Tag: رولف دوبلی

  • سلبریتیها | نگاهی متفاوت ار رولف دوبلی

    سلبریتیها | نگاهی متفاوت ار رولف دوبلی

    به تازگی اینجا در مورد کتاب “اخبار را دنبال نکنید” نوشته رولف دوبلی نوشته بودم. یکی از بهترین بخشهای این کتاب جایی است که دوبلی با نگاه دقیق و نقادش به جایگاه سلبریتیها در دنیای امروز میپردازد.

    او مینویسد:

    یک جامعۀ کارآمد نیاز به همکاری و مشارکت دارد. شهرت یک فرد مانند یک سیگنال یا نشانه است؛ نشانه‌ای از پتانسیل آن فرد به‌ عنوان یک عامل برای مشارکت. متأسفانه در دنیای خبر، این سیگنال دیگر قابل اعتماد نیست. در گذشتۀ تکاملی ما، شهرت یک شخص به‌ طور مستقیم با دستاوردها یا قدرت آن‌ فرد ارتباط داشت.

    اگر شخصی با دست خالی یک حیوان وحشی را شکار می‌کرد، یا جان یک شخص دیگر را نجات می‌داد یا در برپا کردن آتش مهارت داشت، احترامی متناسب با آن صاحب می‌شد (شهرتی که از طریق شایستگی به دست می‌آید). یک رهبر قبیله‌ای که با تشکیل ائتلاف و به‌پیش بردن یک بازی تاکتیکی زیرکانه، موقعیت خود را در صدر قبیله نگه می‌داشت نیز پاداش می‌گرفت (شهرتی که از طریق قدرت به دست می‌آمد).

    بعداً تا مدت‌ها بعد از این‌که عصر سنگ را پشت سر گذاشتیم، بین شهرت و دستاورد یا قدرت پیوندی غیر قابل‌ انکار وجود داشت. ارسطو، ساپو، آگوستین، بتهوون، نیوتن، داروین، ماری کوری، انیشتین؛ همۀ آن‌ها به‌واسطۀ شایستگی خود شهرتشان را کسب کردند. در این میان امپراتورها، پادشاهان و پاپ‌ها شهرت خود را از طریق قدرت به دست آوردند. مارکوس اورلیوس هم در توان‌مندی و هم در قدرت یگانه بود.

    شهرت در عصر خبر

    با از راه رسیدن اخبار، ناگهان خودمان را در محاصرۀ اشباح عجیب‌ و غریبی یافتیم که برای اجدادمان ناشناخته بوده‌اند؛ سلبریتیها . افرادی مشهور که به دلایلی که کاملاً برای جامعه و زندگی خود ما بی‌ربط هستند به شهرت رسیده‌اند. این روزها رسانه‌ها مقام سلبریتی را به میزبان برنامه‌های گفت‌وگو، مفسران ورزشی، سوپر مارکت‌ها و ستاره‌های پاپ به دلایلی واقعاً بی‌اهمیت می‌بخشند که این باعث می‌شود رابطۀ شهرت و دستاورد تضعیف شود و شهرت جعلی و دروغین مجال بروز یابد. دنیای سلبریتیها یک نظام خود ارجاع گرایانه است.

    یک مشهور، مشهور است زیرا که مشهور است. چگونگی مشهور شدن آن‌ها به‌زودی فراموش می‌شود و هیچ نقشی در سیرک رسانه ایفا نمی‌کند. روزنامه‌نگاران از افراد مشهور خبر می‌دهند زیرا آن‌ها افرادی مشهور هستند تقریباً غیرممکن است که کسی را نام ببریم که قبل از ظهور رسانه‌های خبری معروف شده باشد و این شهرت را بر اساس صلاحیت و یا قدرت به دست نیاورده باشد. شاید نهایتاً بتوانید چند تبهکار معروف را به‌جز این‌ها نام ببرید.

    داستان هندرسون

    آیا تاکنون چیزی از دونالد هندرسون شنیده‌اید؟ او هدایت تیم سازمان بهداشت جهانی را بر عهده داشت که بیماری آبله را ریشه‌کن کرد. هزاران سال، آبله‌مرغان یکی از خطرناکترین بیماریهای جهان، بسیار مسری و احتمالا کشنده تلقی میشد. برنامۀ ایمن‌سازی سیستماتیک هندرسون در مبارزه با این بیماری سرانجام آن‌چه را که غیرممکن به نظر می‌رسید، دست‌یافتنی کرد؛ آبله‌مرغان برای همیشه شکست خورد.

    این تنها مرتبه‌ای در طول تاریخ بوده که یک پاتوژن کشنده به‌طور کامل از بین می‌رود؛ یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های تاریخ پزشکی. هندرسون با تمجیدها روبرو شد در سال 1986 به وی مدال ملی علوم اعطا شد و در سال 2002 مدال ریاست جمهوری آزادی؛ بالاترین افتخار ایالات‌متحده را دریافت کرد.

    دونالد هندرسون

    پس از ریشه کن کردن آبله در دانشگاه جان هاپکینز، یکی از مهم‌ترین دانشگاه‌های پزشکی جهان کرسی استادی گرفت و مشاور ارشد دولت ایالات‌متحده شد. بااین‌حال نام او به‌ ندرت در رسانه‌ها مطرح شد. چرا؟ زیرا رسانه‌ها به افراد مشهور توجه می‌کنند. هندرسون فقط یک “دستاورد” برای ارائه داشت؛ هیچ مدل موی عجیب‌ و غریبی، هیچ عقیدۀ بامزه‌ای و یا لباسی که طراحی خاصی داشته باشد نداشت. با توجه به این و از آنجا که پرداختن به موضوعی مانند بیماری عفونی برای رسانه‌ها بسیار دشوار است وی هیچ‌ وقت توجه رسانه‌ها را جلب نکرد.

    پیوند از دست رفته شهرت و دستاورد

    مشهور یا سلبریتی بودن به خودی خود بد نیست اما تاسف برانگیز این است که افراد مشهور در نگاه رسانه‌ها همه افرادی را که واقعاً به چیزی دست‌یافته‌اند، تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. هرچه سلبریتیها بیش‌تر در صفحات روزنامه‌ها، در برنامه‌های تلویزیونی، وبلاگ‌ها و توییت‌ها قرار بگیرند، فضای کم‌تری برای افرادی مثل هندرسون وجود دارد. رسانه‌های خبری پیوند بین شهرت و دستاورد را گسسته‌اند. اگر اخبار را مصرف می‌کنید فقط نبرد با اخبار جعلی را نمی‌بازید بلکه در برابر شهرت جعلی نیز شکست خواهید خورد. این کار را با خود نکنید و این ظلم را به جامعه هم نکنید.

  • اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    تا بوده رسم زمانه چنین بوده که بزرگترها قیافه عاقل اندرسفیه به خود بگیرند و کوچکترها را نصحیت کنند اما ظاهرا وارونگی دنیای ما پایانی ندارد.

    خیلی وقتها که از اخبار روز و نگرانیها و دغدغه های ملی و جهانی با دخترم الیانا حرف میزدم و یا خودش تاثیرات این نگرانیها را در من میدید عاقبت این شکلی میشد که با قیافه عاقل اندر سفیهی میگفت: بابا جان چکار داریم ما به کار دنیا؟ بیخودی اینهمه استرس به خودت و من وارد نکن!

    در همین فقره اخیر کرونا که من داشتم بال بال میزدم، ایشان خیلی شیک از روز اول به ریش ما خندید و گفت تنها کاری که باید کرد قرنطینه است و باقیش هم نه به من ربطی دارد و نه کاری از دستم بر میاید! بعد هم شیرجه زد وسط کتابهایش و موسیقی و فیلم! طبق آخرین اطلاعات واصله نامبرده تا این لحظه هم مشغول همین افعال قبیحه میباشد!

    ناگفته نماند که یکی دو باری هم محمدرضا شعبانعلی خیلی زیر پوستی تلاش کرده بود حالیم کند که زیادی در دنیا و اخبارش غرق شده ام و خب طبیعی است که انسان شیر خام خورده به این راحتی متوجه موضوع نشود.

    این عکس قدیمی تیم جراحی است ولی الان نه من اینقدر مو دارم و لاغر هستم، نه الیانا اینقدر کوچک است و نه شعبانعلی با ما صبحانه میخورد و البته جای رولف دوبلی در این عکس خالیست.

    در میانه بحرانهای بی پایان سال 98 و داستان کرونا من و خیلیهای دیگر اما مانند مرغ سرکنده از این سایت خبری به آن شبکه تلویزیونی و از این کانال تلگرامی به توییتر و اینستاگرام و غیره سرک میکشیدیم مبادا که کوچکترین خبری را از دست بدهیم! پنداری که حالا کاری از دستمان برمیاید یا کاره ای هستیم. نتیجه هم البته جز حال بد و استرس و اضطراب بی پایان چیزی نبود.

    اخبار را دنبال نکنید

    تعطیلات و سکون اجباری هفته های اخیر فرصتی شد تا کتاب دیگری از Rolf dobelli نویسنده و متفکر و کارآفرین 57 ساله سوییسی که یکی از شخصیتهایی است که معمولا او را دنبال میکنم بخوانم و چه کار خوبی کردم! رولف دوبلی نویسنده دو کتاب بسیار عالی هنر خوب زندگی کردن و هنر شفاف اندیشیدن است و عنوان این کتاب اخیرش این است: Stop reading the news

    اخبار را دنبال نکنید

    کتاب اخبار را دنبال نکنید ، در 35 فصل نوشته شده و شامل مجموعه دلایلی است که دوبلی برایمان میاورد تا قانع شویم چرا نباید اخبار را دنبال کنیم! در ابتدای کتاب هم میگوید که هرجای کتاب که توانستم شما را قانع کنم که دست از دنبال کردن اخبار بردارید، دیگر لازم نیست خواندن آن را ادامه دهید! واقعیت این است که برای من تا فصل دوازدهم طول کشید تا قانع شوم ولی بقیه فصلها را هم با علاقه خواندم.

    دوبلی به روشنی و سادگی توضیح میدهد که 90درصد 20 هزار خبری که یک آدم متوسط در سال با آن مواجه میشود اساسا ارزش توجه ندارند و 90 درصد باقی آن ده درصد هم اصلا به ما ربطی ندارند! ضمن اینکه در غالب موارد اساسا ما هیچکاری از دستمان برنمیاید مگر پریشان و افسرده شدن و غرق شدن بیشتر در خطاهای شناختی. او نوشته است: وقتی زندگی خود را به‌طور مداوم پیرامون دایرۀ شایستگی خود سازمان‌دهی کنید متوجه خواهید شد که 99 درصد آن‌چه در رسانه‌ها می‌خوانید، می‌بینید و یا می‌شنوید برای شما بی‌ربط است. آن‌ها را ببرید و به دور بیندازید.

    در این کتاب دوبلی مواجه شدن مغز با اخبار را معادل مواجه شدن بدن با مصرف شکر در نظر گرفته و به ما نشان میدهد که تبلیغات چگونه ژورنالیسم را به انحراف کشانده و چگونه ما با توجهمان به اخبار به تروریستها خدمت میکنیم و ضمنا سالی یکماه از زندگی خود را آتش میزنیم! او میگوید: باور کنید که دنبال کردن اخبار روزانه هیچ نقشی در پولدار شدن یا موفقیت شما نخواهد داشت چون اگر اینگونه بود خود روزنامه نگارها باید آدمهای موفق و پولداری از آب درمیامدند!

    دوبلی همچنین توضیح میدهد که چگونه مواجهه با اخبار قدرت تمرکز و تعمق را از ما گرفته است و میگوید: اگر می‌خواهید مهارت تمرکز و غوطه‌ور شدن در یک موضوع را به دست بیاورید، چاره‌ای جز این نیست که اخبار را ترک کنید. طبق تجربۀ من، مغز شما به یک سال دوری از اخبار نیاز دارد تا بتواند دوباره متن‌های طولانی را بدون خستگی بخواند. هرچه زودتر شروع کنید، زودتر دوباره تمرکز خود را به دست خواهید آورد و اگر در ابتدا سخت است، تسلیم نشوید

    و اما تیر خلاص دوبلی به من آنجا بود که گفت:

    صنعت اخبار مانند آپاندیس جامعه است؛ دائماً ملتهب و کاملاً بی‌معنی. بهتر است آن را حذف کنید. اکنون که چاقوی جراحی‌تان را در دست دارید؛ از آن استفاده کنید تا امور مهم را از امور بی‌ربط جدا کنید. اخبار را دنبال نکنید .

    خلاصه ماجرا اینکه هرگز در عمرم اینچنین نسبت به چیزی قانع نشده بودم و در نتیجه به توصیه دوبلی این آپاندیس زائد را بالکل به دور انداختم.

    شما هم اگر به عمل آپاندیس احتیاج دارید میتوانید در کتابراه نسخه الکترونیکی و صوتی کتاب را پیدا کنید یا خلاصه ای از ماجرا را در یوتیوب از زبان خودش بشنوید.

     

  • با حال بد این روزها چه کنیم؟

    با حال بد این روزها چه کنیم؟

    این روزها به مدد انقلاب دیجیتال کانالهای ارتباطی زیادی پدید آمده ­اند که شبانه روز و با تمام توان مشغول رساندن انواع اخبار بد، منفی و بعضا حال بهم زن به ما هستند. از تصاویر سر بریدن آدمها توسط داعش بگیرید تا قحطی در یمن و وضع فاجعه ­بار زلزله زدگان کرمانشاه یکسال پس از مصیبت وارده، در کنار اخبار تحریم و کاهش ساعتی هزار تومان ارزش پول ملی، همه و همه بی وقفه توسط ماهواره، تلگرام، سایتهای خبری، اینستاگرام و غیره به گوش و چشم ما رسانده میشود.

    در این هنگامه آدمی حیران میماند که چرا هیچکس هیچ غلطی نمیکند و چه شد که ناگهان اینهمه بدی در دنیا بوجود آمد و ما اینهمه بدبخت شدیم. کمتر کسی حال خوب دارد و هر کس نگران بیرون کشیدن کهنه گلیم پوسیده خود از آب است. با خودم گفتم بد نیست پس از مدتها چیزی بنویسم شاید حتی حال یک نفر را بهتر کند.

    اول آنکه، وضع دنیا همیشه به همین مزخرفی بوده است. ظلم و بیماری و تجاوز و قتل و غارت و بلایای طبیعی همواره مهمان زندگی بشر بوده­ اند. تنها تفاوت دوران کنونی با دوران گذشته این است که امروز در سایه تسهیل ارتباطات و گسترش رسانه­ ها همه چیز ثبت و ضبط شده و پیش چشم ما قرار میگیرد. نتیجه این است که ما تصور میکنیم اخیرا دنیا به باد فنا رفته و قبلا همه چیز گل و بلبل بوده است.

    دوم آنکه، به قول رولف دوبلی، شما مسئول ایجاد وضع کنونی جهان نیستید و به تنهایی هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید مگر آنکه آدم معروفی مانند دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین، اگوستوس سزار و یا ناپلئون بناپارت باشید. اگر زبانم لال به این فکر میکنید که اکسیر جادویی پیدا کرده­ اید که به جنگ و مصیبتهایی مانند آن پایان میدهد باید در افکارتان تجدید نظر کنید. حتما کسی که از شما به موقعیت نزدیکتر است و به شکل حرفه ­ای به مشکل نگاه میکند راه حل شما را شنیده و با دلیل موجهی آنرا رد کرده است.

    سوم آنکه، بیایید سعی کنیم درک کنیم که تماشای تصاویر و دنبال کردن اخبار فجایع هیچ کمکی به هیچ کسی به خصوص قربانیان و خود ما نمیکند.” علاقه­ مندی به تراژدیهای جهانی چیزی جز چشم چرانی نیست. مطلع بودن شاید حس انسانی بیشتری به ما بدهد اما در واقع داریم خودمان را فریب میدهیم.” خلاصه اینکه از اینکه در آفریقا بیمارستان نساختید و به جایش به کارتان رسیده­ اید حس بدی نداشته باشید. دلیلی ندارد که چون در قیاس با قربانیان بمباران حلب وضعیت بهتری دارید احساس گناه داشته باشید. وضعیت میتوانست کاملا برعکس باشد و شما زیر آن بمبها قرار بگیرید.

    چهارم آنکه اگر میخواهیم واقعا کمکی به بهبود وضع موجود بکنیم، بهترین راه این است که از طریق سازمانهای خیریه و حمایتی مورد اعتماد پول نقد بدهیم. اسیر احساسات شدن و تلاش برای دخالت در کار سازمانهای حمایتی و اقدام اجرایی شاید اندکی حال خودمان را بهتر کند اما در نتیجه و حال مصیبت زدگان تاثیر زیادی ندارد.

    پنجم اینکه، برای چیزهایی که کنترلی بر آنها ندارید (نرخ ارز، تحریمهای جدید، جنگ، تحولات سیاسی عمده، خروج شرکتهای خارجی و هزار کوفت و زهرمار دیگر) حرص نخورید. شاید باید فقط مانند یک گربه هوشیار در آفتاب بنشینیم و دست و پایمان را دراز کنیم.

    این نوشتار اقتباسی آزاد از کتاب هنر خوب زندگی کردن نوشت هرولف دوبلی است.

  • هنر خوب زندگی کردن

    هنر خوب زندگی کردن

    در گیرودار چهل سالگی هر چیزی که بتواند اندکی از گیروگورهای ذهنی آدم باز کند غنیمتی به حساب می­آِید. در این راستا کتاب هنر خوب زندگی کردن با ترجمه شایسته عادل فردوسی­ پور و همکارانش واقعا برایم درس­ آموز و دوست داشتنی بود.

    هنر خوب زندگی کردن

    این کتاب که نوشته رولف دوبلی است، با برشمردن 52 الگوی ذهنی تلاش دارد تا به خواننده کمک کند تا از شر اشتباهات معمول نوع بشر در به هدر دادن زندگی خود و دیگران در امان بوده و عمر را کمتر به بطالت بگذراند. به بیان دیگر او میگوید که مغز بشر با سرعت کمتری نسبت به سرعت مدرنیزاسیون زندگی بشر توسعه یافته است و همین باعث ایجاد خطاهای بی شماری در زندگی بشر میشود. به روایت نویسنده، او در این کتاب به ما نمیگوید که زندگی خوب چیست بلکه سعی دارد تا به ما بگوید زندگی خوب چه چیزی نیست!

    کتاب هنر خوب زندگی کردن پر است از جملات و حکایتهای تکان دهنده و به یاد ماندنی و میتوانید از هرجای آن شروع به خواندن کنید. امیدوارم به زودی راوی خوش صدایی کتاب صوتی آنرا هم تولید کند تا بتوانم همیشه آنرا به همراه داشته باشم.

    در لاتاری تخمدانی یاد میگیریم که سهم خودمان در موفقیتهای کمی بیش از صفر درصد است و در جعبه سیاه ذهنی به اهمیت بررسی و تحلیل دقیق اشتباهاتمان پی میبریم. با تعجب میفهمیم که میزان شادی ما به اینکه در گل و شل و سرمای منفی 5 درجه باشیم یا هوای مطبوع 26 درجه کاراییب بستگی ندارد و خواهیم دید که چرا باید بخشی از دستاوردهای خودمان را با کسانی که در کدهای پستی غلط متولد شده اند شریک شویم و از حجم انبوه 95 درصدی مزخرفاتی که ما را احاطه کرده اند خلاص شویم.

    سرویس جهانی بی بی سی مصاحبه ای داشته است با رولف دوبلی که دیدن آن میتواند به شکل گیری تصویر ذهنی مناسبتری در ذهن خوانندگان آثارش کمک کند.