اگر مجبور شوم بین آنها که در ۸۴ رای ندادند و آنها که به ا.ن. رای دادند به یک گروه احترام بگذارم (البته تا مجبور نشوم به هیچ کدام احترام نمیگذارم) قطعاً دست آنها که به ا.ن رای دادند را میبوسم.
چون آنها لااقل صورت مسئله را تشخیص دادند و در انتخاب اشتباه کردند. اما گروهی که رای ندادند حتی نفهمیدند مسئله چیست.
فکر میکنم بینش و بصیرت داشتن در انتخابات کار دشواری نیست. چنانکه ما در سال ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ داشتهایم. کافی است به جای اینکه به چهار سالی که گذشت یا به چهار سالی که خواهد آمد فکر کنیم، به چهل سال بعد فکر کنیم. با خود فکر کنیم که با انتخاب هر یک از گزینههای موجود، این ناحیهی نفرین شده از جغرافیا در ۴۰ سال بعد چه وضعیتی خواهد داشت.
شاید چهار سال بعد را نتوان به سادگی دید. اما چهل سال بعد به سادگی قابل تصور است و انتخاب را آسان میکند.
فقط هنگام انتخاب کردن فراموش نکنیم که:
یک تصمیم گیری با n گزینه، در مجموعه n+1 انتخاب را پیش روی شما قرار میدهد: انتخاب از بین یکی از آن n گزینه یا واگذاری حق انتخاب به بقیه تا به وکالت از شما تصمیم بگیرند.