «راهحل نهایی» تبعید این دو قوم به آسیای مرکزی استفاده کند. بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر کشته شدند، یک نفر از هر سه چچنی.
آخرین درگیری عمده بین چچن و دولت روسیه در دههٔ ۱۹۹۰ رخ داد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جداییطلبان چچن نیز در سال ۱۹۹۱ اعلام استقلال کردند. در اواخر سال ۱۹۹۴، جنگ نخست چچن آغاز شد و پس از دو سال جنگ، نیروهای روسیه در دسامبر ۱۹۹۶ از منطقه خارج شدند.
در سال ۱۹۹۹ جنگی دوباره شروع شد، که منجر به یک درگیری مسلحانهٔ بزرگ دیگر شد که منجر به تلفات زیادی از هر دو طرف شد. در طول نبرد گروزنی، در پایتخت چچن، تخریب و ویرانی گستردهای صورت گرفت. ارتش روسیه کنترل گروزنی را در اوایل فوریهٔ سال 2000 بهدست گرفت و بهطور رسمی به جنگ پایان داد اما شورشها و خصومتها برای چندین سال ادامه یافت. پایان این ستیز، در سال ۲۰۱۷ اعلام شد و چندین دهه درگیری، با به قدرت رسیدن یک دیکتاتور دست نشانده به نام رمضان قدیروف توسط کرملین پایان یافت.
در بخشی از اپیزود 44 پادکست رخ که داستان زندگی ولادیمیر پوتین را روایت میکند، روایت شگفت انگیزی از انفجارهای عمدی که سرویس مخفی روسیه به عمد در این کشور انجام میدهد و آنها را به مبارزان چچنی نسبت میدهد خواهید شنید که همین انفجارها دستمایه حمله نظامی روسیه به چچن و به قدرت رسیدن پوتین قرار گرفت. لینک گزارش بیزنس اینسایدر در یوتیوب
سوریه
مردم سوریه در شرف سرنگون کردن رژیم دیکتاتوری و خلاصی از یکی از پایگاههای کلیدی نظامی روس بود. مسکو نیروهایش را برای بمباران وسیع و قتلعام شهروندان آن کشور اعزام کرد تا به قول خودش جلوی «نسلکشی گسترده» را بگیرد. ۶۰۰ هزار نفر کشته و ۷ میلیون نفر آواره شدند.
سایر کشورها و اقوام
به جز کشورهای همسایه و غیر همسایه روسیه که در بالا به اختصار به آنها پرداخته شد، کشورهای غیر همسایه مانند: افغانستان، لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی، مولداوی، ژاپن و کشور خودمان ایران هم بارها مورد تجاوزات روسها قرار گرفتهاند.
همچنین اقوام مختلف از قطب شمال تا آسیای مرکزی، قفقاز، جمهوری باشقیرستان، قزاقهای کرسنودار، جمهوری تانگوس، بومیهای یاکوتیا، تانوتاوا، بومیهای دلگان، بومیهای خانتی، اقوام کالمیک، ترکهای مسختی هم سهم خود را از نسل کشی و جنایات روسها به خوبی دریافت کردند.
روسیه
برای اینکه خیلی فکر نکنید که همه این جنایات و نسل کشیها فقط برای کشورهای و اقوام و ملتهای دیگر بوده است شاید بد نباشد خیلی کوتاه اشاره کنیم که فقط در زمان حکومت تقریبا سی ساله استالین در اتحاد جماهیر شوروی میلیونها نفر توسط حکومت او به انحا مختلف از بین رفتند. هیتلز و دار و دسته اش در مقابل روسها واقعا شوخی مضحکی بیش نیستند، اما اینکه تاریخ چرا اینقدر به هولوکاست پرداخته اما خیلی به جنایات روسها نمیپردازد هم نکته جالبی است.
در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا میبردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیویزاسیون و تبعید گولاگها و غیره به ۳ میلیون نفر میرسید.
نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر میداند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر.
اگر دوست داشتید اطلاعات بیشتری در مورد این دوران به دست بیاورید شاید این اپیزود از پادکست بی پلاس یا کتاب روح ناآرام پیشنهاد خوبی باشد.
ایران عزیز ما و روسیه
یک مرور نصفه و نیمه بر دویست سال گذشته از کارنامه روابط بین دو کشور چندین حمله نظامی و تصاحب یک سوم خاک سرزمین ایران، به توپ بستن پارلمان رسمی کشور، کشتار مشروطه خواهان و تحریک تجزیه طلبان و… را به رخ میکشد.
سال 1192 هجری، عهدنامه گلستان و از دست رفتن 220 هزار کیلومتر از خاک ایران شامل گرجستان، قفقاز، چچن، اینگوش، ارمنستان
سال 12016 هجری، عهدنامه ترکمانچای و از دست رفتن 30 هزار کیلومتر از خاک ایران
سال 1287 به توپ بستن مجلس ایران در مخالفت با مشروطه خواهی مردم
سال 1287 به توپ بستن حرم امام هشتم شیعیان
سال 1290 لشگرکشی به شمال ایران در اعتراض به استقرار نظام دیوانی در ایران توسط غربیها
سال 1294 اشغال بخش شمالی ایران
سال 1297 تلاش برای تاسیس جمهوری سوسیالیستی گیلان و جدا کردن شمال ایران
سال 1320 حمله به ایران و اشغال نیمه شمالی کشور
سال 1321 تاسیس حزب توده برای اختلال در نظام سیاسی ایران
سال 1324 خارج نکردن قوای نظامی از ایران به رغم توافقات صورت گرفته
سال 1325 برپا کردن غائله آذربایجان و حمایت از جدایی طلبان در مهاباد
سال 1348 حمایت از عراق در غائله اروند رود و حمایت تسلیحاتی
سال 1358 مسلح کردن عراق در طی جنگ با ایران و حمایت از رژیم صدام در طول جنگ
همین اواخر، چاپیدن ایران به مدت 25 سال برای تحویل یک نیروگاه هستهای از رده خارج و
بالا کشیدن سهم ایران از دریای خزر و ……
و حالا سوال این است که اینهمه تاریخ و جغرافی را پرسه زدیم که چه بشود؟ خیلی سرراست و کوتاه اگر بخواهم بگویم، ته ماجرا این میشود که:
- هر کشوری که با روسیه همسایه بوده، یا در تیررس این شیطان مجسم قرار داشته است یا به نوعی خیر و شری برای منافع روسیه میتوانسته داشته باشد، در صد سال اخیر اقلا یکبار مورد تجاوز نظامی و اشغال و کشت و کشتار روسها قرار گرفته است. مستقل از اینکه چه کسی بر سر کار بوده است و خواه در دوره کمونیزم یا بعد از فروپاشی.
- هر یک از سرزمینهای مورد علاقه خرس نحس، یا مانند کریمه اشغال شدند یا یک دیکتاتور دست نشانده حافظ منافع روسها در آن بر سر کار است مانند چچن و بلاروس یا روسیه مداوما مشغول موش دواندن در زندگی و گرفتن انرژی آنها است مانند گرجستان، قزاقستان، لتونی و ….
- اینکه میگویند روسیه نگران گسترش ناتو به شرق است یا دنبال دفاع از قوم روس است و غیره صرفا و صرفا مهملات است! قبل از وجود ناتو هم روسها متجاوز و حرامی بودند الان هم هستند. اساسا ناتو را برای استراتژی دفاع جمعی مقابل شوروی شکل دادند و بد نیست بدانیم که طبق سیاست استالین، در همه کشورهای مستعمره اتحاد جماهیر شوروی، به نسبت بیست تا سی درصد جمعیت آن کشورها، روس تبار مهاجرت داده شدند، تا در وضعیتهای بحرانی این روس تبارها بهانه باشند برای دخالت روسیه در آن کشورها.
- تنها کشور عاقبت به خیر از مجموعه کشورهای مورد علاقه روسیه، فنلاند بوده است که آنهم با دادن بخشی از خاکش و یک جنگ تمام عیار موفق شده بیخ گوش روسیه فعلا اموراتش را بگذراند.
- تحلیل بنده بیسواد از جنگ روسیه و اوکراین است که حضرت آقای روسیه بارها تلاشش را کرده بود که اوکراین را بگیرد و نتوانسته بود. چنانکه گفتم تلاش کرد فرد دست نشانده خودش را سر کار بگذارد و اوضاع را کنترل کند اما مردم دوبار انقلاب کردند و میز را بهم ریختند! لاجرم روسیه اول کریمه را گرفت و بعدتر که دید اوکراین جدی جدی دارد میرود که به ناتو بپیوندد قبل از اینکه دیر بشود به اوکراین حمله کرد. با کمال پررویی هم زلنسکی را مقصر میداند که اگر تسلیم شده بودی اینهمه خونریزی نمیشد.
- دفعه دیگر که خواستید دنبال شیطان بزرگ بگردید یک مقدار بیشتر فکر کنید تا آدرس را اشتباه نروید.
- دفعه دیگر که خواستید به این موضوع فکر کنید که گذشته ایران چرا اینطوری بوده یا آینده آن چه خواهد شد، یکبار از لنزی که این متن به شما میدهد به موضوع نگاه کنید شاید کمکی باشد. مسلما هیچ پدیده ای در جهان صرفا و صرفا به یک دلیل واحد اتفاق نمیافتد اما شما بیماری را در نظر بگیرید که علیرغم داشتن ده جور بیماری زمینه ای سه هزار سال به حیات خود ادامه داده و خیلی هم اوضاعش وخیم نبوده و اکنون یکی پیدا شده و او را ایزوله کرده و دارد با کارد سلاخی اعضای بدن بیمار را جدا میکند! مسلما فوریترین کار این است که این قاتل را از صحنه دور کنیم. این در حالی است که برخی از مردم ترجیح میدهند بگویند که این بابا از قدیم مریض بوده یا این که رژیم غذایی طرف مشکل دارد و اخلاقش خراب است و غیره. یکی هم نیست بگوید که شما دفع شر قاتل را بکنید، بعد بنشینید یکی یکی به حساب مشکلات بیمار بخت برگشته برسید.
پانوشت 1: بخش مهمی از اطلاعات مربوط به جنگهای روسیه از نوشته های خانم سودابه قیصری عزیز است.
پانوشت 2: دو پاراگراف از این نوشته را منتشر نکردم. اگر در ذهنتان دارید میپرسید چرا باید عرض کنم احتمالا نوشته را با دقت نخواندید یا منظورش را متوجه نشدید.
خیلی عالی بود و نیاز هست این مطالب بازنشر شوند.ممنونم از این پست روشنگر
سلام وقتتون بخیر جناب اقای تقوی بنده محبوبه نحوی هستم من یک معلمم که کارافرین هم هستم .چهل و دوسالمه و پونزده سال هست که در حوضه صنایع دستی و کارگاه دارم و حدود چهار سال هست که یه کافه رستوران هم تاسیس کردم .امیدوارم که متن بنده رو بخونید و اگه امکانش هست یه وقت ملاقات برای بنده تعیین کنید .با تمام وجودم ممنون میشم این لطف رو در حق بنده بفرمایید
سلام جناب تقوی
قسمت هایی از نوشته شما عیناً و در مواردی با تغییری مختصر در ویکی پدیای فارسی نقل شده بود. فرض من اینه که ویکی پدیا، به مقاله شما ارجاع داده باشه:
«…ناظران بینالمللی انتخابات را در این کشور آزاد و عادلانه ندانسته و حکومت مخالفان رژیم را سرکوب میکند و رسانهها نیز آزاد و رایگان نیستند. اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا گاهی لوکاشنکو و سایر مقامات بلاروسی را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کردهاند.»
نه اتفاقا من از ویکی پدیا برداشتم. موضوع اصلی در این نوشته ارتباط دادن وقایع برای رسیدن به یک تصویر بزرگ است نه نقل و روایت تاریخ که قطعا من نمیتوانم مورخ باشم.
بسیار عالی
موفق باشید
من سالهاست روز نوشتههای محمدرضا شعبانعلی را دنبال می کنم و هواخواه او هم هستم و هم از طریق روزنوشته های محمدرضا به شما رسیدم. به تَبَع روزنوشته ها و گه گاه یادداشت های شما را هم می خوانم. طبق عادت همیشگی که هنگام مواجهه با اسامی و اَعلام به ویکی پدیا مراجعه می کنم موقع دیدن نام «لوکاشنکو» در نوشته بالا، سری هم به ویکی زدم. از قضا تمام مقاله را هم خواندم. در میانه خواندن متوجه شدم که قسمت هایی از متن ویکی با مقاله شما مشترک است.
گمانم این بود که لینک ویکی از مقاله شماست. (چون خودم این کار را می کنم). تا امروز هم نوشته های شما را با این فرض می خواندم که تک تک واژگانش انتخاب شماست.
از طرفی چون خودم آدم فرمالیستی به حساب میام و غالبا فرم را بر محتوا ترجیح داده ام و شیوه نوشتن برای من از پیام نویسنده مهم تر بوده به نظرم رسید بد نیست این نکته را با شما هم در میان بگذارم.