Tag: الیانا تقوی

  • اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    اخبار را دنبال نکنید | عمل آپاندیس من توسط الیانا و رولف دوبلی و شعبانعلی

    تا بوده رسم زمانه چنین بوده که بزرگترها قیافه عاقل اندرسفیه به خود بگیرند و کوچکترها را نصحیت کنند اما ظاهرا وارونگی دنیای ما پایانی ندارد.

    خیلی وقتها که از اخبار روز و نگرانیها و دغدغه های ملی و جهانی با دخترم الیانا حرف میزدم و یا خودش تاثیرات این نگرانیها را در من میدید عاقبت این شکلی میشد که با قیافه عاقل اندر سفیهی میگفت: بابا جان چکار داریم ما به کار دنیا؟ بیخودی اینهمه استرس به خودت و من وارد نکن!

    در همین فقره اخیر کرونا که من داشتم بال بال میزدم، ایشان خیلی شیک از روز اول به ریش ما خندید و گفت تنها کاری که باید کرد قرنطینه است و باقیش هم نه به من ربطی دارد و نه کاری از دستم بر میاید! بعد هم شیرجه زد وسط کتابهایش و موسیقی و فیلم! طبق آخرین اطلاعات واصله نامبرده تا این لحظه هم مشغول همین افعال قبیحه میباشد!

    ناگفته نماند که یکی دو باری هم محمدرضا شعبانعلی خیلی زیر پوستی تلاش کرده بود حالیم کند که زیادی در دنیا و اخبارش غرق شده ام و خب طبیعی است که انسان شیر خام خورده به این راحتی متوجه موضوع نشود.

    این عکس قدیمی تیم جراحی است ولی الان نه من اینقدر مو دارم و لاغر هستم، نه الیانا اینقدر کوچک است و نه شعبانعلی با ما صبحانه میخورد و البته جای رولف دوبلی در این عکس خالیست.

    در میانه بحرانهای بی پایان سال 98 و داستان کرونا من و خیلیهای دیگر اما مانند مرغ سرکنده از این سایت خبری به آن شبکه تلویزیونی و از این کانال تلگرامی به توییتر و اینستاگرام و غیره سرک میکشیدیم مبادا که کوچکترین خبری را از دست بدهیم! پنداری که حالا کاری از دستمان برمیاید یا کاره ای هستیم. نتیجه هم البته جز حال بد و استرس و اضطراب بی پایان چیزی نبود.

    اخبار را دنبال نکنید

    تعطیلات و سکون اجباری هفته های اخیر فرصتی شد تا کتاب دیگری از Rolf dobelli نویسنده و متفکر و کارآفرین 57 ساله سوییسی که یکی از شخصیتهایی است که معمولا او را دنبال میکنم بخوانم و چه کار خوبی کردم! رولف دوبلی نویسنده دو کتاب بسیار عالی هنر خوب زندگی کردن و هنر شفاف اندیشیدن است و عنوان این کتاب اخیرش این است: Stop reading the news

    اخبار را دنبال نکنید

    کتاب اخبار را دنبال نکنید ، در 35 فصل نوشته شده و شامل مجموعه دلایلی است که دوبلی برایمان میاورد تا قانع شویم چرا نباید اخبار را دنبال کنیم! در ابتدای کتاب هم میگوید که هرجای کتاب که توانستم شما را قانع کنم که دست از دنبال کردن اخبار بردارید، دیگر لازم نیست خواندن آن را ادامه دهید! واقعیت این است که برای من تا فصل دوازدهم طول کشید تا قانع شوم ولی بقیه فصلها را هم با علاقه خواندم.

    دوبلی به روشنی و سادگی توضیح میدهد که 90درصد 20 هزار خبری که یک آدم متوسط در سال با آن مواجه میشود اساسا ارزش توجه ندارند و 90 درصد باقی آن ده درصد هم اصلا به ما ربطی ندارند! ضمن اینکه در غالب موارد اساسا ما هیچکاری از دستمان برنمیاید مگر پریشان و افسرده شدن و غرق شدن بیشتر در خطاهای شناختی. او نوشته است: وقتی زندگی خود را به‌طور مداوم پیرامون دایرۀ شایستگی خود سازمان‌دهی کنید متوجه خواهید شد که 99 درصد آن‌چه در رسانه‌ها می‌خوانید، می‌بینید و یا می‌شنوید برای شما بی‌ربط است. آن‌ها را ببرید و به دور بیندازید.

    در این کتاب دوبلی مواجه شدن مغز با اخبار را معادل مواجه شدن بدن با مصرف شکر در نظر گرفته و به ما نشان میدهد که تبلیغات چگونه ژورنالیسم را به انحراف کشانده و چگونه ما با توجهمان به اخبار به تروریستها خدمت میکنیم و ضمنا سالی یکماه از زندگی خود را آتش میزنیم! او میگوید: باور کنید که دنبال کردن اخبار روزانه هیچ نقشی در پولدار شدن یا موفقیت شما نخواهد داشت چون اگر اینگونه بود خود روزنامه نگارها باید آدمهای موفق و پولداری از آب درمیامدند!

    دوبلی همچنین توضیح میدهد که چگونه مواجهه با اخبار قدرت تمرکز و تعمق را از ما گرفته است و میگوید: اگر می‌خواهید مهارت تمرکز و غوطه‌ور شدن در یک موضوع را به دست بیاورید، چاره‌ای جز این نیست که اخبار را ترک کنید. طبق تجربۀ من، مغز شما به یک سال دوری از اخبار نیاز دارد تا بتواند دوباره متن‌های طولانی را بدون خستگی بخواند. هرچه زودتر شروع کنید، زودتر دوباره تمرکز خود را به دست خواهید آورد و اگر در ابتدا سخت است، تسلیم نشوید

    و اما تیر خلاص دوبلی به من آنجا بود که گفت:

    صنعت اخبار مانند آپاندیس جامعه است؛ دائماً ملتهب و کاملاً بی‌معنی. بهتر است آن را حذف کنید. اکنون که چاقوی جراحی‌تان را در دست دارید؛ از آن استفاده کنید تا امور مهم را از امور بی‌ربط جدا کنید. اخبار را دنبال نکنید .

    خلاصه ماجرا اینکه هرگز در عمرم اینچنین نسبت به چیزی قانع نشده بودم و در نتیجه به توصیه دوبلی این آپاندیس زائد را بالکل به دور انداختم.

    شما هم اگر به عمل آپاندیس احتیاج دارید میتوانید در کتابراه نسخه الکترونیکی و صوتی کتاب را پیدا کنید یا خلاصه ای از ماجرا را در یوتیوب از زبان خودش بشنوید.

     

  • بمب یک عاشقانه | نوشتاری از الیانا تقوی

    بمب یک عاشقانه | نوشتاری از الیانا تقوی

    جنگ ایران و عراق، جنگی که هشت سال بزرگ و کوچک و زن و مرد را آواره زیرزمینهای خانه هایشان کرد. خدا خدا کردن زن ها و مرد ها گوش دیوار ها و زمین و زمان را کر کرده بود، همه در ذهن و قلبشان یک تَرس آشکار داشتند، ترس از دست دادن عزیزشان!

    مبادا آژیر قرمز که تمام شد شاهد بیرون کشیدن عزیزشان از زیر آوار باشند! چیزی به نام غرور در کار نبود، غروری که این روز ها همه را تا خِرخِره در لجن فرو برده، حرفها با ارزش تَر از طلا بودند. مثل دوستت دارمی که هنگام لرزیدن دست از ترس بمبارانهای شبانه در گوش دختر همسایه گفته میشد.

    حتما نباید حمله شود، حتما نباید آدمها به جان هم بیوفتند، حتما نباید هر شب از ترس اینکه نکند تا دو دقیقه دیگه با یک موشک یکی راهی بهشت شود و دیگری راهی جهنم به زبان بیاوریم حرفهای ناگفته را. حرف بزنید!

    ما از جنگ در امانیم، اما از کائنات بی خبر، شاید همین الان، همین لحظه، هر یک از ما نفسهای آخرمان را بکشیم. خیلی زود دیر میشود، زود تَر از چیزی که نه در قلم گنجانده میشود و نه در منطق آدمیزاد!

    حرف بزنید، فریاد بزنید، دستی به سر و روی حرفهایی که چندین و چند سال است گوشه دلتان خاک خورده است بکشید.

    پانوشت  

    هنگام شنیدن یک موسیقی زیبا، تماشای یک منظره نفس گیر یا تجربه یک حس سبک باید حرف نزد، باید سکوت کرد و لذت برد حتی نباید تحسین کرد چون از شکوه آن زیبایی میکاهد، من اما نمیتوانم پیمان معادی را تحسین نکنم که فیلمی ساخته که کسی را که 17 سال بعد از تمام شدن آن کابوسهای شبانه ما تازه به دنیا آمده اینچنین تحت تاثیر قرار داده که 32 سال بعد میتواند چنین قلمی براند. این نوشته من نبود! دخترم الیانا تقوی پس از تماشای فیلم بمب یک عاشقانه، آنرا نوشته است.