Category: عمومی

  • ادای احترامی به استاد شجریان

    ادای احترامی به استاد شجریان

    همیشه تاریخ دست بالای دست بسیار بوده و روی دست هر هنرمندی کسی آمده که هنرمندتر یا همطراز بوده است اما هنرمندانی که مسئولیت اجتماعی خود را نیز درک کرده و جدی گرفته باشند انگشت شمارند.

    هنرمندان معلمین اخلاق جامعه نیستند اما واقعیت این است که هنرمندان بواسطه کار هنری و با پول و توجه مردم به هر جایگاهی که در آن هستند رسیده اند و نمیتوانند پس از رسیدن به برج عاج پشت به مردم کنند و عافیت طلب شوند. لازم است و باید که در کنار مردمی که آنها را ساخته اند بمانند و کمترین کاری که میتوانند بکنند این است که صدای مردمشان باشند.

    عالیجناب محمدرضا شجریان بی تردید یکی از این اسطوره های جاویدان آسمان هنر ایران زمین است که با درک روشنی از مسئولیت اجتماعی خود همیشه کنار مردم ایستاد و هزینه داد حتی به قیمت خاموشی ظاهری آوازش که تا ابد در قلب آن بخش از مردمان آگاه ایران که طالب حقیقتند طنین خواهد داشت.

    گذشته از وجه هنری استاد شجریان، معتقدم حتی اگر آواز او را کنار بگذاریم وجه کاریزماتیک و اندیشه ایشان هم بسیار ناب و آموختنی است و چکیده آن در این ویدیوی کوتاه شده که ارزش هزاران بار دیدن دارد، بازتاب داده شده است.

  • رضا براهنی | برگی از رازهای سرزمین من

    رضا براهنی | برگی از رازهای سرزمین من

    رضا براهنی نویسنده 85 ساله ایرانی مقیم کانادا است. اگر چه خیلی با چپگراییهای او حالم خوب نیست اما قلم و روایتش را دوست دارم. کتاب رازهای سرزمین من از جمله آثار دهه اخیر اوست که به روایت حال روزگار دهه 30 شمسی در ایران میپردازد.

    برگی از کتاب “رازهای سرزمین من” نوشته رضا براهنی

    سروان آمریکایی گفت: حقوق من را دولت ایران میدهد، مخارج عشقبازی من را هم دولت ایران میدهد.

    حسین گفت: پس در واقع دولت ایران برای تو زن هم میاورد؟

    سروان خندید و گفت: در عوض ما از تمامیت ارضی شما در مقابل هجوم همسایه شمالی دفاع میکنیم.

    حسین گفت: پس در واقع برای جلوگیری از کمونسیم ما باید به شما پول بدهیم تا با زنهای ما بخوابید تا قوت قلب پیدا کنید و از ما دفاع کنید.

    سروان آمریکایی پوزخندی زد و گفت: اشتباه میکنی! دفاع را هم ما نمیکنیم. شما میکنید. ما شما را آماده میکنیم تا از خودتان دفاع کنید. شما صف مقدم ارتش آزادی بخش آمریکا هستید.

    حسین با خود گفت: پس برای راندن شبح کمونیسم ما باید تن به قوادی هم بدهیم. ولی سکوت کرد و دیگر چیزی نگفت.

    سروان ادامه داد: تصورش را بکن حسین، ما اگر از شما دفاع نکنیم یا شما را برای دفاع از خودتان آماده نکنیم چه میشد؟ نه واقعا چه میشد؟

    جنگ میشد و روسها یکروزه میرسیدند به تهران در عرض چند روز دیگر میرسیدند به خوزستان و خلیج فارس. اسم خلیج فارس را عوض میکردند و میگذاشتند خلیج لنین. روسها همیشه میخواستند که آبهای گرم دسترسی پیدا کنند. تقصیر آنها هم نیست همه اقوام نیمکره شمالی میخواهند به مناطق حاره دسترسی پیدا کنند.

    ما هم داریم میکوبیم میرویم جنوب همه آمریکای مرکزی و لاتین را میخواهیم روسها هم از زمان پطر کبیر میخواهند برسند به آبهای گرم. چندی بود که سردشان بود، بعد از انقلاب بلشویکی هم سردشان است و حتی از قبل هم بیشتر سردشان است. آنها آبهای گرم را میخواهند و همه نفت ایران و کشورهای عربی را. اگر به اینها برسند میدانی چه میشود؟ دنیا سرد و تاریک میشود و تمدن اروپا در عرض چند سال برهوت میشود.

    حسین گفت: پس در واقع شما ما را آماده میکنید تا تمدن اروپا برهوت نشود؟

    آمریکایی گفت: بعله کمونیسم یک همچه بلایی است! روسها وقتی بیایند اول کاری که میکنند این است که زنها را اشتراکی میکنند.

    حسین پرسید: یعنی چه؟

    سروان گفت: یعنی اینکه هر کس دلش خواست میتواند با هر زنی بخوابد.

    حسین گفت: پس در واقع فرق چندانی بین آمریکاییها و روسها نیست

    سروان گفت: آنها کمونیست هستند حسین میفهمی؟ کمونیست! ما به خدا اعتقاد داریم.

    نقد و نظر

    ‏رضا براهنی میگوید: من کتاب رازهای سرزمین من را با درد نوشته‌ام. آن دردها با من هستند. از من جدا ‏نمی‌شوند. آن نوشته مرا به من شناسانده است. آن نوشته‌ی من نویسنده را آفریده ‏است.

    اگر دوست داشتید نقدی بر این کتاب بخوانید به اینجا مراجعه کنید.

  • الهام راستکار | تجسم ماندگاری صدا

    الهام راستکار | تجسم ماندگاری صدا

    طبیعت در همه زمینه ها بر انسان (این اشرف به غلط خودخوانده مخلوقات) برتری دارد و انسان در برابر طبیعت بازیچه ناتوانی بیش نیست. به قول ویل دورانت: کار و بار آدمی فقط لحظه ای ناچیز در خط سیر یک ستاره است. تمدن چیزی نیست مگر دوره ای کوتاه و ناپایدار میان عصر یخبندان و زمان حال. همه زندگی جنگ و جدال است و تنازع بقایی میان افراد، گروهها، ملتها، هم پیمانها و انواع. پیشرفت پنداری است که شکوه و افتخار آن به انحطاطی گریز ناپذیر ختم میشود. اراده و خویشتن، ابزاری ناتوان برآمده از وراثت و محیط هستند و روح فساد ناپذیر هم چیزی نیست مگر التهاب گذرای مغز.

    در این میان اما یک جا هست که انسان خودی نشان داده و اندکی بیش از معدل سایر ابعاد فانی و بیهوده خود ماندگاری نشان داده است و آن موسیقی است.

    موسیقی بشر ساخته گاه سر به آسمان میساید و این شاهکار از الهام راستکار با تنظیم استاد انوشیروان روحانی از آن دست آواهاست.

    صدای الهام راستکار از زمره آن صداهایی است که آرزومندیم روزی در تالار وحدت طنین بیاندازد. اگر دوست دارید از تماشای این اجرای زیبا لذت ببرید اینجا میتوانید آن را پیدا کنید.

  • کرونا در آمریکا | چگونه ترامپ روی آتش کرونا بنزین میریزد؟

    کرونا در آمریکا | چگونه ترامپ روی آتش کرونا بنزین میریزد؟

    هفته نامه اشپیگل در مقاله ای به تاریخ 11 آوریل 2020 به بررسی وضعیت آمریکا در مقابل اپیدمی ویروس کرونا در آمریکا و چگونگی روبرو شدن کاخ سفید با این بحران بی سابقه پرداخت. این مقاله که به قلم 7 نفر از نویسندگان این هفته نامه نوشته شده است تلاش میکند تا تصویری واقعی از وضعیت آمریکا در حال حاضر و آینده نزدیک به مخاطب بدهد.

    اشپیگل از معتبرترین رسانه های اروپایی است که با بیش از هفتاد سال سابقه تاثیر جدی روی افکار عمومی آلمان و بعضا کل قاره دارد. در روزهایی که پیدا کردن یک رسانه کمتر مغرض و سیاس کار دشواری شده است، شاید اشپیگل و نگاه آنها به بحران اپیدمی کرونا بتواند کمی به وسعت دید ما کمک کند.

    در روزهایی که وقت آزاد بیشتری داشتم و البته در حال تجربه لذت دوری از اخبار روزمره بودم، تلاش کردم تا با مطالعه مقالات جدی خودم را سرگرم کنم و با توجه به اهمیت وجود توان مقایسه ذهنی به نظرم این مقاله باید توسط مخاطب فارسی زبان به دقت مطالعه شود تا بتواند به مقایسه ذهنی بحران کرونا در آمریکا و ایران و سایر کشورهای جهان دست بزند. در نتیجه به فارسی ترجمه اش کردم و بعد آنرا به یک پادکست 30 دقیقه ای تبدیل کردم. تحربه جالبی بود که امیدوارم دوام داشته باشد.

  • دکتر هلاکویی | خوشبختی چیست؟

    دکتر هلاکویی | خوشبختی چیست؟

    دکتر هلاکویی یکی از شخصیتهایی است که اگر چه همه دیدگاه هایش را قبول ندارم ولی بسیار از او آموخته­ ام. در ایامی که فراغت بیشتری بود تصمیم گرفتم خلاصه ای از سخنرانی قدیمی ایشان در مورد صفات و ویژگیهای انسان خوشبخت تهیه کنم تا هم خودم مروری بر آن کرده باشم هم برای مخاطبین منتشرش کنم.

    خوشبختی چیست؟

    یکی از آرزوهای همیشگی آدمها برای یکدیگر دستیابی به خوشبختی است در حالیکه کمتر کسی میتواند برایمان تعریف کن که خوشبختی چیست؟ وقتی با کسی صحبت میکنید و از او میپرسید در زندگی به دنبال چیست، معمولا پاسخ این است که خوشبختی و آرامش! با این حال قول میدهم اگر از خودمان و یا هر کس دیگری بخواهیم این خوشبختی را برایمان تعریف کند، غالبا کسی نمیتواند حتی دو جمله با سر و ته در این مورد بگوید.

     

    دکتر هلاکویی

    در این سخنرانی دکتر هلاکویی 30 صفت و ویژگی را به عنوان صفات و ویژگیهای یک انسان خوشبخت مطرح میکند و میگوید: اگر نیمی از صفات بر شمرده شده را در خود سراغ دارید و هر روز نیمی از این نصفه را به نوعی در زندگی روزمره خود تجربه میکنید، شما انسان خوشبختی هستید.

    این ویژگیهای و صفات عبارتند از:

    1. آرمان خواهی و آرمان گرایی، یه این معنی که مجموعه دقیقی از ارزشها و باورها داشته باشید که همگی درست و خوب و متناسب با شرایط زمان و مکان است.
    2. باور داشتن و عمل کردن به مجموعه ارزشهای پنجگانه اخلاقی شامل عدالت و انصاف، واقعیت و حقیقت، رهایی و آزادی، محبت و عشق ، حرمت و حیثیت.
    3. داشتن هدف، مقصود و معنی در کوتاه و بلند مدت.
    4. لذت بردن از مسیر وصول به اهداف و برخورداری از چشم انداز.
    5. در ارتباط بودن با واقعیات زندگی و قدرت پذیرش آنها.
    6. پذیرش مسئولیت زندگی خود و درک اینکه خود انسان مسئول تمام و کمال زندگی خود است.
    7. اشتیاق به دانایی و پی بردن به اینکه سیستم دنیا چگونه کار میکند.
    8. عقلگرایی و پرورش تفکر منطقی و استفاده از آن در زندگی
    9. گرایش به بهبود و کوشش برای تکمیل کردن تواناییها و درک خود در زمینه­ های مختلف
    10. فعال و پویا بودن در زمینه جسمی و فکری
    11. برخورداری از دیسیپلین فردی و کنترل ذهن و رفتار و انتخابها
    12. قابلیت مدیریت وقت، انرژی و پول
    13. توانایی اعتماد کردن به دیگران و مورد اعتماد بودن
    14. خوشبینی به معنای شناخت واقعیت و تاکید بر جنبه های مثبت و آگاهی از جنبه های منفی آن
    15. برخورداری از اعتماد به نفس به معنای اطمینان به خود برای انجام امور.
    16. برخورداری از عزت نفس
    17. برخورداری از آرامش درونی و امنیت ذهن
    18. آمادگی برای چالش و مبارزه در سختیهای زندگی
    19. برخورداری از قابلیت همکاری و تعامل با دیگران
    20. توانایی دیدن دیگران و کمک به انسانها
    21. توانایی گذشتن از خطا و اشتباه خود و دیگران
    22. راضی و شاکر بودن در زندگی و توانایی پذیرش نتایج به بار آمده از تلاشمان
    23. توانایی قدردان و قدرشناس بودن از خود و دیگران
    24. برخورداری از قابلیت مهربان بودن و محبت به دیگران
    25. توانایی خدمت کردن به دیگران
    26. قابلیت ایثار کردن داشته ها بدون چشمداشت
    27. توانایی زندگی کردن به صورت مستقل و برخورداری از فکر و اندیشه مستقل
    28. آزادگی و توانایی به رسمیت شناختن تفاوتها
    29. داشتن عدل و انصاف در برخورد با دیگران
    30. راستگو و درستکار بودن
  • اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    تا بوده رسم زمانه چنین بوده که بزرگترها قیافه عاقل اندرسفیه به خود بگیرند و کوچکترها را نصحیت کنند اما ظاهرا وارونگی دنیای ما پایانی ندارد.

    خیلی وقتها که از اخبار روز و نگرانیها و دغدغه های ملی و جهانی با دخترم الیانا حرف میزدم و یا خودش تاثیرات این نگرانیها را در من میدید عاقبت این شکلی میشد که با قیافه عاقل اندر سفیهی میگفت: بابا جان چکار داریم ما به کار دنیا؟ بیخودی اینهمه استرس به خودت و من وارد نکن!

    در همین فقره اخیر کرونا که من داشتم بال بال میزدم، ایشان خیلی شیک از روز اول به ریش ما خندید و گفت تنها کاری که باید کرد قرنطینه است و باقیش هم نه به من ربطی دارد و نه کاری از دستم بر میاید! بعد هم شیرجه زد وسط کتابهایش و موسیقی و فیلم! طبق آخرین اطلاعات واصله نامبرده تا این لحظه هم مشغول همین افعال قبیحه میباشد!

    ناگفته نماند که یکی دو باری هم محمدرضا شعبانعلی خیلی زیر پوستی تلاش کرده بود حالیم کند که زیادی در دنیا و اخبارش غرق شده ام و خب طبیعی است که انسان شیر خام خورده به این راحتی متوجه موضوع نشود.

    این عکس قدیمی تیم جراحی است ولی الان نه من اینقدر مو دارم و لاغر هستم، نه الیانا اینقدر کوچک است و نه شعبانعلی با ما صبحانه میخورد و البته جای رولف دوبلی در این عکس خالیست.

    در میانه بحرانهای بی پایان سال 98 و داستان کرونا من و خیلیهای دیگر اما مانند مرغ سرکنده از این سایت خبری به آن شبکه تلویزیونی و از این کانال تلگرامی به توییتر و اینستاگرام و غیره سرک میکشیدیم مبادا که کوچکترین خبری را از دست بدهیم! پنداری که حالا کاری از دستمان برمیاید یا کاره ای هستیم. نتیجه هم البته جز حال بد و استرس و اضطراب بی پایان چیزی نبود.

    اخبار را دنبال نکنید

    تعطیلات و سکون اجباری هفته های اخیر فرصتی شد تا کتاب دیگری از Rolf dobelli نویسنده و متفکر و کارآفرین 57 ساله سوییسی که یکی از شخصیتهایی است که معمولا او را دنبال میکنم بخوانم و چه کار خوبی کردم! رولف دوبلی نویسنده دو کتاب بسیار عالی هنر خوب زندگی کردن و هنر شفاف اندیشیدن است و عنوان این کتاب اخیرش این است: Stop reading the news

    اخبار را دنبال نکنید

    کتاب اخبار را دنبال نکنید ، در 35 فصل نوشته شده و شامل مجموعه دلایلی است که دوبلی برایمان میاورد تا قانع شویم چرا نباید اخبار را دنبال کنیم! در ابتدای کتاب هم میگوید که هرجای کتاب که توانستم شما را قانع کنم که دست از دنبال کردن اخبار بردارید، دیگر لازم نیست خواندن آن را ادامه دهید! واقعیت این است که برای من تا فصل دوازدهم طول کشید تا قانع شوم ولی بقیه فصلها را هم با علاقه خواندم.

    دوبلی به روشنی و سادگی توضیح میدهد که 90درصد 20 هزار خبری که یک آدم متوسط در سال با آن مواجه میشود اساسا ارزش توجه ندارند و 90 درصد باقی آن ده درصد هم اصلا به ما ربطی ندارند! ضمن اینکه در غالب موارد اساسا ما هیچکاری از دستمان برنمیاید مگر پریشان و افسرده شدن و غرق شدن بیشتر در خطاهای شناختی. او نوشته است: وقتی زندگی خود را به‌طور مداوم پیرامون دایرۀ شایستگی خود سازمان‌دهی کنید متوجه خواهید شد که 99 درصد آن‌چه در رسانه‌ها می‌خوانید، می‌بینید و یا می‌شنوید برای شما بی‌ربط است. آن‌ها را ببرید و به دور بیندازید.

    در این کتاب دوبلی مواجه شدن مغز با اخبار را معادل مواجه شدن بدن با مصرف شکر در نظر گرفته و به ما نشان میدهد که تبلیغات چگونه ژورنالیسم را به انحراف کشانده و چگونه ما با توجهمان به اخبار به تروریستها خدمت میکنیم و ضمنا سالی یکماه از زندگی خود را آتش میزنیم! او میگوید: باور کنید که دنبال کردن اخبار روزانه هیچ نقشی در پولدار شدن یا موفقیت شما نخواهد داشت چون اگر اینگونه بود خود روزنامه نگارها باید آدمهای موفق و پولداری از آب درمیامدند!

    دوبلی همچنین توضیح میدهد که چگونه مواجهه با اخبار قدرت تمرکز و تعمق را از ما گرفته است و میگوید: اگر می‌خواهید مهارت تمرکز و غوطه‌ور شدن در یک موضوع را به دست بیاورید، چاره‌ای جز این نیست که اخبار را ترک کنید. طبق تجربۀ من، مغز شما به یک سال دوری از اخبار نیاز دارد تا بتواند دوباره متن‌های طولانی را بدون خستگی بخواند. هرچه زودتر شروع کنید، زودتر دوباره تمرکز خود را به دست خواهید آورد و اگر در ابتدا سخت است، تسلیم نشوید

    و اما تیر خلاص دوبلی به من آنجا بود که گفت:

    صنعت اخبار مانند آپاندیس جامعه است؛ دائماً ملتهب و کاملاً بی‌معنی. بهتر است آن را حذف کنید. اکنون که چاقوی جراحی‌تان را در دست دارید؛ از آن استفاده کنید تا امور مهم را از امور بی‌ربط جدا کنید. اخبار را دنبال نکنید .

    خلاصه ماجرا اینکه هرگز در عمرم اینچنین نسبت به چیزی قانع نشده بودم و در نتیجه به توصیه دوبلی این آپاندیس زائد را بالکل به دور انداختم.

    شما هم اگر به عمل آپاندیس احتیاج دارید میتوانید در کتابراه نسخه الکترونیکی و صوتی کتاب را پیدا کنید یا خلاصه ای از ماجرا را در یوتیوب از زبان خودش بشنوید.

     

  • بین المللی شدن

    بین المللی شدن

    اگر ما با جهان ارتباط داشتیم، تخصص را گرامی می‌داشتیم و به یک نفر، بیش از ده حکم اجرایی نمی‌دادیم. اگر ارتباطات جدی بین‌المللی داشتیم، سریع آلودگی هوای تهران، ایمنی جاده‌ها، ترافیک شهری، نظام اداری و ده‌ها مورد را مجبور می‌شدیم حل‌ و فصل کنیم. اگر ارتباطات وسیع بین‌المللی داشتیم، نمی‌توانستیم نرخ دورقمی تورم را برای دهه‌ها حفظ کنیم.

    اگر بین‌المللی بودیم، در دانشگاه‌های ما، از اساتید کره‌ای و ژاپنی گرفته تا محققان مصری و برزیلی حضور پیدا می‌کردند، تدریس می‌کردند، آموزش می‌دادند و می‌آموختند و افراد دانشگاهی در داخل کشور، خود را محک می‌زدند. اگر بین‌المللی بودیم، قبول نمی‌کردیم درصد قابل‌توجهی از مردم ایران از اتومبیل پراید استفاده کنند. اگر بین‌المللی عمل می‌کردیم، روبروی شاخص ارزی ایران در صرافی‌های خارجی، معادل‌های بسیار ضعیف را نمی‌دیدیم.

    منظور از بین‌المللی شدن چیست؟ سه اصل است:‌ رقابت، کیفیت و استاندارد. تصور نکنید که مقصود تعامل صرفاً با غرب است. یکی از بهترین مصادیق برای فهم بین‌المللی شدن، کشور کره جنوبی است. هم پیشرفت خارق‌العاده‌ای کرده‌اند و بدون منابع طبیعی نزدیک به یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارند. هم‌زبان و فرهنگ و ادبیات خود را حفظ کرده‌اند و هم می‌توانند با سیستمی رقابتی و جهانی که بپا کرده‌اند، همسایه شمالی خود را تهدید اقتصادی کنند. کره شمالی نگران باز شدن است چون تضادهای درونی آن برملا می‌شود و نظمی که ایجاد کرده‌اند را متزلزل می‌کند.

    آیا من و شما می‌توانیم سه نفر از مقامات کره جنوبی را نام ببریم. احتمالاً خیر. چون کره جنوبی سیستم است و نه فرد. اما همین‌که در جهان گفته می‌شد ونزوئلا یا لیبی، همه می‌دانستند نام کدام افراد را باید مطرح کنند. اول شرط توسعه‌یافتگی این است که همه بپذیرند، سیستم‌سازی مبنای تحول است و افراد صرفاً سیستم را مدیریت می‌کنند.
    در جهان سوم تعهد جایگاهى ندارد، آدمها بین ساعت یک ربع به هفت، هفت، و هفت و ده دقیقه فرقى قائل نیستند، وقتی با تأخیر سر قرار میرسند بجای عذرخواهی میگویند: اِ ؟ خیلی وقته اومدی ؟! بنابراین ارزش کسى که هر روز سر ساعت هفت در محل کار حاضر است الزاما حفظ نمیشود، بلکه کسی که گستاختر است و روى بیشترى دارد حرف اول را میزند، کارمندى که کارش را درست انجام میدهد همیشه تحت فشار است بى آنکه رشد کند، در مقابل کارمندى که از زیر کار در میرود راحت تر است، جواب خیلى از سؤالها این است: حالا مگه چى شده ؟!

    در کشورهاى پیشرفته مردم آگاهى و بینش بهترى دارند، آنها میدانند که کسی که متعهدتر است قابل اعتماد و البته قابل احترام است، جامعه به افراد سختکوش نیاز دارد و این افراد رشد میکنند و این است که بسیاری که مهاجرت میکنند در کشورهای دیگر موفق هستند! در خاورمیانه عمدتا ارزشها جابجا شده، تو اگر آدم سخت کوشى باشى باید کل سیستم را به جلو هل دهى و البته نخواهى توانست، کسیکه کار نمیکند راحت تر زندگی میکند و فشار کمتری متحمل است ! یکروز تعطیل رسمى است، روز بعد بین التعطیل و بعدش جمعه، و شنبه هم هنوز عده اى مرخصى هستند و کارها انجام نمیشود، یکروز آفتابى ساعت نه صبح میروى به ادارات و کارمندى داد میزند سیستم قطعه ! و تو هیچ حرفى براى گفتن ندارى، هیچکس پاسخگو نیست، زمان ارزشى ندارد و این را از صفهاى طولانى سوخت گیرى سى.ان.جى میتوان فهمید، سرعت جامعه کند است و تو نمیتوانى تند بروى ! همه میدوند و عجله دارند اما همه شان هم علاف اند! کار مثبتى انجام نمیشود، توضیح دادن بیفایده است، همه میخواهند سر طرف مقابل کلاه بگذارند، پس وقتی تو وعده تشویق به کارمند یا پیمانکاری میدهی بیچاره باور نمیکند ! فکر میکند تو وعده سر خرمن میدهی ! ساده ترین کارها به سختی انجام میشود، وقتی 100 تا تک تومنی از کسی میگیری ناراحت است و میخواهد سکته کند اما وقتی 2 ساعت وقتش تلف میشود نمیفهمد! سود و زیان تعریف خاص خود را دارد، سرمایه ها به سمت تولید نمیروند، مردم کیفیت را نمیبینند فقط به قیمت توجه میکنند، سطحی نگری شایع است، اگر تو آدم نکته سنج و دقیقی باشی سختیهای زیادی خواهی داشت، و در این جامعه است که این ضرب المثل همچنان تیشه به ریشه تمام اقتصاد و فرهنگ و ادب و انسانیت و مدنیت میزند: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.

    این نوشتار به قلم استاد دکتر محمود سریع القلم به تحریر در آمده است.

  • نیچه | امید مصیبت آخرین است

    نیچه | امید مصیبت آخرین است

    در کتاب “انسانی زیادی انسانی” نوشته فردریش نیچه فیلسوف شهیر آلمانی آمده است: وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود به جهان آدمیان فرار کردند یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند. این آخرین بلا امید بود. از آن پس انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه صندوقچه نیک اقبالی میداند. ولی ما از یاد برده ایم که زئوس آرزو کرده بود آدمی همچنان به آزار خویشتن ادامه دهد.

    روزهای عجیب و غریبی که میگذرانیم از سوی بزرگترها با ایام جنگ جهانی دوم مقایسه میشوند و هیچکس نمیداند در پس این ابرهای تیره کرونا چه چیز انتظار بشر را میکشد. در این میانه اما آنچه به نظر بدتر از بد است، امید فروشی است. برخی صفحات اجتماعی را که مرور میکنی میخواهی دهان طرف را خرد کنی از بس که یاوه میسرایند و آدمها را دو راهی دنبال کردن آرزوها و امیدهای خوشگل و یا تسلیم شدن به افکار منفی و جو ایجاد شده قرار میدهند.

    اینکه در شرایطی که جهان در معرض یک تغییر بنیادین است و هر ساعت دهها آدم به کام مرگ میروند بیای بنشینی روبروی دوربین و بگویی مردم عزیز، نگران نباشید و این روزها تمام میشود و باز همه چیز مانند سابق میشود و اتفاقا بعد از این دوران شما بیش از پیش به آموزه های موفقیت و امید که از قضااااااااااااااا من میفروشم نیاز خواهید داشت واقعا حال به هم زن است.

    اینها همانهایی هستند که مردم را صبح جمعه به یک سالن بزرگ شهر میکشانند و داد میزنند کی حالش خوبهههههههههههههههههههه؟ و بعد به نیرنگ در کله آدمهایی که به زحمت ورودیه سالن را پرداخت کرده اند فرو میکنند که بیل گیتس توانست پس تو هم میتوانی! پنداری که باقی 7 میلیارد ابنا بشر گلابی بوده اند و فقط مریدان این بابا توانمند هستند.

    اگر نمیتوانید یا نمیخواهید راست بگویید یا شعورتان نمیرسد به دیدن حقیقت، کاش لااقل حرف نزنید. چگونه میشود به مردمی که در دوران پیش از کرونا هم کشورشان مرز ورشکستگی را رد کرده و غرق در بیکاری و فساد بود بگوییم نگران نباشید و امید داشته باشید که باز همه چیز مثل سابق خواهد شد.

    خیر آقایان محترم! هیچ چیز حتی مانند همان سابق مزخرف هم نخواهد شد. آمریکا به آن بزرگی دارد از پا در میاید ما که جای خود داریم! خیلی از آن کسب و کارهایی که تعطیل شدند دیگر هرگز برنخواهند گشت! همه آن آدمهایی که بنگاه های اقتصادی اخراج کردند بیکار شده اند و حکومت توان حمایتشان را نخواهد داشت.

    در اثر کاهش رونق اقتصادی در جهان و جنگ عربستان و روسیه قیمت نفت سقوط وحشتناکی کرده و در نتیجه قیمت ارز باز هم بالا خواهد رفت چون همان چند بشکه نفت را هم که میتوانستیم بفروشیم ارز کمتری خواهد آورد و محصولات پتروشیمی هم ارزان میشوند. این یعنی توان تامین ارز کمتر و بالتبع قیمت بیشتر.

    درآمدهای مالیاتی قابل تحقق نیست چون عمده سهم مالیات از مالیات ارزش افزوده و در واقع بر مصرف مردم بوده است که کاهش کابوس واری خواهد داشت.

    کسری بودجه دولت سر به فلک خواهد زد و صندوقهای بازنشستگی ورشکست خواهند شد. موج افسردگی ناشی از سوگواریهای نکرده برای آدمها و داشته های از دست رفته شان بلند و روزگار تلختر از تلخ خواهد شد.

    اگر میخواهید کمکی بکنید شاید درست این است که به توصیه نیچه عمل کنید و این امید واهی، این مصیبت آخرین را فراموش کنید و با واقعیت روبرو شوید و روبرو کنید شاید بتوان از آن عبور کرد و فردای بهتری ساخت. حرف من این نیست که برویم و بمیریم اما خواستم بگویم پای منبر امیدفروشان اگر بنشینیم فردای واقعه سختتر خواهیم شکست. امید بدترین بلاست زیرا که عذاب را طولانی میکند.

  • ما بی پناهیم

    ما بی پناهیم

    مدتی است که کرونا جهان را به زیر تیغ کشیده است و آنچنانکه مپرس. در بدبینانه ­ترین تصوراتمان هم نمیگنجید که چنین روزهایی را تجربه کنیم و البته الان که نگاه میکنم میبینم که کم عقلی و بی عبرتی از من و امثال من است. تا بوده چنین بوده و این گهواره لاکردار هر روز آبستن ماجرایی بوده و تا ابد هم همین خواهد بود.

    بحران کرونا نوری از زاویه ای دیگر به ما ایرانیها تاباند که بعید میدانم در این هیر و ویر کسی به آن توجه کرده باشد. حتما تصاویر فروشگاههای غارت شده و صفهای چند صدمتری خرید در مرفه ترین کشورهای اروپایی و یا صف خرید اسلحه در آمریکا برای دفاع در روزهای قحطی و ویدیوی دعوای ژاپنیهای باهوش و شهروند جهانی بر سر خرید ارزاق را در شبکه های اجتماعی دیده اید. بی عرضگی وزیر امنیت ملی آمریکا در درک موضوع و یا تلاش وزیر بهداشتشان برای فرار از پذیرفتن درمان رایگان مبتلایان هم واقعا دیدنی بود.

    در این میان آنانکه نان و دوامشان در تحمیق و در جهل نگه داشتن مردم است و هیچ فرصتی را برای اینکار از دست نمیدهند بر این طبل میکوبند که، “دیدید گفتیم تمدن و فرهنگ غرب پوشالی است و تا تقی به توقی بخورد آنجا هم مثل ایران خودمان آنارشیزم و خرتوخری حاکم میشود”. هر دم و دقیقه ویدیویی از خالی شدن فروشگاهها در منهتن و پاریس و کپنهاگ پست میکنند و میگویند “دیدید آن توسعه ای که ازش دم میزنند کشک است” و سرنا را با قدرت از سر گشادش مینوازند.  

    آنچه این وسط مغفول مانده این است که کلا بشر موجود آسیب پذیری است و تمدن بشری هم علیرغم همه پیشرفتهایی که کرده پر از اشکالات پیدا و پنهان است. دستاوردهای هزاران سال تمدن بشری این اشرف خودخوانده مخلوقات را به دلیل ذات بسیار ناقصی که دارد نتوانسته است در خیلی از موارد تغییر بدهد و در نتیجه انسان هر جا احساس ترس از موجودیت خود بکند، باز میگردد به همان رفتارهای غریزی که در کدهای ژنتیکیش نوشته شده است.

    در این میان آنچه قرار بوده به داد این بشر ترسوی ضعیف برسد حکومت مستقر و ساختار جامعه بشری است. آدمها برای اینکه بتوانند زندگی با کیفیتی در عصر مدرنیته داشته باشند باید و باید در یک سیستم دقیق و هوشمندانه قرار داشته باشند. این همان چیزی است که به آن نظام سیاسی و یا حکومت میگویند و همه آدمها هم پذیرفته ­اند که باید در چارچوب این سیستم قرار بگیرند و هزینه هایش را هم در قالب مالیات و صرفنظر کردن از بخشی از آزادیهای فردی بپردازند. اینجا همانجایی است که کشورهای توسعه یافته شرقی و غربی از کره جنوبی و چین تا دانمارک و کانادا و آلمان، هزاران مایل نوری از ما جلو افتاده اند.

    همه جای دنیا مردم ترسیده اند اما همه آن فروشگاههایی که نیم ساعته خالی میشوند فورا دوباره پر میشوند و قیمت هیچ چیزی هم یک سنت افزایش نمیابد. حکومت در این کشورها زورگویی بیجا به مردم نکرده است و دهه ها راست و دروغ به هم نبافته و اینقدر لولهنگش آب برمیدارد که وقتی چیزی میگوید مردم باور کنند و بفهمند که به نفعشان است. رسانه های رسمی اینقدر از هویت و صداقت تهی نشده اند که مردم حرف راننده تاکسیها را ده برابر بیشتر اعتبار بدهند تا رسانه ملی را.

    حکومتهایی که منافع ملی ملتشان برایشان مهم است با مشت آهنین مردم را در خانه حبس میکنند و همزمان هم 500 میلیارد یورو اعتبار به کسب و کارها تخصیص میدهند که بیکاری فراگیر نشود، نه اینکه از ترس شورش اجتماعی گرسنگان نتواند به مردم بگویند که در خانه بمانند. مردمی که در شرایط نرمال اشتغال هم 70 درصدشان زیر خط فقر هستند اگر از کرونا نمیرند باید در خانه از گرسنگی بمیرند.

    در همان کشورهای توسعه یافته بالاترین مقامات کشور را مانند یک فرد دون پایه چهار زانو مینشانند در کنگره و چپ و راستش میکنند تا تضمین بدهد که خدمات درمانی برای همه رایگان است. بالاترین مقام امنیتی کشور مانند موش مقابل یک نماینده کنگره دنبال سوراخ موش میگردد. اینجا ولی بالاترین مقام اجرایی کشور دستور میدهد که از شنبه همه چیز باید نرمال بشود و پارلمانی هم که دهه هاست از کارکرد خارج شده خودش اولین نفر به تعطیلات رفته و هیچکس از آقا نمیپرسد باقالی به چند من.

    کسی از ایرلاین ماهان نمیپرسد که چرا پروازهایش به چین را متوقف نکرد و یا از دولت نمیتواند سوال کند که چرا قم را قرنطینه نکردید اما در این میان طیفی از افراد و رسانه ها انگشت اتهام را به سمت مردم گرفته اند که نادان و بی خیال و بی شعورند! خیر عزیزان من، آنچه این روزها بر ایران میگذرد، آینه تمام نمای همه تناقضات نظری بنیادین و حاکمیت چندگانه است. و اصلا روا نیست که مردم را مقصر بدانیم.

    مردم ایران بی پناه هستند! و این همه آن چیزی است که مردم کشورهای دیگر نیستند. ما نه رسانه ای داریم که بدانیم دلش برای ما میسوزد و آمار و اطلاعات واقعی میدهد، نه میدانیم صاحب این سیستم کیست! نه میدانیم مالیاتمان صرف چه میشود و نه اعتمادی به دولتمان داریم.

    معتقدم آدم باید مقداری آبرو برای روز مبادای خودش ذخیره کند تا اگر چیزی خواست یا گفت اقلا دو نفر خریدارش باشند، ولی افسوس اینقدر دولت ضعیف شده که حتی حرف درست و واضح را هم نمیتواند بزند که آی ملت بگیرید بتمرگید در خانه هایتان و بعد هم جاده ها را ببندد و جریمه 2500 دلاری برای خروج از خانه تعیین کند. چون خودش میداند که هزار جای دیگر چقدر گند زده است و بی عرضه است پس باید باج بیحاصل و مرگبار بدهد.  

    یک دولت دانا میتوانست خیلی حال همه ماها را بهتر کند اما ما بی پناهیم.

    پانوشت:

    قصدم تبرئه مردم نیست! آنها که به اندازه کافی بدشانس بوده اند که من را از نزدیک بشناسند لابد میدانند که چقدر منتقد فرهنگ و مدل ذهنی ایرانی هستم و معتقدم خودخواهی، قانون شکنی، فضولی، دروغگویی و ریاکاری، تنبلی، بی حاصلی، فرصت طلبی و هزار و یک صفت بد دیگر، صدها سال است که کسر قابل توجهی از جامعه ما را در خود فروبرده است و مدارکش را هم در دیوان هر شاعر فارسی که خواستید میتوانید پیدا کنید، نکته اما این است که هرگز حکومتی بر سرکار نیامده که بتواند با قانون و شفافیت دهنه ای بر این اسب سرکش بزند و برآیند همه این رذائل هم در تولید ناخالص ملی، شان جهانی و کیفیت زندگی ما به صورت بیرحمانه ای خودش را به نمایش گذاشته است.

  • استاد شجریان | کاریزمایی تکرارناپذیر

    استاد شجریان | کاریزمایی تکرارناپذیر

    استاد شجریان پدر همایون و مژگان است یا شاگردانی مثل ایرج بسطامی و شهرام ناظری داشته یا اینکه جایزه شوالیه و بنیاد آقاخان را برده و دو بار نامزد جایزه Grammy شده و چند ساز را ابداع کرده است که هر کدام افتخاری است که نیمی از یکی از آنها هم خیلیها را به عرش میرساند. این مرد اما در تلخ و شیرین روزگار هنوز کنار ما ایستاده ، همینجا روی زمین و هرگز مردمش را به چیزی نفروخته است.

    این روزها استاد شجریان درگیر تخت بیمارستان و جدال با گذر بیرحم زمان است و ما دل توی دلمان نیست که مبادا روزی سایه اش بر سرمان نباشد.

    خیام این ویدیو از کلام او در مدح خیام خیلی برایم عزیز است. دریغم آمد این ادای احترام دردانه هنر ایران به مقام خیام نیشابوری را به اشتراک نگذارم.